قسم به خدای واحد لا شریکَ لَه ، که اگر خشم ها را کور نکنید به هیچ جا نمیرسید. خشم را باید طلاق داد.
_استادفاطمینیا
هدفِ حاجی شهادت نبود،خودِ خودِ خودِ خدا بود!❤️🕊
اگه هدفت شهادت باشه به خدا نمیرسی❗️
و چه ارزشی داره رسیدن به چیزی که برای خدا نباشه💔...؟!
[مقصد،شهادتنیست🚫
مقصدخداست،شهادتراهِشه...
درضمن،تاشهیدنباشی،شهیدنمیشی🙂🕊]
محفلشهیدنویدِجان،بفرمایید☺️🌱 ؛
https://eitaa.com/Navid_safare
یادی هم بکنیم از شهدایی ک همراه و یاور حاجی بودن و درکنارشون به آسمان رفتن 💔🥀
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
یادی هم بکنیم از شهدایی ک همراه و یاور حاجی بودن و درکنارشون به آسمان رفتن 💔🥀 https://eitaa.com/Nav
دلمنلكزدهتاکنجحرمگریـه
کنمدوقدمروضہبخوانم؛
دوقدمگریــهکنم..!:)
ارسالی یکی از بزرگواران 😍🥺
ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻
مزار شهید#نویدصفری
https://eitaa.com/Navid_safare
🔵 يكى از بزرگان معرفت را پس از مرگش در خواب ديدند و از او پرسيدند كه پروردگارت با تو چه كرد؟
🔹 گفت : « آن اِشارات پريد، عبارات نابود شد، دانش ها از ياد رفت و رسم ها به كهنگى گراييد و جز چند ركعت نمازى كه در دل شب خوانده بودم، چيزى سودمند نيفتاد.»
🌌 #نمازشب
💙 #امام_زمان
📚 نکتههای ناب اخلاقی،ص۲۶.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
🔵 يكى از بزرگان معرفت را پس از مرگش در خواب ديدند و از او پرسيدند كه پروردگارت با تو چه كرد؟ 🔹 گفت
🍀🖤بیاید امشب نماز شب هامون رو به نیت#شهیدنوید و رفیق شهید خودتون بخونید
🍀💚🍀
https://eitaa.com/Navid_safare
چله#زیارت_عاشورا
به نیابت از#شهید_نوید_صفری
هدیه به#امام_زمان(ع)
و
حاجت روایی شما بزرگواران
روز#دهم
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 💚
🍀#بیو
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش كه در محشر نگویند
چرا پرونده ات امضاء ندارد
https://eitaa.com/Navid_safare
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان لبخند بهشتی نویسنده: میم بانو
قسمتشصتششم
صدای ماشینی از بیرون می آید .
دست از گریه بر میدارم و گوش هایم را تیز می کنم .
با فکر آمدن شهریار بی اختیار لبخند میزنم .
بعد از مدت کوتاهی صدای پای کسی از پله ها می آید .
صدای پارس سگ بلند تر و مهیب تر میشود .
دوباره میزنم زیر گریه .
با صدای که از شدت گریه میلرزد میگویم
+کی اونجاست ؟
پاسخی نمیشنوم .
گریه ام شدت میگیرد ، در دل آیت الکرسی میخوانم .
صدای پارس سگ قطع میشود .
کسی دستگیره ی در را پایین میکشد .
گریه ام آرام میشود ، از شدت ترس حتی نمیتوانم گریه کنم !
با خودم میگویم حتما شهریار است . اما اگر شهریار نباشد چه ؟
اگر شهریار بود که جوابم را میداد ، اگر شهریار بود صدایم میزد یا حداقل چیزی میگفت .
صدای کوبیده شدن چیزی به در می آید .
با ترس لبم را به دندان میگیرم که جیغ نزنم .
تنم شروع به لرزیدن میکند !
در اوج تابستان احساس سرما میکنم و بدنم یخ کرده است .
مدام صدای کوبیده شدن چیزی به در می آید که یک هو در از جا کندی میشود .
چشم هایم را میبندم و جیغ بلندی میکشم .
سریع دهانم را میبندم . بعد از چند ثانیه با تردید چشم هایم را باز میکنم .
با باز شدن چشمم دوباره میزنم زیر گریه .
انگار دیدن شهریار داغ دلم را تازه کرده است .
شهریار با چهره ای آشفته و لباس های خاکی و بهم ریخته آرام جلو می آید .
چشم های آبی ترسیده اش رنگ تعجب به خود میگیرند .
انگار زبانش بند آمده است .
با صدایی گرفته میخوانمش
+شهریار
تازه به خودش می آید و قدم هایش را تند میکند .
کنار پایم زانو میزند و با عجز میگوید
_گریه نکن الان کمکت میکنم .
سریع دست هایم را باز میکند .
بخاطر بسته بودن دست هایم مچ دست هایم قرمز شده اند .
شهریار متوجه لرزش تنم میشود .
دستم را میگیرد
_چی شده ؟
گریه ام به هق هق تبدیل میشود
+سردمه . فکر کنم دارم میمیرم .
ابرو هایش را در هم گره میزند
_این چه حرفیه .
