۱۵- و من كلام له ( عليه السلام )\r> فيما رده علي المسلمين من قطائع عثمان <
وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ .
🌿در برگرداندن بيت المال
🍃سياست اقتصادي امام (ع)
🌿🌷به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي گردانم، گر چه با آن ازدواج كرده، يا كنيزاني خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براي عموم است، و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم براي او سخت تر است.
📚نهج البلاغه/ خطبه ۱۵
🌷#با_هم_نهج_البلاغه_بخوانیم🌷
۱۶- و من كلام له ( عليه السلام )
> لما بويع في المدينة و فيها يخبر الناس بعلمه بما تئول إليه أحوالهم و فيها يقسمهم إلي أقسام <
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَي عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ( صلي الله عليه وآله ) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّي يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَي مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَاوَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ .
#قال السيد الشريف : و أقول إن في هذا الكلام الأدني من مواقع الإحسان ما لا تبلغه مواقع الاستحسان و إن حظ العجب منه أكثر من حظ العجب به و فيه مع الحال التي وصفنا وائد من الفصاحة لا يقوم بها لسان و لا يطلع فجها إنسان و لا يعرف ما أقول إلا من ضرب في هذه الصناعة بحق و جري فيها علي عرق وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ .#
>و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إلي ثلاثة أصناف<
شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمَامَهُ سَاعٍ سَرِيعٌ نَجَا وَ طَالِبٌ بَطِيءٌ رَجَا وَ مُقَصِّرٌ فِي النَّارِ هَوَي الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَي هِيَ الْجَادَّةُ عَلَيْهَا بَاقِي الْكِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ هَلَكَ مَنِ ادَّعَي وَ خابَ مَنِ افْتَري مَنْ أَبْدَي صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ وَ كَفَي بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ لَا يَهْلِكُ عَلَي التَّقْوَي سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ فَاسْتَتِرُوا فِي بُيُوتِكُمْ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ التَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ وَ لَا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ .
هدایت شده از 🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
🌿🌷به هنگام بيعت در مدينه
🔹اعلام سياستهاي حكومتي
آنچه مي گويم به عهده مي گيرم، و خود
به آن پاي بندم، كسي كه عبرتها براي او آشكار شود، و از عذاب آن پند گيرد، تقوي و خويشتن داري او را از سقوط در شبهات نگه مي دارد، آگاه باشيد، تيره روزيها و آزمايشها، همانند زمان بعثت پيامبر (ص) بار ديگر به شما روي آورد. سوگند به خدايي كه پيامبر (ص) را به حق مبعوث كرد، سخت آزمايش مي شويد، چون دانه اي كه در غربال ريزند، يا غذايي كه در ديگ گذارند، به هم خواهيد ريخت، زير و رو خواهيد شد، تا آنكه پايين به بالا، و بالا به پايين رود، آنان كه سابقه اي در اسلام داشتند، و تاكنون منزوي بودند، بر سر كار مي آيند، و آنها كه به ناحق، پيشي گرفتند، عقب زده خواهند شد
🌿فضائل اخلاقي امام (ع)
به خدا سوگند، كلمه اي از حق را نپوشاندم، هيچگاه دروغي نگفته ام، از روز نخست، به اين مقام خلافت، و چنين روزي خبر داده شدم، آگاه باشيد همانا گناهان چون مركبهاي بدرفتارند، كه سواران خود (گناهكاران) را عنان رهاشده در آتش دوزخ مي اندازند، اما تقوي، چونان مركبهاي فرمانبرداري هستند كه سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاويدان مي كنند. حق و باطل هميشه در پيكارند، و براي هر كدام
طرفداراني است، اگر باطل پيروز شود، جاي شگفتي نيست، از ديرباز چنين بود، و اگر طرفداران حق اندكند، چه بسا روزي فراوان گردند، و پيروز شوند، اما كمتر اتفاق مي افتد كه چيز رفته باز گردد.
(كلمات امام (ع) پيرامون حق و باطل، از سخنان نيكويي است كه كلام كسي از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد، و بيش از آنچه كه ما در شگفت شويم، شگفتي، برابر آن فرومانده است، در اين كلمات امام (ع) ريزه كاريهايي از فصاحت است كه نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انساني مي تواند از دره هاي عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا كساني كه در فصاحت پيشگامند و با سابقه، درك مي كنند.)
🌿سرگرداني مردم، و ضرورت تقوا
آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روي خود دارد، در تلاش است برخي از مردم به سرعت به سوي حق پيش مي روند، كه اهل نجاتند، و بعضي به كندي مي روند و اميدوارند، و ديگري كوتاهي مي كند و در آتش جهنم گرفتار است، چپ و راست گمراهي، و راه ميانه، جاده مستقيم الهي است كه قرآن و آثار نبوت، آن را سفارش مي كند، و گذرگاه سنت پيامبر (ص) است، و سرانجام بازگشت همه بدان سو است. ادعاكننده باطل نابود شد، و دروغگو زيان كرد، هر كس با حق درافتاد هلاك گرديد، ناداني انسان همين بس كه قدر خويش نشناسد. آنچه بر اساس تقوي پايه گذاري شود، نابود نگردد، كشتزاري كه با تقوي آبياري شود، تشنگي ندارد. مردم! به خانه هاي خود روي آوريد، مسائل ميان خود را اصلاح كنيد، توبه و بازگشت پس از زشتيها ميسر است، جز پروردگار خود، ديگري را ستايش نكنيد، و جز خويشتن خويش ديگري را سرزنش ننماييد.
