eitaa logo
نهج البلاغه تحلیلی
74 دنبال‌کننده
25 عکس
18 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
 [ترجمه الغارات - اشاره - صفحه ۲۴]  مردی برخاست و گفت: یا امیر المؤمنین، برای ما از بلا سخن بگوی. گفت: اکنون در روزگاری هستید که چون کسی چیزی بپرسد باید بیندیشد و خردمندانه پرسد و آنکه از او می‌پرسند باید بیهوده پاسخ ندهد و درنگ کند. رویاروی شما حوادثی است بزرگ و به هم پیوسته. بلاها را چهره‌ها عبوس است و از پای در افکنده. سوگند به آن خداوندی که دانه را شکافته و جانداران را بیافریده که اگر مرا از دست بدهید بسا ناپسند که بر سر شما فرود آید و بلاهایی در رسد که پرسندگان را از وحشت، زبان در کام بماند و بسیاری از پاسخ دهندگان در پاسخ سستی ورزند. در این هنگام میان شما پیکارهای سخت در گیرد و این جهان بر سر شما و خاندان من باران بلا بارد تا آنگاه که خداوند در کار نیکانی که بر جای مانده اند راهی بگشاید. بر شماست که مردانی را که درفش روز بدر و حنین را در پیش دارند یاری کنید و پاداش یابید، مباد که آنها را رها کنید تا بلا شما را بر افکند. ادامه دارد ... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/9311
 [سقیفه - اشاره - صفحه۱۷]  در فجر آن روز چه گذشت؟ بلال، هرگاه كه اذان نماز مي‌گفت، مي‌آمد به در خانه پيامبر (ص) و مي‌گفت: الصَّلاه الصَّلاه يا رسولَ اللّه در سحر روز دوشنبه، در وقت اذانِ صبح، بلال به در خانه پيامبر آمد و نداي هميشگي را سر داد. پيامبر (ص)، در حجره عايشه و در حال بيهوشي بود و سرش بر زانوي علي (ع) قرار داشت. عايشه به پشت در آمد و به بلال گفت: به پدرم بگو بيايد و نماز جماعت را اقامه كند. ابوبكر آمد و ايستاد به امامت نماز صبح پيامبر (ص) به هوش آمد و متوجّه شد كه در مسجد نماز جماعت بر پاست در حالي كه علي بر بالين او نشسته است. پيامبر (ص) با آن حال بيماري برخاست و وضو گرفت و بر بازوان فضل بن عباّس و حضرت علي (ع) تكيه كرد. پيامبر (ص) را در حالي به مسجد آوردند كه از شدّت بيماري پاهايش روي زمين كشيده مي‌شد. ابوبكر ايستاده بود به نماز. پيامبر (ص) به جلو ابوبكر آمد و نماز او را شكست و به طور نشسته نماز خواند و صحابه به پيامبر (ص) اقتدا كردند و نماز صبح را به جاي آوردند. بقيه وقايع در همان روز دوشنبه رخ داد و در همان روز، پيامبر (ص) رحلت فرمود. ادامه دارد... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/4224
✨﷽✨ 💎استاد گرامی حجت‌الاسلام والمسلمین‌مهدوی‌ارفع دربیان فرهنگ زيست ذیل حکومت‌ رهبرالهی فرمودند:⤵️⤵️ ◀️خداوند متعال برای رساندن بشر به همه‌ی سعادت های مادی و معنوی انبیاء را برايشان فرستاد،رسولان را ارسال کرد و وظيفه‌ی پیغمبران این بود که آموزه‌ها و دستورالعمل‌ها ونسخه‌های سعادت را به‌قدر فهم و استعداد مردم زمانه‌ی خودشان ازطريق وحي از خداوند متعال بگیرند و به بشریت برسانند، ⏪لذا هر پیغمبری مقدمه‌ ساز پیغمبر بعدی شد وهمه انگشت