eitaa logo
نوای مقتل
4.4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
339 فایل
کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
آروم میشه دل زارم.mp3
5.74M
⚫️ 🎙(زیبا) آروم میشه دل زارم 💥 ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
میسوزه دلم از غم.mp3
3.62M
🎙(زیبا و دلنشین) میسوزه دلم از غمِ کربلایِ ارباب 💥 ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
یازهرا بیا-زمینه.mp3
5.05M
⚫️ 🎙(زیبا) یا زهرا بیا امشب سامرا 💥 ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
یازده بار جهان گوشۀ زندان کم نیست کنجِ زندانِ بلا گریۀ باران کم نیست سامرایی شده ام ، راهِ گدایی بلدم لقمه نانی بده از دستِ شما نان کم نیست *این زمزمه یعنی آقا کارت دارم .. این ناله یعنی آقا دارم در میزنم .. این گریه ها یعنی حالا که سفرۀ این دو ماه رو شما داری جمع میکنی واسطه شو پیشِ مادرت این کم رو ازمون قبول کنن .. ای آقای جوان مرگم .. خیلی از معارف عمیق و بلند اهل بیت در فرمایشات و کلمات امام حسن عسکری ست .. امروز عرض کنم آقاجان مزد عزاداری این دو ماهه و چند روزۀ ما رو این قرار بده که قلب های ما به سمت معارف خودت سوق پیدا کنه .. ما یه یکم حداقل متوجه بشیم شما کی بودید و هستید.. یه سرِ سوزن از دریایِ معارفِ شما رو بشناسیم آقاجان .. * قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند به دلِ کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جایِ تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست *آقا امروز ما دو تا عزاداریم .. اول و بزرگترین عزامون شهادتِ شماست .. عزایِ دوممون اینه که دیگه از امروز باید پیراهن سیاهامون رو در بیاریم .. اجازه بدید روضه بخوانم .. ظرف آب رو دادن خدمتِ امام عسکری .. انقده رعشه به این دست و بدن بود چندین بار این ظرف خورد به دندان هایِ مبارکِ آقا ..* زخم دندان تو و جام پر از خون آبه ماجرایی ست که در ایل تو چندان کم نیست بوسۀ جام به لب هایِ تو یعنی این بار خیزران نیست ولی روضۀ دندان کم نیست شاعر :سید حمیدرضا برقعی *شاید اینطور باشه همون لحظاتی که جام به لب ها و دندان هایِ آقا اصابت میکرد؛ آقا زیرِ لب هی میگفت «لایوم کیومک یا اباعبدالله ..» اینجا ضربه به لب ها و دندانِ آقا می خورد پسرِ کوچکش هم داشت میدید .. اومد ظرفُ گرفت آرام به لب هایِ بابا نزدیک کرد .. دیگه کسی تعدی نکرد .. کسی جسارت نکرد .. اما گوشۀ مجلس یزید دیدن نازدانه هی رو پنجۀ پا بلند میشه .. عمه صدا ، صدایِ بابامه .. بابام داره قرآن میخونه .. اما چرا دارن با چوب … حسین … غم امام حسین غالبه به همۀ غم ها .. کنارِ امام حسن بودن یه چند نفری مَهدی رو بغل گرفتن ، نوازش کردن .. اما تو مجلس یزید وقتی زینب دید نازدانه مضطرب شد ، بلند شد فریاد زد بی ادب نزن .. خودم دیدم این لب ها رو بابام می بوسید .. خودم دیدم این لب ها رو مادرم می بوسید .. خودم دیدم این لب ها رو جدم رسول الله می بوسید .. صدا زد آی تازیانه دارا این زن کیه داره با امیر اینجور صحبت میکنه ؟.. چرا ساکتش نمی کنید .. ریختن سرِ زینب ..* فرج امام زمان یا حسین … ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
babolharam_Khalaj.mp3
3.41M
ع 🎤حاج حسن خلج ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ داغ پدر شهادت امام حسن عسکری(ع) شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) ------------------------------- از داغ پدر سر به گریبان داری 😭 ازماتم و غم دیده گریان داری در کودکی از داغ سراسر داغی تو غنچه ی آخرین در این باغی ای منتقم فاطمه و خون خدا ای راوی روضه، وارث کرب وبلا برروی سرت گَرْد یتیمی بنشست این داغ گمانم کمرت را بشکست بر جسم پدر نماز خواندی مولا بدرود به صد نیاز خواندی مولا از داغ تو سوگوار و زاریم مهدی چون مادر تو بی قراریم مهدی حالا تو امامی و همه نوکر تو ما چشم به راه طلعت دیگر تو ای کاش شود نصیب ماجلوه یار ای کاش ببینم به جهان روی نگار سرباز تو باشیم نه سربار به تو دنیا بشود پر از علمدار به تو بر روی لبم آ جرک الله جاری ای کاش کنم تو را زمانش یاری ای سینه زنانِ سوخته بال و پرم از غربت سامرا شکسته کمرم درحجره ی دربسته بر جسم پدر آورد به لب های پدر آب پسر گفت لایوم کیومک یا ابا عبدالله جان فدای لب های تو یا ثارالله 😭😭😭💔💔💔 -------------------------------- شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
در خیالم می‌نشینم گوشه‌ای از صحنِ تو از کران تا بیکران ببینم بساطِ پهنِ تو آه! می‌چسبد چقدر امروز حرم با چشمِ تَر وای اگر مهدی بخواند روضه‌ای با لحنِ تو! 🥀 (ع)🥀 🥀 ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
مداحی_آنلاین_سامرا_باز_با_صفا_شده_ای_سید_رضا_نریمانی.mp3
4.9M
🔳 🌴سامرا باز با صفا شده ای 🌴در حریمت برو و بیا داری 🎙 👌بسیار دلنشین 🔴مرجع رسمی های روز ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
روضه-2-[Track 2].mp3
19.54M
