eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام‌خدا‌بہ‌تو [بنده‌من.. و‌هرگاه‌بندگان‌من‌ از‌تو‌درباره‌من‌بپرسند بگو‌یقینا‌من‌نزدیکم‌ ودعاۍ‌،دعا‌کننده‌را بہ‌هنگامۍکہ‌مرا‌بخواند اجابت‌میکنمッ🤍✌️🏿]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یـادِمـون‌بـآشِـہ‌رُفَـقـا: اگـریِـک¹نفـر‌روبہ‌اووَصـل‌کردۍ بـراۍِسـپـاهَـش‌توسَـردار‌ِیـآرۍ♥️シ! 🍀🕊
ان شاءالله حاجت روا🙏
حسین پور جعفری محافظ حاج قاسم 🌱
ارسالی بزرگواران مزار حاج قاسم 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از صبوری شما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنـیا می خواهی نماز شب بخوان آخرت می خواهی نماز شب بخوان https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
دنـیا می خواهی نماز شب بخوان آخرت می خواهی نماز شب بخوان https://eitaa.com/Navid_safare
🍀🖤بیاید امشب نماز شب هامون رو به نیابت از رفیق شهیدمون هدیه به امام زمان (ع)بخونیم 🍀💚🍀 https://eitaa.com/Navid_safare
_♥️♥️:♥️♥️_ «وَ اَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتی» و تویی که لغزشم را نادیده می‌گیری..!🥥💗
اسلام علیک یا ابا صالح المهدی💜🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جورۍ باش‌ڪه‌هروقت‌، یاد‌تو‌افتاد °°♥️°° با‌لبخند‌بگن:خداحفظش‌ڪنـھ اللّٰھُم‌عـجل‌لولیڪ‌الفࢪج 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹میدانیـد! بِین خودمـان بمـاند گـاهی! دلمـان می خواهـد دل شما هـم بـرای ما تنگ شود... !
چله به نیابت از هدیه به(ع) و حاجت روایی شما بزرگواران روز https://eitaa.com/Navid_safare
به وقت ﴿ لبخند بهشتی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_هفتاد_هفتم +چی ؟ لبش را با زبان تر میکند _گفتم عاشقتم سعی میکنم خودم را آرام نشان بدهم و تعجبم را به روی خودم نیاورم . معلوم نیست دوباره چه نقشه ای برایم کشیده که این اراجیف را سرهم میکند . از همان پوزخند های خودش تحویلش میدهم +جای اشتباهی اومدی عکس العملی نشان نمیدهد . معلوم است که خودش را برای بدترین جواب ها از طرف من آماده کرده است . با آرامش میگوید _جدی گفتم سر تکان میدهم و با تمسخر میگویم +منم جدی گفتم ، من مثل دخترایی نیستم که دور و برتن کمی به سمت میز خم میشود _درست خانوادم حساس و اهل گیر دادن نیستن ولی هیچوقت به من و شهریار اجازه ندادن سراغ دختر و دود و دم و مواد الکلی بریم . با اطمینان میگویم +اگه خانوادت اجازه هم میدادن شهریار دور و بر این کار ها نمیرفت ابرو بالا می اندازد و پوزخند میزند _چرا همچین فکری میکنی ؟ شانه بالا می اندازم +بلاخره شهریار شیر پاک خورده بعد از چند لحظه از حرفی که زدم به شدت پشیمان میشوم . دعوا بین من و شهروز است نباید پای خانواده اش را وسط میکشیدم . سکوت بدی حکم فرما شده است . با اینکه برایم سخت است میگویم +ببخشید ؛ نباید پای خانوادت رو وسط میکشیدم چیزی جز سکوت عایدم نمیشود . تازه متوجه زنجیر نقره ای رنگ دور گردنش میشوم ؛ به احتمال زیاد باید از جنس طلا باشد . سری به نشانه ی تاسف برایش تکان میدهم و بعد نگاهم را به میز میدوزم . بعد از مدتی شهروز سکوت را میشکند . _حتما باید مثل سجاد امل ریش بلند کنم ، تسبیح دستم بگیرم ، یقمو