May 11
May 11
میگفت:
اونے کہ تو رو با شھدا آشنا میڪنہ رو هیچوقت رهاش نڪن...
شاید مامور باشہ از طرف شھدا :)♥️!
#بہشدتقشنگبود:)
#همیشه_بیاد_امام_زمان_عج_باشیم....
⋮•❥| 🪔۞⇣
╰⊰⊹✿ https://eitaa.com/Navid_safare
#استـوری
نہچراغونہفانوسونہشمع
تنها "دلـم"
روشناستڪہمۍآيۍ ...!💛
تعجیـلدرظهـور #امام_زمان صلـوات
🍀|↫#السݪامعلیڪیابقیةاللھ
☘|↫#سهشنبههاےمهدوے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حرم شاه عبدالعظیم به یاد همه ی اعضا هستم.
(فیلم از ضریح امامزاده طاهربن زین العابدین است) ✨✨
@maede_sadatt
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضریح حمزه بن موسی الکاظم ع ✨💚
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فیلم را احتمالا ندیدهاید
⭕️ صدها ڪیلومتر دورتر از خانه!
چند قدمے خونخوارترین مخلوقات خدا!
⭕️ برشے از عملیات نبل و الزهرا
پیڪر شهید سعید علیزاده(ڪمیل) در حال انتقال به عقب است...
⭕️ ڪسے ڪه دست شهید را گرفته، شهید نوید صفرے است...
ڪسے ڪه صورتش را میبوسد، شهید رضا عادلے است...
⭕️ فیلم را شهید عارف ڪایدخورده گرفته...
⭕️ شهید حبیب رحیمے منش در فیلم دیده میشود!
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت دعای توسل سه شنبه شب در حرم شاه عبدالعظیم ✨
https://eitaa.com/Navid_safare
May 11
🍂🍂
عاشـق آن اسـتْ ڪہ فڪرش همہ خدمـت باشـد
صبـحها در عطـشْ عـرض ارادت باشـد
بـهترازحضـرت اربـاب ندیـدم شاهے
ڪه چـنین باخـبراز حـال رعـیت باشـد
#صبحتون_بخیر_و_شادی🌹❤️
زنــــدگانی مرا
به همان چـــیز اختــــصاص بده
که برایـــش آفــرید شـــده ام...
خدای مهربان ببخش مرا ....
گناهڪـارۍڪہبعدازگنـاھ
بہترسواضطرابمیوفتہ
بہنجـاتنزدیڪتره
تا ڪسۍڪہاهلعبـادتہ،
امـاازگناهنمۍترسہ !
بہهمریختگۍبعدازگنـاه،
نشونہیہوجدانبیداࢪھ🌿..!
#تلنگر
<💕🌸>
تکیه گاهت،امیدت،توکلت
فقط خدا باشه
باید باورش کنی
باور کنی که کنارته و کمکت میکنه
باید خالصانه صداش کنی.. 🙂
#اللهام_تو_تمام_جان_منی😍🌱』
#امام_زمان
چله ی زیارت عاشورا 🌼
روز بیست و سوم
به نیت شهید نوید صفری هدیه به امام زمان (ع)
🖤🌸🖤
#جهت_یادآوری
https://eitaa.com/Navid_safare
#شهید_مهدی_باکری: پاسدار یعنی کسی که کار کند، بجنگد، خسته شود، نخوابد تا خود به خود خوابش ببرد
📸 تصویری از #شهید_حسن_تهرانی_مقدم پدر موشکی که از فرط خستگی به خواب رفته است.
https://eitaa.com/Navid_safare 🌷
「♥️🌸」
دَرپـِۍاِسـمورَسـمیـم . .
غـٰافلاَزـاینڪِه
⸤فاطِمـهۜ⸣ گمنـٰاممۍخَـرد! . .ッ
♥️¦⇠ #عاشقانه
⋮•❥| 🪔۞↷
╰⊰⊹✿https://eitaa.com/Navid_safare
ماراڪسۍنخواست؛گرتوهمنخواستۍ
درگوشمانبگوڪہبمیریمگوشہاۍ...💔
#یاامامرضا🌱
تعجیـلدرظهـور #امام_زمان صلـوات
🖐🏻¦⇠#السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضا
♥️¦⇠#چہارشنبههایامامرضایۍ
بہ دلم لکـ زده..
با خنده تــو 'جـانـ' بدهمـ!
طرح لبخند تو..
پایان پریشانے هاست:)
⋮•❥| 🪔۞↷
╰⊰⊹✿ https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ خدا من از همہ غیر خودت خستہ شدم...
