#حاجات خونه میخوای،مریض داری،همسر میخوای،گرفتاری،و.. هر حاجتی داری حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است که هر گاه تو را حاجت مهمی به سوی خدای عزوجل پیدا شود پس سه روز پی در پی روزه بدار که چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه بوده باشد پس چون روز جمعه شد غسل کن و لباس نو بپوش و بر بام برو و دو رکعت نماز بجا بیاور . آن گاه دست هایت را به سوی آسمان بلند کن و بگو : اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ حَلَلْتُ‏ بِسَاحَتِكَ‏ لِمَعْرِفَتِي‏ بِوَحْدَانِيَّتِكَ وَ صَمَدَانِيَّتِكَ‏ وَ أَنَّهُ لَا قَادِرَ عَلَى حَاجَتِي غَيْرُكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ يَا رَبِّ أَنَّهُ كُلَّمَا تَظَاهَرَتْ نِعْمَتُكَ عَلَيَّ اشْتَدَّتْ فَاقَتِي إِلَيْكَ وَ قَدْ طَرَقَنِي هَمُّ كَذَا وَ كَذَا وَ أَنْتَ بِكَشْفِهِ عَالِمٌ غَيْرُ مُعَلَّمٍ وَاسِعٌ غَيْرُ مُتَكَلِّفٍ‏ فَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي وَضَعْتَهُ عَلَى الْجِبَالِ فَنُسِفَتْ‏ وَ وَضَعْتَهُ عَلَى السَّمَاءِ فَانْشَقَّتْ وَ عَلَى النُّجُومِ فَانْتَثَرَتْ وَ عَلَى الْأَرْضِ فَسُطِحَتْ وَ أَسْأَلُكَ بِالْحَقِّ الَّذِي جَعَلْتَهُ عِنْدَ مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ(ع )وَ تُسَمِّيهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنْ تَقْضِيَ حَاجَتِي وَ أَنْ تُيَسِّرَ لِي عَسِيرَهَا وَتَكْفِيَنِي مُهِمَّهَا فَإِنْ فَعَلْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَكَ الْحَمْدُ غَيْرَ جَائِرٍ فِي حُكْمِكَ وَ لَا مُتَّهَمٍ فِي قَضَائِكَ وَ لَا حَائِفٍ فِي عَدْلِك‏ آن گاه صورت خود را بر زمین می چسبانی و می گویی : اللَّهُمَّ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّى عَبْدَكَ دَعَاكَ فِي بَطْنِ الْحُوتِ وَ هُوَ عَبْدُكَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ‏ وَ أَنَا عَبْدُكَ أَدْعُوكَ فَاسْتَجِبْ لِي ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- لَرُبَّمَا كَانَتِ الْحَاجَةُ لِي فَأَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فَأَرْجِعُ وَ قَدْ قُضِيَت‏ حضرت فرمودند : بسا می شود که از برای من حاجتی رو می دهد پس این عمل را بجا می آورم چون بر می گردم حاجتم روا شده است منبع : من لا یحضره الفقیه ج ۱ ص ۵۵۶ - بحارالانوار ج ۹۰ ص ۲۹ ح ۲ از المتهجد _____________🍁🍁🍁🍁 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#گول_خوردم ۷ تمام توانم رو جمع کردم و گفتم: احمد تكليف من رو روشن کن من خواستگار دارم که یک دفعه گفت خب من چکار کنم؟ شوکه شدم لرزیدم گفتم یعنی چی که چکار کنی؟ گفت خب خواستگار داری دیگه من باید چکار کنم؟ انگار آب سرد ریختن .روم گریه ام گرفته بود یعنی چی این حرفها !!! نفسم بالا نمیومد گفتم یعنی تو منو نمیخوای؟ دوستم نداری؟ سکوت .کرد نفس عمیقی کشید و گفت نه نمیخوامت. همین جمله اش کافی بود که نابود بشم بمیرم له شم بعد اینهمه سال باید با این جمله ها روبرو میشدم؟ پس اون توجهاتش به من برای چی بود؟ اون همه جزئی نگریش به من برای چی بود؟ اشتیاقش به دیدن من و هر روز با هم بودنمون برای چی بود؟ بهش گفتم اخه چرا؟ پس چرا نقش ی ادم عاشقو بازی کردی؟ ادامه دارد کپی حرام