تا خر خره ببندم و ریا کنم که ...... با خشم میان حرفش میپرم +مراقب حرف زدنت باش با قهقهه ی بلندی که میزنند همه به سمت ما بر میگردند . این کارش درست مثل نازنین است . چقدر از این حرکت بدم می آید 🌿🌸🌿 《میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود میسوختم از حسرت و عشق تو بَسَم بود》 فریدون مشیری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_هفتاد_هشتم _حتما باید مثل اون سجاد امل ریش بلند کنم ، تسبیح دستم بگیرم ، یقمو تا خر خره ببندم و ریا کنم که مثلا ........ با خشم میان حرفش میپرم +مراقب حرف زدنت باش با قهقهه ی بلندی که میزند همه به سمت ما بر میگردند . از نگاه های دیگران خجالت زده سرم را پایین می اندازم . این کارش درست مثل نازنین است . چقدر از این حرکت بدم می آید . دست به سینه میشود _میبینم که روش تعصب داری خودم هم از تعصب بیش از حدی که نشان دادم ناراحت میشوم اما چیزی نمیگویم . با آمدن مرد پیشخدمت هر دو به اجبار سکوت میکنیم . مرد قهوه ی شهروز را روبه رویش قرار میدهد و به سرعت از ما دور میشود . بعد از رفتن پیشخدمت شهروز میگوید _خب نگفتی نظرت راجب عشقم بهت چیه ؟ +واقعا اسمشو گذاستی عشق ؟ عشق مقدسه ، به هر حسی نمیشه گفت عشق . آدم عاشق هر روز یه بلایی سر کسی که ادعا میکنه دوستش داره نمیاره ، هر دفعه با نیش و کنایه ها و پوزخند های مسخرش اون رو اذیت نمیکنه . لبخند مسخره ای میزند _چته بابا پاچه میگیری از این همه وقاحتش تعجب میکنم . بخاطر خشم زیاد فکم منقبض شده است . با سختی از بین دندان های قفل شده ام میگویم +یه بار بهت گفتم دوباره ام میگم ، مراقب حرف زدنت باش با کنایه میگوید _اگه نباشم میخوای چیکار کنی ؟ سعی میکنم آرامشم را حفظ کنم +هرچی که شنیدم رو به شهریار میگم ؛ میدونی که شهریار خیلی پیگیره ببینه کار کی بوده پوزخند میزند _تو همچین کاری نمیکنی ! یعنی نمیتونی بکنی چون یه طرف قضیه هم خودتی . شهریار منو خوب میشناسه میدونه بدون دلیل کاری رو انجام نمیدم ، اونوقت مجبورت میکنه براش توضیح بدی که باهام چیکار کردی ؛ تو هم قطعا دوست نداری شهریار بفهمه که زدی تو گوشم یا بهم توهین کردی دندان هایم را روی هم میسابم +من در مقابل بی احترامی های خودت زدم تو گوشت در ضمن بهت توهین نکردم فقط از اتفاقات بدتر جلوگیری کردم چون میدونم هدفت از کمک به من وقتی افتادم چی بود میخواهد چیزی بگوید اما انگار پشیمان میشود . لبخند شیطانی گوشه ی لبش جا میدهد _این حرف هارو ول کن بگو کی بیام خاستگاری ؟ نفسم را با شدت فوت میکنم +لطفا دیگه این بحثو پیش نکش ، خودتم خوب میدونی این بحث به نتیجه نمیرسه 🌿🌸🌿 《گویند بهشت است همان راحت جاوید جایی که به داغی نتپد دل چه مقام است》 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🌸‌✨• حواسٺ‌باشہ‌چشماٺ‌مثل‌گوگل‌نیسٺ‌کہ‌‌ بعد‌ازجسٺ‌وجوبٺونےسریع‌سابقشو‌ پاک‌کنے!😉 چشماٺ‌بہ‌این‌راحٺے‌پاک‌نمیشن..🚶🏻‍♂ پس‌مواظب‌باش‌که‌چےباهاش‌ جسٺ‌وجو‌میکنی..!(: ✨¦⇠
🦋💙 حُسِینۍ‌بـٰآش‌ڪِہ‌در‌مَحشـر‌نَگویَنـد برُو‌پَـروَندھ‌اَت‌امضـٰآنَـدارد...🍂シ! ‌‌‌‌ ‌‌
۱۹ دیماه سالگرد شهادت سردار شهید احمد کاظمی یارِ صدیق سردار دلها شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی روح پر فتوحت شاد و قرین رحمت الهی