خریدار عشق
قسمت43
نزدیک های ظهر بود که بیدار شدم
چشمامو باز کردم دیدم سجاد رو به روم نشسته و داره نگام میکنه -سلام،صبح بخیر
سجاد: ( یه نگاهی به ساعت مچیش کرد و خندید)سلام بانووو،ظهر بخیر
( اولین بار بود که لبخندشو میدیدم، چقدر دلنشینه وقتی میخنده )
سجاد: پاشو ،آماده شو بریم بیرون - چشم
سجاد لباسشو پوشید و رفت بیرون
منم بلند شدم ،رفتم دست و صورتمو شستم و برگشتم توی اتاق
لباسامو پوشیدم و کیفمو برداشتم از اتاق زدم بیرون
مادر جون و آقا جون توی حیاط نشسته بودن
سجادم داشت ماشینشو تمیز میکرد - سلام
آقا جون: سلام دخترم خوبی؟
-خیلی ممنونم
مادر جون: سلام بهار جان، صبحانه خوردی؟ -نه
سجاد:میریم بیرون یه چیزی میخوریم
مادر جون یه لبخندی زد:برین خدا پشت و پناهتون سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
سجاد نگاهم میکرد ومیخندید ،انگار دارم خواب میبینم سجادی که تا دیروز نگاهم نمیکرد ،الان چقدر عوض شده بعد از مدتی رسیدیم به یه کافه از ماشین پیاده شدیم سجاد دستمو گرفت و رفتیم داخل کافه کافه شلوغ بود
رفتیم یه گوشه ای که خلوت بود نشستیم
سجاد:چی میخوری؟
-هر چی که خودت دوست داری واسه منم سفارش بده
سجاد:باشه،الان بر میگردم
بعد چند دقیقه سجاد برگشت
سجاد باز هم نگاهم میکرد و لبخند میزد
بعد از خوردن نسکافه و کیک از کافه زدیم بیرون سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
توی راه سجاد نزدیک یه گلفروشی ایستاد
پیاده شد و دوتا شاخه گل یاس خرید
یکی از گلا رو به سمت من گرفت
سجاد :تقدیم به زیباترین همسر دنیا
سرخی روی صورتمو حس میکردم
-خیلی ممنونم...
خریدار عشق
قسمت44
بعد از مدتی رسیدیم به بهشت زهرا
بدون هیچ سوالی از ماشین پیاده شدم
سجاد هم شاخه گل و از رو داشتبرد برداشت و از ماشین پیاد شد
دست در دست هم وارد بهشت زهرا شدیم ،رفتیم سمت گلزار شهدا
بعد از مدتی سجاد ایستادو نگاهی به سنگ قبر انداخت چهره اش پر از غم بود نشست کنار سنگ قبر ،گل و گذاشت روی سنگ قبر چشمم به اسم روی سنگ قبر افتاد
مرتضی اسدی،شهید مدافع حرم
نمیدونم چرا اینقدر این اسم آشنا بود
منم نشستم کنار سنگ قبر
سجاد: ترم اولی که دیدمت ،فهمیدم تو با همه دخترا فرق داری ، با اینکه چادری نبودی ،ولی حجابت منو مجذوب خودش میکرد ، با مرتضی درباره تو حرف زده بودم ،مرتضی هم همش میگفت،چرا اینقدر این دست و اون دست میکنی سجاد، برو باهاش حرف بزن
هر دفعه که میخواستم باهات حرف بزنم ،یه چیزی پیش می اومد و نمیتونستم حرف دلمو بهت بزنم ،
تا وقتی که مرتضی گفت میخواد بره سوریه
با شنیدن این اسم،همه چی از یادم رفت، حتی عشقی که تو قلبم به تو داشتم .
خانواده مرتضی بعد از مدتی راضی شدن ،ولی خانواده من نه
از مرتضی خواستم که صبر کنه تا با هم بریم
تا اینکه ، تو دوباره تو وارد زندگیم شدی، بعد از ماجراهایی که پیش اومد ،مرتضی گفت دیگه نمیتونه صبر کنه و رفت
بعد از مدتی از رفتش، خبر شهادتش و شنیدم ،داشتم دیونه میشدم ،وقتی تصمیم به رفتن گرفتم ،با مخالفت مامان رو به رو شدم ،بعدم که شرط تو... ( باشنیدن حرفای سجاد ،از خودمم بدم اومد، که چقدر خودخواه بودم و نزاشتم بره)
سجاد: بهار !
من عاشقتم ،حتی بیشتر از اونی که تصورش هم کنی ،تمام کارهایی هم که کردم ،فقط به این خاطر بود که دلبسته هم نشیم ،چون من دیر یا زود میرم ،دلم نمیخواست تو بیشتر اذیت بشی ،حلالم کن - به یه شرط...
سجاد ( خندید): نمیدونم چرا هر موقع میگی به یه شرط ،چهار ستون بدنم میلرزه
- نترس، از شرط قبلیم سخت تر نیست
سجاد: خوب بگو - تا زمانی که بری ،اینقدر عشقت و نثارم میکنی که جبران این چند وقت بشه
سجاد: ای به چشم
یه شرط دیگه هم دارم
سجاد: جانم بگو
- حق نداری روز رفتنت و به من بگی ،فقط یه روز مونده به رفتنت بهم میگی
سجاد: چرا - دلم نمیخواد لحظه شماری رفتنت و بکنم ،چون میدونم قبل از اینکه بری من میمیرم
سجاد: الهی قربونت برم ،چشم...
شیطان یه دعایِ جوشنِ کبیر داره
ولی همش دو کلمـهاس!
همیشه به نوچههاش میگه تکرار کنین:
یا مایوس و یا مغرور!
مواظب باشیم!
شیطان یا ما رو مایوس میکنه یا مغرور!
#استادپناهیان🌱🥰