اشاره‌شان را به سمت پیامبرخاتم حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم اشاره دادند که با آمدن او نیاز بشر به آموزه‌های آسمانی به پایان می‌رسد،او ختم رسل است،کتاب او ختم کتب است،آئین او ختم آئین‌ها است. ⚠️اما خود قرآن کریم در معرفی جایگاه پیامبر عظيم الشان اسلام فرمودند:(انما انت منذر،ولکل قوم هاد) این است وجز این نيست که تو انظاردهنده‌ای فقط،اما هر قومی هادی ورهبری می‌خواهد و وپیامبر عزیز اسلام بارها فرمودند:علی جان، تو هادی امت من هستی.⛱ ادامه دارد...... 🎤استادگرامی حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ؛نهج‌البلاغه کتاب آگاهی و حقیقت و هدایت مولای متقیان علی( علیه‌السلام) است که بوسیله آن به وادی سعادت رهنمون می‌شویم ازمطالعه روزی" ده دقیقه" ازاین کتاب حیاتبخش غفلت نکنیم.💕 🆔@nahjolbalagheiha
 [ترجمه الغارات - اشاره -ادامه صفحه ۲۴]  مردی دیگر بر خاست و گفت: یا امیر المؤمنین، برای ما از فتنه‌ها سخن بگوی. گفت: فتنه‌ها چون فراز آیند شناخته نشوند که حق چیست و باطل چیست و چون بازگردند، آنگاه حقیقتشان آشکار شود. آری، چون می‌آیند ناشناخته اند و چون پشت می‌کنند، شناخته. فتنه‌ها چون توفنده بادهایند که بر سر راه خود بر شهری می‌وزند و ویرانش می‌کنند و شهر دیگر که بر سر راهشان نیست در امان ماند. آگاه باشید که وحشتزاترین فتنه‌ها بر شما-به نظر من- فتنۀ بنی امیه است که فتنه ای است کور و تاریک و چهره به گل فرو پوشیده، آشوبگریش همگانی است و بلیه اش خاص. هر که در وی بنگرد و بشناسدش گرفتار بلایش شود و هر که از او دیده بردوزد در امان ماند. در آن گیرودار اهل باطل بر اهل حق چیره شوند و زمین پر از دشمنی و ستم و بدعت شود. به هوش باشید که نخستین کسی که آن را از تخت جبروتش فرو می‌کشد و ستونهای بنای اقتدارش را درهم می‌شکند و میخهای خیمه اش را بر می‌کند خداست، آن آفریدگار جهانیان. به خدا سوگند. پس از من بنی امیّه را سروران نابکار خود خواهید یافت. آنان همانند ماده شتری سالخورده اند که دوشندۀ خود را گاز می‌گیرد و دست بر زمین می‌کوبد و لگد می‌پراند تا از شیرش کسی بهره مند نگردد. همواره چنین خواهند کرد تا در بلاد شما جز پیروانشان یا مردمی که آنها را زیانمند به حال خود ندانند باقی نماند. و همواره چنین خواهند بود تا آنگاه که یاری خواستن شما از آنان چون یاری خواستن برده باشد از سرورش که چون می‌بیندش سر تعظیم فرود می‌آورد و چون از نظرش دور می‌شود زبان به دشنامش می‌گشاید. ادامه دارد... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/9311
