{🧡🍂}
شھدا
بـٰاهـردردۍجـٰا نمۍزدن
میگفتنفـٰداسرِحضرتِزهـرآ
شھیدزندگۍڪردنیعنۍهمہسختیـٰارو
بھجونخریدنبـراۍفـٰداشدن ..!
اینجورۍهستۍ؟!
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#شهید_نوید_تا_تو_هستی_چرا_بقیه؟
♡
♡
🪴🪴🪴🪴🪴
https://eitaa.com/Navid_safare
🪴🪴🪴🪴🪴
کانال شهید نوید صفری👆🏻
برای دلم و بیقراریهایش والعصر میخوانم و تکرار میکنم:
وَ تَواصَو بِالصَّبر
وَ تَواصَو بِالصَّبر
وَ تَواصَو بِالصَّبر
وَ تَواصَو بِالصَّبر…
https://eitaa.com/Navid_safare 🌷✨
#تلنگر ✋
امام خمینی قشنگ میگفتن
~•از دانشگاه ها و مدرسه ها
عالم مومن بیرون بدید !
عالم تنها فایده نداره
~•مومن تنها هم فایده نداره
عالم مومن هست که منشا برکاته !
🍃🌸https://eitaa.com/Navid_safare🌸🍃
☫۞﴿ایــــ🇮🇷ــــࢪان﴾۞ﷻ:
⊰•🎀📎🎗•⊱
.
هࢪ دلِ سوختهہ اۍ ࢪا
عاقبت پاداشۍ است ...
• حضࢪت محمّد(ص) •💙
.
⊰•💐🎀•⊱¦⇢#اندڪۍآࢪامش
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ https://eitaa.com/Navid_safare ⊰•
یه جا که اصلا فکرشو نمیکنی خدا یه گل میکاره وسط باغچه غم هات ..
مطمئن باش ..!🌱✨
|
'♥️𖥸 ჻
وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا(احزاب۴۸)
و به خدا توکل کن
خدا بر کفالت و کارسازی (امور خلق) کافیست.
توکل مال بعد از تصمیمگیریه. اول باید با عقلت ببینی و بشنوی و بپرسی. وقتی به یه تصمیم عاقلانه و درست رسیدی، میگی خدایا من فکرامو کردم و تا اینجاشو فهمیدم اما از پشتپردهها و اتفاقات غیرمنتظره بیخبرم، پس تو مراقبم باش.
تعجیـلدرظهـور #امام_زمان صلـوات
🌿¦⇠#آیهگرافی
🌸¦⇠#قربونتبرمخداجونم
•°~🍁⚡️
-میگفت..
چقدرخوبهزندگیمونیهرنگباشه...
یعنیهمهچیزمونرنگامامزمانُبگیره
دلمون،
خونمون،
گوشیمونو..
خلاصهکههرچیداریمونداریم
رنگوبویآقاروبگیره..♥️:)
#دوکلامحرفحساب✋🏼
• https://eitaa.com/Navid_safare
فکرش را بکنید فرمانده لشکری که ارتش عراق از او حساب میبرد! با یک دوچرخه کارهای داخل شهر را انجام میداد. حسین یک شلوار ساده می پوشید و یک دوچرخه هم داشت که برای پدرش بود. زمان اعزام به جبهه بود میخواستیم با اتوبوس به لشگر برویم. حسین با دوچرخه آمد یک شلوار بسیجی تنش بود سلام و علیک کرد دوچرخه اش را گذاشت و وارد ساختمان سپاه شد!
#شهید_حسین_خرازی
فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین (ع)🌹
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#الله_اکبر
چله ی زیارت عاشورا 🌼
روز چهارده
به نیت شهید نوید صفری هدیه به امام زمان (ع)
🖤🌸🖤
#جهت_یادآوری
https://eitaa.com/Navid_safare
چقدر این روزها بیشتر از قبل به مثل شما صبور بودن نیازمندم😢
آقا نوید آسمانی ،زمین بیشتر از قبل برایمان تنگ شده،خوشا به حال شما که آسمانی شدید وزیبا زندگی کردید وزیبا پر کشیدید.
