👌 به به! چه عالی!
💠 چه ذکر خوبی برای اوقاتی که آدم چشم به راهه و نمیدونه چه اتفاقی در انتظارشه؟
👈 توی ترافیک سنگینی گیر کردی نمیدونی آخرش چی میشه. به قرارت میرسی یا نه؟
👈 نوبت دادگاه داری، نمیدونی نتیجه چی میشه و نگرانی!
👈 یه جایی برای استخدام رفتی، قراره خبرت کنن همش تو اضطرابی!
👈 یه جای شلوغ داری میری، از همون ابتدای مسیر پیدا کردن جای پارک ذهنت رو مشغول کرده!
✍ هر وقت توی این جور شرایطی مضطرب و سرگردان بودی، با تمام وجودت چند بار بگو:
👈(یا خَیرَ المُنزِلِین)👉
ای بهترین میزبان (به بهترین صورت ازم پذیرایی کن)
✍ یادت باشه: مهم نیست چند بار این ذکر رو بگی، مهم اینه که وقتی میخونیش فقط لقلقه زبون نباشه و با تمام وجود خدا رو صدا بزنی!
⬅️ احکام به زبان خیلی ساده
🍂
🌼🍂
🍂🌼🍂
🌼🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🌼🍂
🔵 صلوات و دعا در عصر روز جمعه برای ظهور حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه
🟢 از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود : در روز قيامت، خدای تعالی روزها را برميانگيزد ؛ و روز جمعه را مانند عروسی - كه دارای زيبايی و كمال باشد و به شخصی ثروتمند و دينداری هديه گردد - پيشاپيش آنها ميآورد ، و روز جمعه (در حالی كه ديگر روزها در پشت سرش قرار دارند) جلو درب بهشت می ايستد ؛ و برای تمام كسانی كه بر محمّد و آل محمّد درود و صلوات بسيار فرستاده اند ، شفاعت ميكند .
🔹عبداللَّه بن سنان ميگويد : پرسيدم : بسيار؛ در مورد صلوات ، يعني چند تا ؟ و صلوات فرستادن در كدام ساعت هاي روز جمعه، از فضيلت بيشتری برخوردار است ؟
🟢 حضرت فرمود : صد مرتبه ، پس از عصر .
🔹عبداللَّه بن سنان پرسيد : چگونه بايد صلوات بفرستم ؟
♦️ فرمود : ميگويي : أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ . بار الها ؛ درود پيوسته بر حضرت محمّد و آل محمّد نثار كن،و در فرج و راحتی ايشان شتاب فرما .و آن را صد مرتبه تكرار ميكنی
📚منابع:
📘 جمال الاُسبوع : ۲۷۷
📙الصحيفة الصادقيّة : ۹۲۹
📗صحیفه مهدیه:بخش۴ .دعای ۱۲.ص۲۶۹
#ادعیه_مهدوی
#روز_جمعه
منتظران ظهور🍃🌹🍃🌹
میگویند، جمعه را نباید شمرد؛
جمعه را باید ساخت برای ظهور!.. 🥲💔
بیایید جمعه را بسازیم !
غروب جمعه شد مولا، نمیدانم کجا هستی
دعای جمعه میخوانم، نمیدانم کجا هستی
سلام بر تو گل زهرا، الهی جان به قربانت
حبیباای گل نرگس، بگو جانا کجا هستی؟
چرا جمعه نمیآیی، کجایی یوسف زهرا
دلم بی تو به جان آید، نمیدانم کجا هستی
ز تنهایی دلم خون شد، خدا را محرم رازی
بده توفیق پروازم، بگو جانا کجا هستی؟
حسین مظاهری
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱داری غرق میشی فقط بگو یاصاحبالزمان ادرکنی...
#امام_زمانم ♥️
#سیدحسنمؤمنی
وقتی امام خمینی واسطه خیر برای یک لات لا اُبالی شد
آیت الله احدی از اساتید حوزه علمیه قم و صاحب تفسیر فروغ می گوید: حدود بیست سال است که در شهر بابل به مدّت ده روز، بعد از نماز صبح، جلسه داریم. یک بار وقتی از منبر پایین آمدم، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر می نشست و اهل اشک و ناله بود، آمد و گفت: حاج آقا یک وقتی به من می دهی!؟
گفتم: اتفاقاً خیلی دلم می خواهد با هم حرف بزنیم. شما چند سال است پای منبر من می آیی، امّا خیلی آرام و ساکت هستید.
آن روز ایشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد. بعد از کمی صحبتهای اولیّه، شروع کرد به گفتن:
حاج آقا! من جوانی لات بودم توی این شهر، همه گونه اشتباه از من سر می زد. تا اینکه انقلاب پیروز شد. یک بار اهالی محل داشتند با مینی بوس به جماران خدمت امام می رفتند. به من گفتند تو هم بیا.