 [سقیفه - در فجر آن روز چه گذشت؟ - صفحه۱۸]  غسل و تجهيز رسول خدا كساني كه پيكر پاك و مقدّس رسول خدا (ص) را غسل دادند و در مراسم خاكسپاري آن حضرت نيز شركت داشتند عبارت بودند از: علي بن ابي طالب (ع)، عبّاس عموي پيامبر، فضل بن عبّاس، صالح (آزاد كرده پيامبر). بدين ترتيب، اصحاب رسول خدا (ص) جنازه آن حضرت را در ميان افراد خانواده او رها كردند و تنها همين چند نفر عهده دار تجهيز پيكر رسول خدا شدند . بنا به روايتي ديگر، علي (ع) همراه با فضل و قُثَم، فرزندان عباس و شُقْران (آزاد كرده پيامبر) و بنا به قولي اسامه بن زيد، تمام مراسم تجهيز رسول خدا (ص) را بر عهده داشتند و ابوبكر و عمر در اين مراسم حضور نداشتند. در اين وقت، عبّاس عموي پيامبر (ص) به حضرت علي (ع) گفت: يا ابنَ أخي هَلُمَّ لاِبايعَك فَلا يختَلِفُ عَليك اِثنان. اي پسر برادر، بيا تا با تو بيعت كنم، كه پس از آن، كسي با تو مخالفت نخواهد كرد. علي (ع) فرمود: لَنا بِجِهازِ رَسُولِ الله شُغلٌ. اكنون كار ما تجهيز پيكر پيامبر است. در آن حال، انصار در سقيفه بني ساعده، براي تعيين رهبري از انصار گرد آمدند . اين خبر به گروهي از مهاجران: ابوبكر و عمر و ابوعبيده و همراهانشان رسيد. اينان با سرعت به انصار در سقيفه ملحق شدند . بدين سان، بجز خويشاوندان پيامبر، كسي پيرامون پيكر آن حضرت باقي نماند. وآنان عبارت بودند از: علي بن ابي طالب (ع)، عباس بن عبدالمطّلب (عموي پيامبر)، فضل بن عباس (پسر عموي پيامبر)، قُثَم بن عبّاس (پسر عموي پيامبر)، اسامه بن زيد (آزاد كرده پيامبر)، صالح (آزاده كرده پيامبر) و أَوس بن خَوْلي (از انصار). و تنها همين افراد بودند كه غسل و دفن پيكر پيامبر را بر عهده گرفتند . ادامه دارد... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/4224
 [ترجمه الغارات - اشاره - صفحه ۲۵]  به خدا سوگند اگر جمع شما را بپراکنند و هر یک از شما را در زیر سنگی پنهان سازند، خداوند شما را گرد می‌آورد تا در بدترین روزهایشان شرنگ انتقام به کامشان بچکانید. آگاه باشید که پس از من گروههایی چند پدید آیند و در هم آمیزند، در حالی که به سوی یک قبله نماز می‌گزارند و حج و عمرۀ خویش یکسان به جای می‌آورند، ولی دلهایشان با هم یکی نیست و هر کس را رأیی و راهی دیگر است. آنگاه انگشتان در هم کرد و بایستاد. مردی از جای بر خاست و گفت: یا امیر المؤمنین این به چه معنی است؟ گفت: یعنی این، آن را می‌کشد و آن این را. مردمی نادان، نه چراغ هدایتی فرا راه خود دارند و نه پرچمی افراشته که بدان راه جویند. ما خاندان پیامبر از این ورطه برکناریم زیرا نه خود بدان پیوسته ایم و نه دیگران را به آن فرا می‌خوانیم. مردی از جای بر خاست و گفت: یا امیر المؤمنین، در چنین روزگاری چه بایدمان کرد؟ گفت: به خاندان پیامبر خود بنگرید، اگر در خانه نشسته اند در خانه بنشینید و اگر شما را به یاری خوانده اند یاریشان کنید، تا پاداش یابید. ولی بر آنان پیشی مگیرید تا گرفتار بلا نشوید. ادامه دارد ... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/9311
