#طلسم ۱ پسر همسایه مون عاشق و دلباخته ی خواهرم بود مادرش هم خیلی مشتاق سر گرفتن ازدواج اون دونفر بود اما خواهرم سپیده قصد ازدواج نداشت چون فقط ۱۷ سالش بود . ارزوش بود پزشک بشه برای همین فقط به درس و دانشکاه فکر میکرد و هربار دیدن شهاب دیوونه ش میکرد از بس که ازش متنفر بود پدرومادرمم موافق نظر سپیده بودند چون قباد ادمی رفیق باز و لاابالی بود. چند ماه گذشت اما سپیده گاه و بیگاه سردرد میگرفت طوری که به هذیان گفتن میرسید وقتی خونواده قباد دوباره اومدند خاستگاری اینبار بدون اما و اگر سپیده گفت قبوله... ادامه دارد کپی حرام

#طلسم ۲ حتی مامان و بابا هم خیلی تحویلشون گرفتند انگار نه انگار اینها همون ادمای چند ماه پیش هستند که مورد غضب سپیده و پدرم هستند خیلی زودتر از اونچه که فکرشو هم بکنیم باهم نامزد شدند. اما مدتی بعد سپیده مثل روانی ها خودش رو میزد و میگفت قباد رو نمیخوام اما همینکه قباد به دیدنش میومد چنان از عشق اون لبریز میشد که گویی سالها در طلب اون بوده. مامان و بابا اهمیتی نمیدادند و معتقد بودند سپیده داره خودش رو لوس میکنه برای همین هیچ گونه اعتراض و شکایتی رو از جانب اون نمیپذیرفتند البته یه نکته ی نکران کننده که وجود داشت این بود که هر روز یه حس جدید داشت ادامه دارد کپی حرام

ایران رتبه اول دنبا در برابری حق تحصیل در مقاطع ابتدایی و راهنمایی بین دختران و پسران استاد راجی 👈به بزرگترین کانال مطالبه گری کشوری ملحق شوید.👉 فرهنگسازی حیا👇🌷❤️ 🆔@farhangsaze_haya

بند م وصیت نامه امام خمینی ره👇 ایشان بر مردم و جوانان حزب اللهی تکلیف کردندچنانچه به یکی از موارد منکرات و حرام برخورد کردند به دستگاههای مربوطه مراجعه کنند اگر آنها کوتاهی کردند خوشان مکلف به جلوگیری هستند.👍 ✅طبق وصیت امام خمینی همه ما موظف به این امر شدیم و اگر جایی منکر متوقف نشد خودمان متوقفش خواهیم کرد. 👈به بزرگترین کانال مطالبه گری کشوری ملحق شوید.👉 فرهنگسازی حیا👇🌷❤️ 🆔@farhangsaze_haya

#طلسم ۳ امروز عاشق و دلباخته بود ‌ولی فرداش چنان با نفرت و انزجار درمورد نامزدش حرف میزد که انگشت به دهان میموندیم... یه بار که سپیده خونه ی مادرشوهرش مهمون بود به خونه برگشت اما با حالی خراب و اشفته فقط گریه میکرد. گفت با قباد صحبت میکردیم که کاری پیش اومد برای ده دقیقه از خونه بیرون رفت ولی مادرش اینا چیزی نمیدونستند برای اینکه تنها نمونم خواستم برم اشپزخونه پیش مادرش که صدای پدرومادرش رو شنیدم در مورد من حرف میزدند. با کنجکاوی پشت در موندم فهمیدم اونزمان که من جواب منفی میدادم اونها رفتند پیش رمال و دعا نویس و برای من دعا و طلسم گرفتند که جوابم مثبت بشه... ادامه دارد... کپی حرام

#طلسم ۴ تازه اونجا بود که فهمیدیم چرا هروقت سپیده از خونه ی مادرشوهرش یا از قباد دور میشه اینقدر اشفته و متنفره ازشون ولی وقتی پیش هم هستند اونقدر علاقمند میشه. واقعا لحظه ای ارامش نداشت سپیده گفت فهمیدم طلسم طوری هست که تا وقتی من و قباد پیش خونواده شیم فقط میتونیم رنگ ارامش رو ببینیم. مادرش می گفته وقتی دیدم قباد سر عشق این دختره اینقدر پریشونه دلم نیومد به عشقش نرسه برای دختره دعا گرفتم که اونم عاشق و دلخسته ی پسرم بشه ولی طوری بشه که فقط پیش خودمون خوب و اروم باشن اخه پسر بزرگ نکردم که بخاطر عشق و علاقه ی این دختره مارو فراموش کنه. سپیده اون شب مثل همیشه تا صبح گریه کرد و میگفت طلاق میخوام من از قباد متنفرم ادامه دارد... کپی حرام

🔴دیدید میشه؟! فقط کافیه بخواهید که مقابل این پدیده، مردمی بایستید... اینم تو تکمیل سخنان گهربار خانم محترم عرض کنم بنده دیروز خ سپه بودم آنجا قبلا قبل اغتشاشات اوضاعش خرابتر بود دیروز در حیرت موندم این همه چادری و محجبه دیدم مکشفه هم فقط یک نفر اونم روسری داشت افتاده بود. بله اینه👍 👈به بزرگترین کانال مطالبه گری کشوری ملحق شوید.👉 فرهنگسازی حیا👇🌷❤️ 🆔@farhangsaze_haya