به حال ما نظری کنید که در قفس دنیا گرفتاریم😢
#شهید_نوید_صفری🌱❤️
خریدار عشق
قسمت25
از دور گنبد و که دیدم، اشکام سرازیر شد
از ماشین پیاده شدم ،نزدیک ورودی شدم که یه خانم دستشو گذاشت روی شونم..
- جانم بفرما دخترم، با چادر برو داخل - دستتون درد نکنه
چادر رنگی رو سرم گذاشتم وارد حیاط شدم
تا ده دقیقه فقط ایستاده بودمو به گنبدش نگاه میکردم رفتم سمت سرویس ،وضو گرفتم و رفتم داخل مسجد بعد از خوندن نماز و دعا
اومدم بیرون ،رفتم سمت چاه ،از بچگی عاشق درد و دل کردن با چاه بودم یه آرامش خاص میده
(این نکته تأکید داشت که حرف زدن درد دل کردن با چاه منافات با مخاطب قرار دادن خداوند متعال ندارد. ممکن است در عین درد دل گفتن و راز و نیاز با خداوند متعال و پروردگار خویش، سر در چاه فرو بریم. معلوم است که مکان و زمان راز و نیاز، به خصوص هنگام مصائب بزرگ و جانکاه، در آرامش بخشیدن به انسان تأثیر دارد)
،هرکسی رد میشد یه کاغذ میگرفت، مشغول نوشتن میشد ولی من هیچ وقتی چیزی برای نوشتن نداشتم...
(عريضه نوشتن و در چاه انداختن يكي از راه هاي توسل است همانطور كه دعاي لفظي از راههاي توسل است و چاه جمكران هم فقط به خاطر اينكه نزديك مسجد جمكران مي باشد مردم بعد از بجا آوردن اعمال مسجد حاجت هاي خود را نوشته و درون آن چاه مي اندازند نه اينكه اگر از امام در خواستي داشته باشند امام به آن آگاهي پيدا نمي كند بلكه يكي از راه هاي توسل در خواست كتبي و عريضه است و اگر مردم گريه مي كنند به خاطر عشق به امام زمان(عج)بوده و بخاطر گرفتاري هاي خودشان مي باشد. ولی اگر براي چاه گريه و زاري كرده و به خود چاه متوسل شوند هم شرک بوده و هم بدعت مي باشد كه در روايت و مكتب اسلام مردود است)
همش سرمو نزدیک چاه میکردمو حرفامو میزدم
کنار چاه نشستم خلوت بود انگار همه چیز فراهم شده بود برای درد و دل کردنم
سلام به نظر شما عاشق شدن جرمه...
به نظرتون اگه کسی عاشق بشه باید به بی حیایی متهم بشه میگن دل شکسته رو میخری
دل شکسته منم میخری؟
(یه دفعه یه صدایی شنیدم)
حلالم کنین
سرمو بر گردوندم ،احمدی بود، اشکامو پاک کردمو بلند شدم و از کنارش رد شدم
احمدی: خانم صادقی ،یه لحظه صبر کنین!
برگشتم نگاهش کردم: توهیناتون نصفه مونده اومدین تمامش کنین؟
احمدی: من واقعن عذر میخوام به خاطر حرفایی که زدم - اگه بخشیدنه که نمی بخشم ، شما به همه چیزم توهین کردین
( اشک از چشما سر میخورد روی صورتم)
نه شما به من توهین نکردین ،به پدر و مادرمم که همچین دختری و بزرگ کردن هم توهین کردین ،نه هیچ وقت نمیبخشم...
خریدار عشق
قسمت26
از احمدی جدا شدم و رفتم سمت خروجی که زهرا رو دیدم همینجور گریه میکردم با دیدن زهرا رفتم توی بغلش زهرا هم هیچی نگفت و آروم نوازشم میکرد.
زهرا: حالا که اومدم تا اینجا منم میرم یه زیارتی میکنم و میام...