 [سقیفه - غسل و تجهيز رسول خدا - صفحه۱۹]  اقامه نماز بر جنازه پيامبر بر همه مسلمانان حاضر در مدينه واجب عيني بود، يعني بر يك يك مسلمانان واجب بود نماز بخوانند بر پيامبر (ص) ومانند نماز بر جنازه ديگران نبود و امام جماعت لازم نداشت؛ چنان كه امام علي (ع)مي‌فرمود: امام همه، خود پيامبر (ص) است. لذا مسلمانان پنج نفر، شش نفر مي‌آمدند و حضرت امير (ع) ذكر نماز را بلند مي‌خواند آنها تكرار مي‌كردند. در ابتدا مردان نماز گزاردند و بعد زنان مسلمان و سپس فرزنداني كه به بلوغ نرسيده بودند. اين كار از روز دوشنبه شروع و در عصر سه شنبه تمام شد. پيكر پيامبر (ص) در شب چهارشنبه ، در حضور چند نفر، در همان اتاقي كه وفات يافته بود، دفن شد. بجز نزديكان رسول خدا (ص) كسي در به خاك سپردن پيكر آن حضرت شركت نداشت و هنگامي طايفه بني غُنْم صداي بيل‌ها را شنيدند كه در خانه‌هاي خود آرميده بودند. عايشه مي‌گويد: ما از به خاك سپردن پيكر پيامبر (ص) خبر نداشتيم تا آن گاه كه در دل شب چهارشنبه صداي بيل‌ها به گوشمان رسيد. ادامه دارد ... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/4224
 [ترجمه الغارات - اشاره - ادامه صفحه ۲۵ ]  یکی دیگر بر خاست و گفت: یا امیر المؤمنین، از آن پس چه خواهد شد؟ گفت: خداوند به وسیلۀ مردی از ما، خاندان پیامبر، فتنه را می‌شکافد، آنسان که پوست را بر تن کسی که به شکنجه در چرم گاوش گرفته اند می‌شکافند. پدرم فدای آن فرزند بهترین کنیزان باد که به خواریشان افکند و جام لبریز شوکران مرگ به کامشان می‌ریزد و جز زخم شمشیر برّان عطایشان ندهد. آری هشت ماه تیغ آخته بر روی شانه دارد و کشتار کند. قریش در آن روز آرزو کند که ای کاش می‌توانست دنیا را و هر چه در آن هست بدهد و کوتاه زمانی، به قدر دوشیدن گوسپندی یا کشتن شتری، مرا ببیند، تا پاره ای از آنچه از آن زمان خواسته بودم و در دادن آن امساک می‌کرد، اکنون تدارک کند و من بپذیرم. قریش چون شمشیر جانشکار او بیند، گوید: اگر این مرد سرفراز از فرزندان فاطمه باشد، بر ما خواهد بخشود، زیرا خداوندش بر بنی امیّه مسلط ساخته که«اینان لعنت شدگانند ، هر جا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختی کشته شوند. این است سنت خداوندی که در میان پیشینیان نیز بود و در سنت خدای تغییری نخواهی یافت [۱] . » نیز از زرّ بن حبیش اسدی روایت شده که: شنیدم که علی بن ابی طالب (علیه السلام) می‌گفت: من چشمان فتنه را بر کندم و اگر من نبودم، کسی با اهل نهروان و اصحاب جمل پیکار نمی کرد و اگر بیم آن نبود که تن زنید و عمل رها کنید، و به ثواب آن بسنده کنید، چیزی را که بر زبان پیامبرتان (صلی الله علیه و آله) در باب کسی که با آنها نبرد می‌کند، در حالی که به گمراهیشان آگاه است و راه ما را راه هدایت می‌داند، جاری شده است، بازمی گفتم. ---------- [۱]: احزاب۶۱/ و ۶۲. ادامه دارد ... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/9311
