در جلسه ای شروطم رو برای همکاری گفتم،
یه بنده خدایی گفت آقا چقدر سخت میگیری شما،
اتفاقا خود اون آقا تخصصش کارگردانی هست.
گفتم جناب فلانی، شما لطف کنید آخر اون اثرتون اسم بنده رو بزنید کارگردان.
گفت یعنی چی آقا چه ربطی داره
گفتم خب اشکال نداره، اصن آخرش تیتراژ نذارید، چیزی نمیشه که، چقدر سخت میگیرید
فهمید چی میخوام بگم
من و من کرد گفت خب اون شناسنامه ی اثره!
گفتم اینجا همه برای اثارشون شناسنامه دارن و این سختگیری نیست، فقط متن هست که بی پدر مادره؟
دیگه هیچی نگفت تا آخر جلسه
هدایت شده از نگاشته
✏️آدمی ،
در کورهی حرارت آرمانها،
و زیر پتک واقعیتها، ساخته میشود...
هر چه حرارت، بیشتر
و پتک، محکمتر باشد
شمشیر برّندهتری خواهد شد!
🍃#نجوا
✍️#محمدجوادمحمودی
❗️از انتشار بدون فوروارد رضایت ندارم❗️
هدایت شده از نگاشته
✏️به تو حسودی میکنم؛
که عاشقی چون من داری...
#نجوا
✍️#محمدجوادمحمودی
❗️از انتشار بدون فوروارد رضایت ندارم❗️
نگاشته
خدایا! مرا مایهی عبرت دیگران قرار مده... #نجوا ✍️#محمدجوادمحمودی ❗️انتشار فقط با نقل قول (فوروار
✏️خدایا!
کمک کن تا علاقه و استعدادم، مرا از هدفم باز ندارند.
#نجوا
✍️#محمدجوادمحمودی
❗️از انتشار بدون فوروارد رضایت ندارم❗️
✏️از آن موقع،
ماه شبهایم، همچو خورشید میتابد،
چشمم را کور میکند و جسمم را بیخواب.
آه که تاریکی شب چه نعمتی بود،
برای ندیدن،
برای قلقلک کورسوها،
برای زمزمه کردن.
به طبیب گفتم دوای دردم چیست؟
گفت: رفتنی هستی.
گفتم: کجا؟
گفت: آنجا که تاریکیاش آرامت میکند.
راستی،
آن شب
ماه را با خودت کجا بردی؟
✍️#محمدجوادمحمودی
❗️از انتشار بدون فوروارد رضایت ندارم❗️