-باشه ،من همینجا منتظرت میمونم رفتم یه گوشه روی زمین نشستم دلم خیلی گرفته بود چادر و کشیدم روی صورتمو شروع کردم به گریه کردن بعد یه مدت زهرا برگشت وباهم خارج شدیم چادر و به خانمی که دم در ایستاده بود تحویل دادم و سوار ماشین شدیم حرکت کردیم سمت خونه توی راه زهرا هیچی نپرسید گوشی زهرا زنگ خورد....
زهرا: جانم جواد
داریم میایم تو راهیم ،مهمونا اومدن،آخ آخ باشه باشه ،یاعلی...
- چی گفت داداش
زهرا: مهمونا اومدن،فک کنم امشب باید باهمدیگه محاکمه بشیم...
-نترس،مامان کاری با عروسش نداره رسیدیم خونه و زهرا ماشین و گذاشت پارکینگ و با هم رفتیم داخل خونه در و باز کردم ،خشکم زده بود
اینا اینجا چیکار میکنن آقای احمدی و خانواده اش زهرا شروع کرد به احوالپرسی کردن
فاطمه با دیدنم ،اومد سمتم و بغلم کردم ،همه با تعجب نگاهمون میکردن از همه جالب تر قیافه احمدی دیدنی بود...
فاطمه:
وااای بهار باورم نمیشه اومدیم خونه شما
- خوبی؟
خیلی خوش اومدی رفتم سمت مادر آقای احمدی...
- سلام حاج خانم خوبین ؟
سلام عزیزم ،خیلی ممنون...
(حاج آقا احمدی رو قبلن تو حجره بابا دیده بودمش ولی نمیدونستم که ... ای خداااا)
- شکر
بعد احوالپرسی با بابای آقای احمدی رفتم عذر خواهی کردم رفتم تو اتاقم
روی تختم مثل دیونه ها نشسته بودم
در اتاق باز شد
زهرا اومد داخل
زهرا: بهار لباست و هنوز عوض نکردی؟
- هااا،،، الان میام
لباسمو عوض کردم ، یه پیراهن بلند پوشیدم روسریمو لبنانی بستم رفتم پایین
اصلا نمیتونستم توی جمع باشم ،رفتم داخل آشپز خونه
روی صندلی میز ناهار خوری نشستم
مامان اومد داخل آشپز خونه
مامان: بهار نگفتم زود تر بیا...
زهرا: ببخشید مامان جون، من از بهار خواستم همرام بیاد بریم مسجد جمکران
مامان: خیلی خوب، اشکال نداره ، وسیله ها رو آماده کنین ،یواش یواش سفره شامو بزاریم دیر شده
زهرا : چشم....
روز هشتم از چله به نیابت از شهید رسول خلیلی باسوره حدید
https://eitaa.com/Navid_safare✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم :
دگر قلبم شوق شهادت ندارد !
گفت :
مراقب ِنگاهت باش ...
اَلعَین بَریدُ القَلب ؛
چشم پیغام رسان دل است :)
#شهید_نوید_صفری🌱🌹
همہدوستدارنبرنبھشت ..
امـٰاازطرفۍهمترسازمُردندارن-!
بھشترفتنجرأتمُردنمیخواد ..
وچہزیباشهدااینجرأتروتفسیرڪردن'!
#شادی_روحش_صلوات🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
https://eitaa.com/Navid_safare
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
کانال شهید نوید صفری
- میگفت:
کاشوقتیسرنمازمیگیماللهاکبر،
ازتهِدلمونبهشاعتقادداشتهباشیم..
خدابزرگتره،
خدابزرگتره،
خدابزرگتره،
بزرگترازهردردومرضیکهالان،
دلمونرودارهمچالهمیکنہ🌸💕>
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
"میگفت:
میدونیتنهاکوچہای
کہبنبستیندارهکوچهیخداست..
توبرودرخونہخداروبزناگرگفت
دربازنمیکنمگردنمن:)🌱
#حـآجقاسـمِما..
🍀🌸🍀🌸🍀🌸
https://eitaa.com/Navid_safare
🍀🌸🍀🌸🍀🌸