 [سقیفه - وصيت پيامبر به علي - صفحه۲۰]  پيش از بيان وصيت پيامبر (ص) به علي (ع)، به منظور فهم بهتر آن، مناسب است كه مقدّمه اي ذكر كنيم. ... شريعت اسلام با دو نوع وحي بر پيامبر (ص) نازل مي‌شد: الف) وحي قرآني، كه عبارت است از متن همين قرآن كه از زمان پيامبر (ص) تا به حال سالم مانده و به دست ما رسيده است و همه الفاظ آن از خداست و در آن اصول شريعت اسلام ...ذکر شده است ب) وحي بياني، كه وحيي بوده كه همراهِ همان وحي قرآني نازل مي‌شده است و در واقع تبيين و تفسير آن را بر عهده داشته است. مثلاً در روز غدير خم، همزمان با نزول آيه[يا اَيهَا الرَّسُولُ بَلّغْ ما اُنزلُ اَلَيك مِن ربّك وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلَْ فَما بَلَّغْتَ رسالَتَه] مائده: ۶۷ اين وحي بياني آمده است كه: [يا ايها الرسولُ بَلّغِ ما اُنزلَ اِليك في عَلي. ] پس في عَلي وحي بياني بوده است كه پيامبر (ص) آن را با حديث خود بيان مي‌فرموده و بنابراين في علي نيز وحي خدا بوده است. پيامبر از خود چيزي بيان نمي فرمود، چنان كه باري تعالي در اين باره مي‌فرمايد: [ما ينطِقُ عَنِ الْهَوي اِن هُوَ اِلاَّ وَحْي يوحي] نجم: ۴ بدين سان، وحي قرآني همان متن قرآن است كه همه الفاظش از خداست و يك سوره آن را، ولو به كوچكي سوره كوثر باشد، كسي نمي تواند بياورد (بقره: ۲۳ - ۲۴) و لذا معجزه باقي پيامبر اكرم (ص) است كه خداوند خود عهده دار حفظ آن است: [اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذٌكرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ] (الحجر: ۹). ولي وحي بياني، معنايش از خداست، لكن بيانش با لفظ پيامبر (ص) است و در آن شرطِ تحدّي و اعجاز نشده و هدف از آن تبيين معناي آيات قرآني توسط پيامبر اكرم (ص) است؛ چنان كه خداوند فرمود: [وَ اَنَزَلْنا اِليك اَلذِّكرَ لِتُبَين للِنّاس ما نُزِّلَ اِلَيهِمْ] (النحل: ۴۴). پيامبر (ص) هر آيه اي از قرآن را، كه از طريق وحي دريافت مي‌كرد، به هر كس كه تبليغ مي‌فرمود، بياني را هم كه از جانب خداوند به او وحي شده بود براي وي مي‌گفت و بدين ترتيب تبليغ را كامل مي‌فرمود. ادامه دارد ... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/4224
 [ترجمه الغارات - صفحه ۲۶]  *در باب غنّی [۲] و باهله [۳] سعید اشعری [۴] گوید: هنگامی که علی (علیه السلام) آهنگ جنگ نهروان کرد، مردی از قبیلۀ نخع را که هانی بن هوذه نامیده می‌شد به جای خود نهاد. روزی نامه ای به علی نوشت که غنّی و باهله فتنه بر می‌انگیزند و دست به دعا برداشته اند که دشمنت بر تو پیروز شود. علی (علیه السلام) در پاسخ نوشت که آنان را از کوفه بران و حتی یک تن از آنان را هم در کوفه مگذار. عبد اللّه بن رومی [۵] گوید که علی (علیه السلام) گفت که تا سه روز مهلت دارند که از شهری که من در آن هستم بروند. ابو یحیی [۶] گوید: شنیدم که علی (علیه السلام) می‌گفت: ای باهلیان بشتابید و با دیگر مردم، حق خویش بگیرید. خدا گواه است که شما مرا دشمن می‌دارید و من هم شما را. حارث بن حصیره [۷] از یاران علی (علیه السلام) روایت می‌کند که علی (علیه السلام) گفت: غنّی و باهله را (و قبیلۀ دیگری که نامش را برد) بخوانید تا بیایند و عطای خویش از من بستانند. سوگند به آن خداوندی که