eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم به خدای واحد لا شریکَ لَه ، که اگر خشم ها را کور نکنید به هیچ جا نمی‌رسید. خشم را باید طلاق داد. _استادفاطمی‌نیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدفِ حاجی شهادت نبود،خودِ خودِ خودِ خدا بود!❤️🕊 اگه هدفت شهادت باشه به خدا نمیرسی‌❗️ و چه ارزشی داره رسیدن به چیزی که برای خدا نباشه💔...؟! [مقصد،شهادت‌نیست🚫 مقصدخداست،شهادت‌راهِشه... درضمن،تاشهیدنباشی،شهیدنمیشی🙂🕊] محفل‌شهید‌نویدِجان،بفرمایید☺️🌱 ؛ https://eitaa.com/Navid_safare
یادی هم بکنیم از شهدایی ک همراه و یاور حاجی بودن و درکنارشون به آسمان رفتن 💔🥀 https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
یادی هم بکنیم از شهدایی ک همراه و یاور حاجی بودن و درکنارشون به آسمان رفتن 💔🥀 https://eitaa.com/Nav
کشوری که اسطوره نداشته باشه زود سقوط میکنه! خداروشکر که حاج قاسم و سربازانش در تاریخ ما هستن.. ❤️
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دل‌من‌لك‌زده‌تا‌کنج‌حرم‌گریـه کنم‌دوقدم‌‌روضہ‌بخوانم؛ دوقدم‌گریــه‌کنم..!:) ‌ ‌‌‌
ارسالی یکی از بزرگواران 😍🥺 ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻 مزار شهید https://eitaa.com/Navid_safare
🔵 يكى از بزرگان معرفت را پس از مرگش در خواب ديدند و از او پرسيدند كه پروردگارت با تو چه كرد؟ 🔹 گفت : « آن اِشارات پريد، عبارات نابود شد، دانش ‏ها از ياد رفت و رسم ‏ها به كهنگى گراييد و جز چند ركعت نمازى كه در دل شب خوانده بودم، چيزى سودمند نيفتاد.» 🌌 💙 📚 نکته‌های ناب اخلاقی،ص۲۶. https://eitaa.com/Navid_safare
1:20 حاج قاسم قلبامون ♥️🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چله به نیابت از هدیه به(ع) و حاجت روایی شما بزرگواران روز https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀 قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد حسینی باش كه در محشر نگویند چرا پرونده ات امضاء ندارد https://eitaa.com/Navid_safare
بــ‍ه خ‍دایـ‍ی ک‍ه ح‍کم‍ت هـ‍م‍ه چـ‍یو...🍀 https://eitaa.com/Navid_safare
به وقت ﴿ لبخند بهشتی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان لبخند‌ بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت‌شصت‌ششم صدای ماشینی از بیرون می آید . دست از گریه بر میدارم و گوش هایم را تیز می کنم . با فکر آمدن شهریار بی اختیار لبخند میزنم . بعد از مدت کوتاهی صدای پای کسی از پله ها می آید . صدای پارس سگ بلند تر و مهیب تر میشود . دوباره میزنم زیر گریه . با صدای که از شدت گریه میلرزد میگویم +کی اونجاست ؟ پاسخی نمیشنوم . گریه ام شدت میگیرد ، در دل آیت الکرسی میخوانم . صدای پارس سگ قطع میشود . کسی دستگیره ی در را پایین میکشد . گریه ام آرام میشود ، از شدت ترس حتی نمیتوانم گریه کنم ! با خودم میگویم حتما شهریار است . اما اگر شهریار نباشد چه ؟ اگر شهریار بود که جوابم را میداد ، اگر شهریار بود صدایم میزد یا حداقل چیزی میگفت . صدای کوبیده شدن چیزی به در می آید . با ترس لبم را به دندان میگیرم که جیغ نزنم . تنم شروع به لرزیدن میکند ! در اوج تابستان احساس سرما میکنم و بدنم یخ کرده است . مدام صدای کوبیده شدن چیزی به در می آید که یک هو در از جا کندی میشود . چشم هایم را میبندم و جیغ بلندی میکشم . سریع دهانم را میبندم . بعد از چند ثانیه با تردید چشم هایم را باز میکنم . با باز شدن چشمم دوباره میزنم زیر گریه . انگار دیدن شهریار داغ دلم را تازه کرده است . شهریار با چهره ای آشفته و لباس های خاکی و بهم ریخته آرام جلو می آید . چشم های آبی ترسیده اش رنگ تعجب به خود میگیرند . انگار زبانش بند آمده است . با صدایی گرفته میخوانمش +شهریار تازه به خودش می آید و قدم هایش را تند میکند . کنار پایم زانو میزند و با عجز میگوید _گریه نکن الان کمکت میکنم . سریع دست هایم را باز میکند . بخاطر بسته بودن دست هایم مچ دست هایم قرمز شده اند . شهریار متوجه لرزش تنم میشود . دستم را میگیرد _چی شده ؟ گریه ام به هق هق تبدیل میشود +سردمه . فکر کنم دارم میمیرم . ابرو هایش را در هم گره میزند _این چه حرفیه . طناب دور پاهایم را باز میکند و ادامه میدهد _وایسا من برم از تو ماشین برات پتو بیارم . لباسش را چنگ میزنم و ناله میکنم +تر خدا نرو با مهربانی میگوید _باشه ، باشه آروم باش نگاه گزرایی به صورتم میکند که یکهو نگاهش روی صورتم میخکوب میشود . با چشم هایی که از تعجب گشاد شده نگاهم میکند . 🌿🌸🌿 《حکم پیشانی ام این بود که تو گم بشوی من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم》 غلامرضا طریقی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان‌لبخند‌ بهشتی نویسنده: میم بانو 🌸 قسمت شصت هفتم نگاه گذرایی به صورتم می اندازد که یکهو نگاهش روی قسمت سوخته ی صورتم میخکوب میشود . با چشم هایی که از تعجب گشاد شده نگاهم میکند . صورتش به سرخی میزند و رگ گردنش برامده شده است . ابروهایش را درهم میکشد و با صدایی خَشدار میگوید _کی این کارو باهات کرده ؟ دهانمرا باز میکنم اما صدایی از دهانم خارج نمیشود . تن صدایش بالا میرود _مرد اینجا بوده ؟ سرم را به نشانه ی نفی به چپ و راست تکان میدهم . نفس آسوده ای میکشد و کلافه موبایل را از جیبش بیرون می آورد . سریع شماره ای میگیرد و تلفن را کنار گوشش میگذارد ، بعد از مدت کوتاهی میگوید _سریع پتو رو از تو ماشین بیار و بعد تلفن را قطع میکند . با تعجب میپرسم +کسی رو همراه خودت آوردی سر تکان میدهد _فعلا چیزی نپرس بعدا همه چیز رو برات تعریف میکنم تو هم باید تعریف کنی رفتار شهریار عجیب بود . با دلسوزی نگاهم میکند و دستم را میگیرد . قطره ی اشکی روی گونه راستم سر میخورد . لبخند مهربانی میزند وسعی میکند من را آرام کند . انگش شصتش را روی گونه ام میگذارد و سریع قطره اشک را پاک میکند _انقدر گریه نکن جیگرم میسوزه سعی میکنم خودم را آرام کنم . صدای پای کسی از پله ها می آید که بعد از چند ثانیه سجاد در چهارچوب در ظاهر میشود . با تعجب نگاهش میکنم . او هم با صورتی افروخته من را نگاه میکند . رگ بر آمده گردنش و اخم غلیظش او را ترسناک نشان میدهد . همراه پتو مسافرتی کوچک و سبز رنگی به سمت ما می آید . بدون هیچ مقدمه ای با صدایی که از خشم دورگه شده میگوید _کار کی بوده ؟ سعی میکنم صدایم نلرزد +بعدا توضیح میدم صدایش را بلند میکند _الان میخوام بدونم شهریار اخم تصنعی میکند و رو به سجاد میغرد +سجاد ! سجاد سرش را پایین می اندازد _ببخشید تابحال انقدر بهم ریخته ندیده بودنش . حتی وقتی بی اجازه داخل اتاق به وسایلش سرک کشیدم صدایش را برایم بلند نکرد ، خدا میداند چه به سرش آمده که این طور کفری شده است . 🌿🌸🌿 《لذت وصل نداند مگر آن سوخته ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد》 امیر خسرو دهلوی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بلند‌شوعلمدار،بفهمم‌که‌هستی! هنوز‌زنده‌ای‌و‌چشاتو‌نبستی..💔 https://eitaa.com/Navid_safare
اینم بسته هایی که قرار شد کرمان پخش بشن دارن راهی میشن ان شاءالله عاقبتتون بخیر 😍 https://eitaa.com/Navid_safare
💢 مقام زن برای ما این شکلیه دوستان تازه هرچقدر پیرتر بشه با ارزش تر میشه و تازه اگه فرزنداش شهید بشن فرمانده مون در برابرش به خاک میوفته … https://eitaa.com/Navid_safare
12-maddahi.125.mp3
11.29M
هرشب باید مجنونت شم... لیلا کیه؟ لیلا تویی قربونت شم🍀🖤 https://eitaa.com/Navid_safare
میتوانی راهی نشانم دهی که مرا به تو برساند🌼🌿 https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ؛ 👤 استاد 🔸 لحظه سخنرانی امام زمان 🔺 یا می‌فهمید امام زمان ندارید یا خدا می‌فهمونه که ندارید... https://eitaa.com/Navid_safare
از‌دنیا‌نگو ، ازخلق‌نگو‌ ، ازخودت‌هم‌نگو ازخدا‌بگو✨..! چند‌وقت‌که‌تنها‌ازاوبگویۍ‌؛ اگرغیر‌ازاو‌چیزۍ‌هم‌وجود‌داشته‌باشد‌✓ از‌ یادت میرود‌وغیر‌او‌ر‌افراموش‌میکنۍ(: ☆حاج‌اسماعیل‌دولابۍ☆ 🙃
. . . مشتۍخدا‌حتمایه‌هدف‌براۍرنجت، یہ‌دلیل‌برای‌مُشکلاتِت‌ویه‌پادا‌ش‌ برای‌باایمان‌بودنت‌درنظرداره :)