طناب دور پاهایم را باز میکند و ادامه میدهد
_وایسا من برم از تو ماشین برات پتو بیارم .
لباسش را چنگ میزنم و ناله میکنم
+تر خدا نرو
با مهربانی میگوید
_باشه ، باشه آروم باش
نگاه گزرایی به صورتم میکند که یکهو نگاهش روی صورتم میخکوب میشود .
با چشم هایی که از تعجب گشاد شده نگاهم میکند .
🌿🌸🌿
《حکم پیشانی ام این بود که تو گم بشوی
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم》
غلامرضا طریقی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمانلبخند بهشتی
نویسنده: میم بانو 🌸
قسمت شصت هفتم
نگاه گذرایی به صورتم می اندازد که یکهو نگاهش روی قسمت سوخته ی صورتم میخکوب میشود .
با چشم هایی که از تعجب گشاد شده نگاهم میکند .
صورتش به سرخی میزند و رگ گردنش برامده شده است .
ابروهایش را درهم میکشد و با صدایی خَشدار میگوید
_کی این کارو باهات کرده ؟
دهانمرا باز میکنم اما صدایی از دهانم خارج نمیشود .
تن صدایش بالا میرود
_مرد اینجا بوده ؟
سرم را به نشانه ی نفی به چپ و راست تکان میدهم .
نفس آسوده ای میکشد و کلافه موبایل را از جیبش بیرون می آورد .
سریع شماره ای میگیرد و تلفن را کنار گوشش میگذارد ، بعد از مدت کوتاهی میگوید
_سریع پتو رو از تو ماشین بیار
و بعد تلفن را قطع میکند .
با تعجب میپرسم
+کسی رو همراه خودت آوردی
سر تکان میدهد
_فعلا چیزی نپرس بعدا همه چیز رو برات تعریف میکنم تو هم باید تعریف کنی
رفتار شهریار عجیب بود . با دلسوزی نگاهم میکند و دستم را میگیرد .
قطره ی اشکی روی گونه راستم سر میخورد .
لبخند مهربانی میزند وسعی میکند من را آرام کند .
انگش شصتش را روی گونه ام میگذارد و سریع قطره اشک را پاک میکند
_انقدر گریه نکن جیگرم میسوزه
سعی میکنم خودم را آرام کنم .
صدای پای کسی از پله ها می آید که بعد از چند ثانیه سجاد در چهارچوب در ظاهر میشود .
با تعجب نگاهش میکنم .
او هم با صورتی افروخته من را نگاه میکند .
رگ بر آمده گردنش و اخم غلیظش او را ترسناک نشان میدهد .
همراه پتو مسافرتی کوچک و سبز رنگی به سمت ما می آید .
بدون هیچ مقدمه ای با صدایی که از خشم دورگه شده میگوید
_کار کی بوده ؟
سعی میکنم صدایم نلرزد
+بعدا توضیح میدم
صدایش را بلند میکند
_الان میخوام بدونم
شهریار اخم تصنعی میکند و رو به سجاد میغرد
+سجاد !
سجاد سرش را پایین می اندازد
_ببخشید
تابحال انقدر بهم ریخته ندیده بودنش .
حتی وقتی بی اجازه داخل اتاق به وسایلش سرک کشیدم صدایش را برایم بلند نکرد ، خدا میداند چه به سرش آمده که این طور کفری شده است .
🌿🌸🌿
《لذت وصل نداند مگر آن سوخته ای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد》
امیر خسرو دهلوی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بلندشوعلمدار،بفهممکههستی!
هنوززندهایوچشاتونبستی..💔
#جان_فدا
https://eitaa.com/Navid_safare
اینم بسته هایی که قرار شد کرمان پخش بشن
دارن راهی میشن
ان شاءالله عاقبتتون بخیر 😍
https://eitaa.com/Navid_safare
💢 مقام زن برای ما این شکلیه دوستان تازه هرچقدر پیرتر بشه با ارزش تر میشه و تازه اگه فرزنداش شهید بشن فرمانده مون در برابرش به خاک میوفته …
#فرمانده
#زن
#مادر
#شهید
https://eitaa.com/Navid_safare
12-maddahi.125.mp3
11.29M
هرشب باید مجنونت شم...
لیلا کیه؟
لیلا تویی قربونت شم🍀🖤
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ #استوری
👤 استاد #رائفی_پور
🔸 لحظه سخنرانی امام زمان
🔺 یا میفهمید امام زمان ندارید یا خدا میفهمونه که ندارید...
https://eitaa.com/Navid_safare
ازدنیانگو ،
ازخلقنگو ،
ازخودتهمنگو
ازخدابگو✨..!
چندوقتکهتنهاازاوبگویۍ؛
اگرغیرازاوچیزۍهموجودداشتهباشد✓
از یادت میرودوغیراورافراموشمیکنۍ(:
☆حاجاسماعیلدولابۍ☆
#تلنگر🙃
#صرفاجھتاطلاع . . .
مشتۍخداحتمایههدفبراۍرنجت،
یہدلیلبرایمُشکلاتِتویهپاداش
برایباایمانبودنتدرنظرداره :)
#تلنگرانه