دانه را رویانید و جانداران را بیافرید، آنان را از اسلام بهره ای نیست. و من در جایگاهم در کنار حوض و در مقام محمود گواهی خواهم داد که ایشان در دنیا و آخرت دشمن من بوده اند. غنیّ را آن چنان به بازخواست کشم که باهله از بیم مدهوش شود. هرگاه جای پای استوار کنم قبیله‌هایی را به میان قبیله‌هایی بازگردانم و نسبنامۀ شصت قبیله را که در اسلام نصیبی ندارند باطل سازم. ---------- [۲]: غنی: یکی از تیره‌های قبیله غطفان [۳]: باهله: قبیله ای از قیس عیلان. [۴]: سعید الاشعری: سعید بن ابی بردة بن ابی موسی الاشعری، از مردم کوفه بود و از راویان ثقه. [۵]: عبد اللّه رومی: عبد اللّه بن فیروز دیلمی از بزرگان تابعین و ثقات روات. [۶]: ابو یحیی: به احتمال قوی حکم بن سعید حنفی، از اصحاب امیر المؤمنین علی (علیه السلام) است. (بنگرید به جامع الرواة ۴۲۴/۲) [۷]: حارث بن حصیره: ابو نعمان ازدیّ کوفی. از تابعین. از امام محمد باقر (علیه السلام) و امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت می‌کند (بنگرید به جامع الرواة ۱۷۲/۱). ادامه دارد ... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/9311
 [سقیفه - وصيت پيامبر به علي - صفحه۲۳]  عبداللّه بن مسعود، صحابي بزرگ پيامبر (ص)، مي‌گويد: هفتاد سوره از دهان پيامبر (ص) فرا گرفتم. مثلاً وقتي آيه نازل مي‌شد كه: [والشَّجره الملعونَه] (اسراء: ۶۰) پيامبر به او مي‌فرمود كه مقصود از شجره ملعونه، بني اميه است . در مسند احمد حنبل، از قول صحابه پيامبر، روايت شده كه: اَنَّهُم كانُوا يقْتَرِؤُونَ مِنْ رَسولِ اللهِ (ص) عَشَرَ آياتٍ، فَلا يأخُذونَ في العَشرِ الاُخْري حَتّي يعلَمُوا ما في هذِهِ مِنَ العِلمِ و العَملِ. يعني صحابه پيامبر از رسول خدا (ص) قرآن را دَه آيه دَه آيه فرا مي‌گرفتند و به دَه آيه جديد آغاز نمي كردند مگر كه آنچه از حيث معارف و احكام كه در دَه آيه گذشته بود فرا مي‌گرفتند. مثلاً اگر از داستان پيامبران گذشته ذكري شده بود، حضرت رسول (ص) داستان آنان را بيان مي‌فرمود، يا اگر آيه اي مربوط به قيامت بود، اين را كه روز قيامت چگونه است بيان مي‌فرمود. يا اگر درباره احكامي مانند وضو و نماز و تيمُمّ بود، نحوه دقيق عمل به آن احكام را تعليم مي‌فرمود. پس، پيامبر (ص) هيچ آيه قرآني را تبليغ نفرموده مگر كه وحيي بياني را هم با آن بيان فرموده و همراه آن به امّت ابلاغ فرموده است. مثلاً در تعليم آيه: [اِنَّما يريدُ الله لِيذْهِبَ عَنْكم الرّجْسَ اَهلَ اَلبَيتِ وَ يطََّهِرَكمْ تَطهيراً] (احزاب: ۳۳) پيامبر (ص) مي‌فرمود: اهل بيتِ محمّد (ص)، علي و فاطمه و حسن و حسين هستند . همچنين در تبليغ آيه [اِنْ تَتُوبا اِلَي اللهِ فَقَد صَغتْ قُلوبُكما] (تحريم: ۴) بيان مي‌فرمود كه آن دو زوجه پيامبر، امّ المؤمنين حفصه و امّ المؤمنين عايشه اند. در تعليم اين قسم آيات، پيامبر (ص) تعليم معني مي‌فرمود با تعليم عمل وچنان بوده است كه آن گاه كه مثلاً آيه كريمه [اَقِمِ الصّلوه لِدُلُوك الشَّمِس... ] (اِسراء: ۷۸) نازل شد، كيفيت نمازهاي پنج گانه و اذكار آنها را تعليم مي‌فرمود. و در آن آيه كه مي‌فرمايد: [فَاغْسِلُواوُجُوهَكم وَ اَيدِيكم... ] (مائده: ۶) به طور عملي تعليم مي‌داد كه نحوه وضو گرفتن چگونه است و با چه آبي بايد باشد. در تمام اين موارد، آنچه كه پيامبر (ص) به صحابه تعليم مي‌فرمود، هر يك از صحابه كه نويسنده بود، آيه قرآن را با تفسيري كه از پيامبر (ص) شنيده بود مي‌نوشت. ادامه دارد ... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/4224
 [ترجمه الغارات - صفحه ۲۷]  آمدن علی علیه السّلام به کوفه پس از نبرد با خوارج ابو ودّاک [۱] گوید: چون علی بن ابی طالب (علیه السلام) از نبرد با خوارج فراغت یافت، در نهروان، به میان مردم بر خاست و سخن گفت. نخست حمد و ثنای خدای آن چنانکه سزاوار اوست به- جای آورد. سپس گفت: اما بعد، خداوند در حق شما نیکی کرد و در جنگ پیروزیتان داد. اکنون بی درنگ روی به دشمن خود- مردم شام-نهید. پس برخاستند و گفتند: یا امیر المؤمنین تیرهامان به پایان رسیده و شمشیرها و سر نیزه هامان کنده شده و بیشترین شکسته است. ما را به شهرمان بازگردان تا با ساز و برگ بهتر بسیج نبرد کنیم. شاید هم امیر المؤمنین به جای آن شمار که از ما کشته شده اند، شمار دیگری بر ما بیفزاید و اگر چنین کند ما در پیکار با خصم نیرومندتر خواهیم شد. آنکه در این روز از سوی مردم سخن گفت اشعث بن قیس [۲] بود. قیس بن سکن [۳] گوید: ما در مسکن [۴] بودیم. شنیدیم که علی (علیه السلام) می‌گفت: «ای مهاجران، به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر داشته داخل شوید و بازپس مگردید که زیان دیده بازمی گردید [۵] » آنان گریستند و گفتند: سرما سخت است-و این جنگ در فصل سرمای هوا بود-علی گفت: مردم دیگر نیز همانند شما سرمای هوا را احساس می‌کنند. ولی آنان همچنان از جنگ سربرمی‌تافتند. چون علی (علیه السلام) چنان دید گفت: از شما دلخسته ام، این شیوه ای ناپسند است که در پیش گرفته اید. جمع کثیری از یارانش از گردش پراکنده شدند. از اینان گروهی همان عقیده خوارج یافته بودند و برخی در امر خوارج در تردید بودند. ---------- [۱]: ابو ودّاک: جبر بن نوف همدانی بکالی، از مردم کوفه. (تقریب التهذیب ۱۲۵/۱) [۲]: اشعث بن قیس کندی، نامش معدی کرب بود. در ایام امیر المؤمنین علی (علیه السلام) سر منافقان بود و از بد خواهان او. در قتل آن حضرت شرکت داشت. هر چند نخست از اصحاب علی (علیه السلام) بود بعد از واقعۀ صفین در شمار خوارج در آمد. در سال ۴۰ ه بعد از شهادت علی (علیه السلام) بمرد. [۳]: قیس بن سکن اسدی، از مردم کوفه بود، در تقریب التهذیب ۱۲۹/۲ آمده است که قیس از ثقات بود و پیش از سال ۷۰ ه درگذشت. [۴]: مسکن (بر وزن مسجد) موضعی است نزدیک اوانا بر ساحل نهر دجیل، نزدیک دیر جاثلیق. [۵]: مائده۲۱/. ادامه دارد ... ارسال شده توسط کتاب‌خوان قائمیه https://www.ghbook.ir/Book/9311