#خودخواهی
وقتی با اصرار بابام و عموم با پسرعموم ازدواج کردم مادرم و زنعموم باهم رابطهی خوبی نداشتند برای همین اون اوایل خیلی اذیت شدم...
زن عموم اذیتم میکرد و مامان هم با لجبازیهاش به بد شدن زنعموم کمک میکرد...همسرمم ببشتر اوقات از مادرش جانبداری میکرد...
از اینکه هیچکس به فکر من نبود خیلی ناراحت بودم
چندماه بعد از عروسی یه بار تو جمع فامیل یکی که ازم پرسید حاملهای زن عمو در جوابش گفت چه خبره هنوز زوده... پسرم تازه میخواد بره سربازس یه سال خوش باشن بعدا بچه هم میارن اخه همسرم دانشجو بود و تازه درسش رو تموم کرده بود یه شغل پاره وقت داشت که اگه عمو کمکمون نمیکرد حقوق هادی کفاف زندگیمون رو نمیداد
ادامه دارد
کپی حرام