با خودم گفتم: بابا، ما و این همه معصیت!...امّا باشد، من این سیّد را دوست دارم.
به هر حال ما هم آمدیم جماران. امّا امام آن روز ملاقات نداشت. مردم پشت در آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا آمد وگفت: شما صبر کنید، ساعت ده و سی دقیقه به بعد، بیایید دست امام را ببوسید و بروید.
ما هم به صف برای دستبوسی امام ایستادیم. همه دست امام را بوسیدند و رفتند. نوبت به من رسید. تا آمدم دست امام را ببوسم، ایشان دستشان را کشیدند!!
خیلی حالم گرفته شد، تو همان حال و هوای لوطی گری و لاتی با خودم گفتم: بابا مرد حسابی، برای همه داشتی، امّا برای من دست کشیدی!؟ خب اگر می دانستم نمی آمدم.
آمدم از در بروم بیرون که محافظ امام دوید و آمد و گفت: آقای فلانی! شما بیرون نرو!
با خودم گفتم: نکند می خواهند من را بازداشت کنند!؟
گفتم: من کاری نکردم!
مجدداً محافظ امام گفت: به شما می گویم نرو! امام با شما کار دارند!
منتظر ماندیم تا همه رفتند. من رفتم داخل اتاق، دیدم امام و حاج احمد آقا نشسته اند. امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود: برو بیرون!
بعد امام دستم را گرفت و فرمود: ناراحت شدی!؟
گفتم: بله. آقا این ها همشهری های من بودند. همه دست شما را بوسیدند، امّا من...!!!
امام با حالتی خیر خواهانه فرمود: پسرم چرا نماز نمی خوانی!؟ چرا گناه می کنی!؟ خدا چه بدی به تو کرده!؟
تعجّب کردم. گفتم: حاج آقا! شما از کجا می دانید!؟
امام فرمودند: شما هم به دین خودت عمل کن، به این مقام می رسی.
بعد انگشترشان را در آوردند و گفتند: این انگشتر مال شما.
حضرت امام ادامه داد: تو خوب می شوی! خوب می شوی! با دختر یک آیت الله ازدواج می کنی، امّا بچّه دار نمی شوی، بعدها راه کربلا باز می شود.
در سفر اوّل کربلا نه، در سفر دوّم، پایین پای حضرت عبّاس(سلام الله علیه) ایست قلبی می کنی و از دنیا می روی و تو را کنار قبر حضرت عبّاس(سلام الله علیه) دفن می کنند. ولی این مطلب را به کسی نگو!
حاج آقای احدی! همه مطالب امام تا اینجا درست بود. من داماد یکی از آیات عظام شدم. بچّه دار هم نشدم. سفر اوّل کربلا رفتم. حالا عازم دومین سفر کربلا هستم.
آیت الله احدی ادامه داد: ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. کاروان برگشت. امّا دوست ما همراه کاروان نبود!
اهل کاروان گفتند: درست کنار قبر حضرت عبّاس(سلام الله علیه)، در حال خواندن زیارتنامه، ایست قلبی کرد و از دنیا رفت.
آمدند او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدّام حرم حضرت عبّاس(سلام الله علیه) آمدند و گفتند: کجا!؟ حضرت عبّاس(سلام الله علیه) در عالم خواب به ما پیغام داده که این مرد با این مشخّصات را پایین پای من دفن کنید!
الان جلوی کفشداری حضرت عبّاس(سلام الله علیه)، قسمت پایین پای حضرت، سنگی است که روی آن نوشته: مرحوم عبّاس مرندی.
آیت الله احدی ادامه داد: من کل مطلب را روی نوار ضبط کردم، و بعدها این نوار، به نشر آثار امام فرستاده شد.
منبع: کتاب راهیان علقمه ؛ چهل روایت از دلدادگی شهدا به قمر بنی هاشم خاطره سی و هشتم.
💞با ما همراه باشید 💞
🌸 رسول خدا ص می فرمایند:
کسی که سختی را بر خود تحمیل می کند و برای وضو و نماز از خواب برمی خیزد، خداوند مانع هایی که میان او و بنده اش قرار دارد یکی پس از دیگری برمی دارد تا جایی که مانعی بر سر راه او نباشد، آنگاه خداوند [به فرشتگان] خطاب می کند: این بنده مرا ببینید که چگونه خود را به سختی انداخته و از من می خواهد؛ هرچه که از من بخواهد به او می دهم.
📚کنزالعمال
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حتما_ببینید 🎥
ماجرای زیبای عنایت #حضرت_عبــاس
(علیه السلام) به یک خانواده مسیحی