📚نهج البلاغه/خطبه۱۶
۱۷- و من كلام له ( عليه السلام )
> في صفة من يتصدي للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل <
>و فيها أبغض الخلائق إلي اللّه صنفان <
>الصنف الأول:<
إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَي اللَّهِ رَجُلَانِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَي نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْيِ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَي بِهِ فِي حَيَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَايَا غَيْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِيئَتِهِ .
>الصنف الثاني :<
وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلًا مُوضِعٌ فِي جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِي أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ بَكَّرَ فَاسْتَكْثَرَ مِنْ جَمْعٍ مَا قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ حَتَّي إِذَا ارْتَوَي مِنْ مَاءٍ آجِنٍ وَ اكْتَثَرَ مِنْ غَيْرِ طَائِلٍ جَلَسَ بَيْنَ النَّاسِ قَاضِياً ضَامِناً لِتَخْلِيصِ مَا الْتَبَسَ عَلَي غَيْرِهِ فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَي الْمُبْهَمَاتِ هَيَّأَ لَهَا حَشْواً رَثًّا مِنْ رَأْيِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهَاتِ فِي مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْكَبُوتِ لَا يَدْرِي أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ فَإِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ يَكُونَ قَدْ أَخْطَأَ وَ إِنْ أَخْطَأَ رَجَا أَنْ يَكُونَ قَدْ أَصَابَ جَاهِلٌ خَبَّاطُ جَهَالَاتٍ عَاشٍ رَكَّابُ عَشَوَاتٍ لَمْ يَعَضَّ عَلَي الْعِلْمِ
بِضِرْسٍ قَاطِعٍ يَذْرُو الرِّوَايَاتِ ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمَ لَا مَلِيٌّ وَ اللَّهِ بِإِصْدَارِ مَا وَرَدَ عَلَيْهِ وَ لَا أَهْلٌ لِمَا قُرِّظَ بِهِ لَا يَحْسَبُ الْعِلْمَ فِي شَيْءٍ مِمَّا أَنْكَرَهُ وَ لَا يَرَي أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مَذْهَباً لِغَيْرِهِ وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اكْتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّمَاءُ وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوَارِيثُ إِلَي اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لَا أَغْلَي ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَا عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْكَرِ .
هدایت شده از 🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
🍃داوران ناشايست
🌿شناخت بدترين انسانها
🌷🍃دشمن ترين آفريده ها، نزد خدا دو نفرند، مردي كه خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شيفته بدعت، و مردم را گمراه كرده، به فتنه انگيزي مي كشاند، و راه رستگاري گذشتگان را گم كرده، و طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته است، بار گناه ديگران را بر دوش كشيده، و گرفتار زشتيهاي خود نيز مي باشد. و مردي كه مجهولاتي به هم بافته، و در ميان انسانهاي نادان امت، جايگاهي پيدا كرده است. در تاريكيهاي فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا كور است، آدم نماها او را عالم ناميدند كه نيست، چيزي را بسيار جمع آوري مي كند كه اندك آن به از بسيار است، تا آنكه از آب گنديده سيراب شود، و دانش و اطلاعات بيهوده فراهم آورد.
🔹روانشناسي مدعيان دروغين قضاوت
در ميان مردم با نام قاضي به داوري مي نشيند، و حل مشكلات ديگري را به عهده مي گيرد، پس اگر مشكلي پيش آيد، با حرفهاي پوچ و توخالي، و راي و نظر دروغين، آماده رفع آن مي شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور مي كند، عنكبوتي را مي ماند كه در شبهات و بافته هاي تار خود چسبيده، نمي داند كه درست حكم كرده يا برخطاست؟ اگر بر صواب باشد مي ترسد كه خطا
كرده، و اگر بر خطاست، اميد دارد كه راي او درست باشد. ناداني است كه راه جهالت مي پويد، كوري است كه در تاريكي گمشده خود را مي جويد، از روي علم و يقين سخن نمي گويد، روايات را بدون آگاهي نقل مي كند، چون تندبادي كه گياهان خشك را بر باد دهد، روايات را زير و رو مي كند، كه بي حاصل است. به خدا سوگند نه راه صدور حكم مشكلات را مي داند، و نه براي منصب قضاوت اهليت دارد، آنچه را كه نپذيرد علم به حساب نمي آورد، و جز راه و رسم خويش، مذهبي را حق نمي داند، اگر حكمي را نداند آن را مي پوشاند تا ناداني او آشكار نشود، خون بي گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش، و فرياد ميراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شكايت مي كنم از مردمي كه در جهالت زندگي مي كنند، و با گمراهي مي ميرند، در ميان آنها، كالايي خوارتر از قرآن نيست، اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعي سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نيست، اگر آن را تحريف كنند، و در نزد آنان، چيزي زشت تر از معروف، و نيكوتر از منكر نيست
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۷
۱۸- و من كلام له ( عليه السلام )
> في ذم اختلاف العلماء في الفتيا <
>و فيه يذم أهل الرأي و يكل أمر الحكم في أمور الدين للقرآن <
>ذم أهل الرأي<
تَرِدُ عَلَي أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَي غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِالِاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ .
>الحكم للقرآن<
أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَي إِتْمَامِهِ أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَي أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ ( صلي الله عليه وآله ) عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ وَ فِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَيْءٍ وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَا تَفْنَي عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ .
هدایت شده از 🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
🔹نكوهش اختلاف عالمان
🌿🌷دعوايي نسبت به يكي از احكام اجتماعي نزد عالمي مي برند كه با راي خود حكمي صادر مي كند، پس همان دعوي را نزد ديگري مي برند كه او درست برخلاف راي اولي، حكم مي دهد، سپس همه قضات نزد رييس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرد، جمع مي گردند، او راي همه را بر حق مي شمارد!! مباني وحدت امت اسلامي در صورتيكه خدايشان يكي، پيغمبرشان يكي، و كتابشان يكي است، آيا خداي سبحان، آنها را به اختلاف فرمود؟ كه اطاعت كردند؟ يا آنها را از اختلاف پرهيز داد و معصيت خدا نمودند؟ آيا خداي سبحان، دين ناقصي فرستاد و در تكميل آن از آنها استمداد كرده است؟ آيا آنها شركاء خدايند كه هر چه مي خواهند در احكام دين بگويند، و خدا رضايت دهد؟ آيا خداي سبحان، دين كاملي فرستاد پس پيامبر (ص) در ابلاغ آن كوتاهي ورزيد؟ در حالي كه خداي سبحان مي فرمايد: (ما در قرآن چيزي را فروگذار نكرديم) و فرمود: (در قرآن بيان هر چيزي است) و يادآور شديم كه: بعض قرآن گواه بعض ديگر است و اختلافي در آن نيست. پس خداي سبحان فرمود: (اگر قرآن از طرف غير خدا نازل مي شد اختلافات زيادي در آن مي يافتند) همانا قرآن داراي ظاهري زيبا، و باطني ژرف و ناپيداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمي شود، و اسرار نهفته آن پايان نمي پذيرد، و در تاريكيها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۸
۱۹- و من كلام له ( عليه السلام )
> قاله للأشعث بن قيس و هو علي منبر الكوفة يخطب، فمضي في بعض كلامه شيء اعترضه الأشعث فيه، فقال يا أمير المؤمنين، هذه عليك لا لك ، فخفض عليه السلام إليه بصره ثم قال <
مَا يُدْرِيكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ حَائِكٌ ابْنُ حَائِكٍ مُنَافِقٌ ابْنُ كَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَكَ الْكُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلَامُ
أُخْرَي فَمَا فَدَاكَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَالُكَ وَ لَا حَسَبُكَ وَ إِنَّ امْرَأً دَلَّ عَلَي قَوْمِهِ السَّيْفَ وَ سَاقَ إِلَيْهِمُ الْحَتْفَ لَحَرِيٌّ أَنْ يَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ وَ لَا يَأْمَنَهُ الْأَبْعَدُ .
#قال السيد الشريف : يريد ( عليه السلام ) أنه أسر في الكفر مرة و في الإسلام مرة .و أما قوله ( عليه السلام ) دل علي قومه السيف فأراد به حديثا كان للأشعث مع خالد بن الوليد باليمامة غر فيه قومه و مكر بهم حتي أوقع بهم خالد و كان قومه بعد ذلك يسمونه عرف النار و هو اسم للغادر عندهم .#
📚نهج البلاغه /خطبه۱۹/
به اشعث بن قيس
سوابق تاريخي نكوهيده اشعث بن قيس
چه كسي تو را آگاهاند كه چه چيزي به سود، يا زيان من است؟ لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد اي متكبر متكبر زاده، منافق پسر كافر، سوگند به خدا، تو يكبار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدي، و مال و خويشاوندي تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد، آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپارد، و مرگ و نابودي را به سوي آنها كشاند، سزاوار است كه بستگان او بر وي خشم گيرند و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند. (منظور امام (ع) اين است كه اشعث ابن قيس يك بار وقتي كه كافر بود اسير شد و بار ديگر آنگاه كه مسلمان شد و شمشيرها را به سوي قبيله اش راهنمايي كرد، مربوط به جرياني است كه اشعث قبيله خود را فريب داد تا خالد بن وليد، آنها را غافلگير كند و از دم شمشير بگذراند كه پس از آن خيانت او را با لقب (عرف النار) چيزي كه آتش را بپوشاند، مي ناميدند و اين لقبي بود كه به نيرنگباز مي دادند)