⚫️ 🎙 مهدی جان… زهر افتاده به جان جگرم ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
… 🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان 🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان ⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان ⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان *جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار* من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون… مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید مهدی من کجایی?? ✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد ✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان 🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود 🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان 🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک 🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان 🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد 🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن ✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد ✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان ⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم ⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان ◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب ◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره ☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه ☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون.. آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد ☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه?? 💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم ☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید. اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید ☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه دختر دوید… اما دشمن بهش رسید ☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن چرا فرار میکنی? ☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی ☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم ☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم ☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم انقده زدن مارو… یکی با دست یکی با تازیانه یه عده ای با لگد همه جای بدنم درد میکنه ♨️چه کمکی از دستم برمیاد?? اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده ♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد. آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی?? گفت بگو 〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره? تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی?? بابام که رفت میدون، لب تشنه بود 😭😭😭😭 ✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد ✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه 🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش ❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن یه عده از شیعیان اومدن ❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه ❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن 💠تو کربلا هم اینجوری شده اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن 💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد ✳️این بدن، بدن قاسمِ ✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ ✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ ✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ کفن که نمیشد… گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره 😭😭😭😭😭 حسین… 🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود? 🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود?? حسیــــــن 🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه 🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه 🍃ناله هاش، قلب میسوزونه 🍃رو لباش، لخته های خونِ 🍃روضه ی کوچه رو میخونه 🍂چشم به راه مونده حالا 🍂تا بیاد مهدی از راه 💢مث یک مار گزیده 💢سر گذاشته رو خاکا ✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره ✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره 🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر 🔘خوبه اصلا نداری دختر 🔘تا ببینه تورو بی سر … 🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ 🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ 🔥پُر شدیم از کبودی، بابا 🔥بین چنتا یهودی بابا 🔥خوب شد اصلا نبودی بابا 😭زود رسیدم به پیری، بابا 😭تو لباس اسیری، بابا 😭مُردم از سر به زیری، بابا ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا