eitaa logo
نو+جوان تنهامسیری
7.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
46 فایل
اینجا اَبرها کنار رفتن،آسمون آبیِ آبیه💫 تو آسمونت چه رنگیه؟!بیا کنار هم باشیم رنگها با هم که باشن🎨 دنیا رو قشنگ میکنن...😍 ادمین: @F_mesgarian پاسخگویی مطالب کانال : @Hosein_32
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 🔹بچه باید همه شهدای کربلا و مرام شونو بشناسه ان‌شاءالله هر روز یک شهید را معرفی میکنیم با هشتگ 🌷شهید امروز : نوه عقیل.. کودکی که خونش از شهادت امام حسین به جوش آمد.. و توسط لشکر بیرحمان و ظالمان شهید شد.. 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 29 "جبهه پر از علی بود" 🔸با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ...
🌠 شب 30 " طلسم عشق" 🔺 بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود ... 📞 توی این مدت، تلفنی احوالش رو می پرسیدم ... اما تماس ها به سختی برقرار می شد ...☎️ 🔺 کیفیت صدای بد ... و کوتاه ... برگشتم ... از بیمارستان مستقیم به بیمارستان ... ✅ علی حالش خیلی بهتر شده بود ...☺️ 💢 اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد ...😒 به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ... - فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی ...😤 🔸 خودش شده بود پرستار علی ... نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ... تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ... خیلی لجم گرفت!!!☹️ آخرش به روی علی آوردم ... - تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟ 🤔 🔷 من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ... باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه!!!🙄 و علی باز هم خندید ... اعتراض احمقانه ای بود ... 👌🏼وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم ...😊💞 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🌠 شب 31 " مهمانی بزرگ" 🔷 بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ... علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره ... ☺️ 💢 اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه ... منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه ... نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره ... 🔷بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ... قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ... 🔸همه چیز تا این بخشش خوب بود ... اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ... هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد ... 💢 پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ... زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ... 😢 🔸مراقب پدرم و دوست های علی باشم ... یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد ... یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... و زینب و مریم رو دعوا کردم .... و یکی محکم زدم پشت دست مریم... 🔺نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن ... قهر کردن و رفتن توی اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون ... 🔺 توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ... هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد ... قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ... 🔸بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ... - بابا ... بابا ... مامان، مریم رو زد ...😢 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ‌『🌼』 بار هجرانِ تُو ، بَر دوش گران است هنوز ؛ چشم نَرگس ،بھ شقایق نگران است هَنوز...!! - ‌‌‹ نَبضِ‌قَلبـٖےأَللّٰهُمَ‌عَجِّل‌اِن‌ْشٰاءَالله‌‌ › ❏••السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ••❏ الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 ‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️༺‌‌‌🌸༻‌♥️༺‌‌‌ عرض سلااام و ادب و احترام بر شما سروران والاقدر ☺️🌺 صبح زیباتـــون فرخنده ومالامال یاد خدا✨ 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای طبیعت🎶 قدم زدن در کوچه پس کوچه های روستاهای اَربیل ، کردستان😍👌 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
چطور وقت‌مون رو تلف می‌کنیم؟! ☹️ ⚡️
برنامه ریزی نمی‌کنیم
⚡️کارهامون رو ثبت نمی‌کنیم
⚡️کارامون رو امروز و فردا می‌کنیم
⚡️برای اوقات فراغت برنامه نداریم
⚡️اولویت بندی نداریم
⚡️چندتا کارو باهم انجام میدیم
⚡️زیاد تو شبکه‌های اجتماعی می‌چرخیم
💫 امروز تصمیم بگیر حداقل یکی از این موارد رو مدیریت کنی، بقیه رو هم کم کم جمع‌وجور کن.💪 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
💌 🌹شهـــید ابراهیم هادی : 🌷┤♥️ ! ' ✅ مطمئن باش هیچ چیزی مثل برخورد خوب روی آدمها تاثیر ندارد. مگر نخوانده‌ای، خدا در قرآن به پیامبرش میفرماید: اگر اخلاقت تند (و خشن) بود، همه از اطرافت میرفتند. پس لااقل باید این رفتار پیامبر را یاد بگیریم. 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
⚪️ زندگی به سبک شهید حاج حسین پورجعفری 🔹با اخلاق و رفتار خوبی که داشت همه را جذب خود می کرد! 🔹بسیار خاکی و خیلی مظلوم بود به حدی که حاضر بود حق خودش ضایع شود اما حاضر به ضایع شدن حق دیگری نبود. 🔹از 12 سالگی مشغول به کار شد و هزینه تحصیل خود را از طریق قالی بافی تامین می کرد. 15 ساله بود که تنها به کرمان سفر کرد و در یک اتاق اجاره ای ادامه درسش را خواند. بعدها هم شد همسر بی نظیر مادر و بابا حسین ما. و بعد هم تا شهادت یار وفادار حاج قاسم بود. 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
❤️ 📝 🔹روزی نیم ساعتی با امام زمانتان حرف بزنید. به خدا قسم آن حضرت همه جا هست.☝️☝️ 🔸رو به قبله بنشینید زیارت آل یس را بخوانید بعد هم بگویید :آقاجان! پایم درد میکند، آقاجان! نیاز به کمکتان دارم.🌸🤲 🔹هرچه رابطه بیشتری با حضرت برقرار کنید ارتباطتان بیشتر می شود. 🔸شخصی می گفت : یک سال هر روز صبح، فقط همین یک جمله را می گفتم که "آقاجان ! قربانت بروم."❤️ 🔹یک روز که در اطاقم تنها نشسته بودم دیدم کسی دست به سرم می کشد و می گوید :من هم تو را دوست دارم.😍 🔸به او گفتم اگر توجه داشتی می فهمیدید آقا روز اول این حرف رو به تو زده است و دوستت داشته که آمدی رو به قبله نشستی و اظهار ارادت کردی.😇💝 💠حضرت استاد آیت الله سید حسن ابطحی رحمت الله علیه 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹استورۍ چہ‌دعایی‌ڪنمت‌بهتر‌از‌این....❤️☝️ 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 🔹بچه باید همه شهدای کربلا و مرام شونو بشناسه ان‌شاءالله هر روز یک شهید را معرفی میکنیم با هشتگ 🌷شهید امروز : حبیب بن مظاهر.. پیرترین شهید کربلا.. فرمانده جناح چپ لشکر امام حسین علیه السلام.. سلام خدا بر او باد 💚 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 31 " مهمانی بزرگ" 🔷 بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ...
شب ۳۲ "تنبیه عمومی" 🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... ✅ اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... 💢به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ... 🔹تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒 🔸علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ... - جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒 💢 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ... و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌 🔸داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ... - خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒 و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ... 💢 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ...😊 - خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ... ❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... 💢 بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... 💞 منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... ✅ اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من...☺️ 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🌠 شب ۳۳ "نغمه اسماعیل" 🔹این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... 🔸 دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم ... ⭕️ هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ ... 😕 🔸اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت .. 🔵 عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود ... توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون ... ✔️ پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد ... دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم ... علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود...✅ 🔵 بعد از کلی این پا و اون پا کردن ... بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد ... مثل لبو سرخ شده بود ... - هانیه ... چند شب پیش توی مهمونی تون ... مادر علی آقا گفت ... این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه ... جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - به کسی هم گفتی؟ 💢 یهو از جا پرید ... - نه به خدا ... پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم ... 🔹 دوباره نشست ... نفس عمیق و سنگینی کشید ... - تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم ..... 🌱نو+جوان تنها مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
❣ ‌『🌼』 چــه شود که رُخ خـــــود بـه مـــــن نمـائی.. بـه تبسّمی، گـــِــرهی ز دل گـشائی الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 ‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️༺‌‌‌🌸༻‌♥️༺‌‌‌ 🌸 ســـلام به رفقایِ جان صبحتون مسرت بخش و پر از عطر و یا خدا🌺 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ : روزهای نزدیک به هست و ما هم از دورنگاه میکنیم... 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🔹بدون شرح میان ماه من  تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
📌 به عشق تو 🔸 من فقط به عشق تو راه افتادم. می‌گویند این جاده به ظهور تو ختم می‌شود. ▫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ‌『🌼』 چون مات توام، دگر چه جویم؟... 💚 الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 ‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️༺‌‌‌🌸༻‌♥️༺‌‌‌ ســـــــــلام خدمت شما عزیزان🌺 صبحتون به نور خدا بخیر✨ و آدینه‌تــــــــــــون بڪـام دلـ مهربانتان ، 🌸شروع آدینه تون متبرڪ بہ ذڪر پر نور صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ 💚امام صادق «علیه السلام»⇩: ✙↫◄🌹ڪسے ڪھ دوست دارد جزء ياران حضرت مہدى {عج} قرار گيرد بايد منتظر باشد و در حال دو ڪار را انجام دهد تا منتظر واقعی باشد: ۱- در اعمالش تقوا را رعایت ڪند ، ۲- خوش اخلاق باشد...! 📚{منبع| الغيبة{للنعمانے} ، جلد۱ ، صفحھ۲۰۰} ❤️ 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‏این فیلم گوشه‌ای از مهمان نوازی مردم عراق در مراسم اربعینه، هرچه دارند با عشق در اختیار زائران قرار میدن بدون اینکه ریالی بگیرند. آیا نمونه اش را در دنیا سراغ دارین؟! 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
<دعا برای ظهور در تعقیبات مشترکه هر نماز> 🔵 در کتاب «جمال الصالحین» از مولایمان امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند: ☝️❌همانا از حقوق ما بر شیعیان ما این است که بعد از هر نماز واجب دست هایشان را بر چانه گذاشته و بگویند: •[یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِحفَظ غَیبَةَ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِنتَقِم لِابنَةِ مُحَمَّدٍ]• 🌸ای‌پروردگارمحمّد، فرج و گشایش امور آل محمّد را تعجیل فرما، ای‌پروردگارمحمّد، محافظت کن (دین را در) غیبت محمّد، ای‌پروردگارمحمّد، انتقام دختر محمّد را بگیر.🌸 📚 صحیفه مهدیه، ص۲۷۱/مکیال ج۲بخش ۷ ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖          🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🔆 ✍ کلید زندان زبانت را به عقلت بسپار 🔹یکی از دوستان نقل می‌کرد، در ایام نوجوانی از سرِ نادانی سخنی را در جمعی گفتم که نباید می‌گفتم. مرحوم پدرم با هزار مصیبت حرف مرا ترمیم و توجیه و مثبت‌سازی کرد. 🔸مجلس که تمام شد، پدرم مرا کنار خود نشاند و گفت: فرزندم! در خلقت گوش و زبان خود دقت کن، آن‌ها یک تفاوت بزرگ باهم دارند. 🔹گوش‌های انسان بیرون و آزاد آفریده شده‌اند، پس هر سخنی که می‌خواهی، می‌توانی گوش کنی و اگر چیزی بگویند، دست تو نیست که آن سخن را نشنوی. 🔸خداوند هم شنیدن (غالب) سخنان را حرام نکرده است و خودش فرموده است: یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ؛ سخنان را می‌شنوند اما بهترین را انتخاب و تبعیت می‌کنند.(زمر:۱۸) 🔹اما زبانِ تو، در کام دهانت پشت میله‌های دندان‌هایت، زندانی توست. زبانِ تو، بر‌عکس گوشِ تو که برای شنیدن در اختیار و تحت فرمان تو نیست، زندانی توست. 🔸هر زندان کلیدی دارد و خوشا به حال کسی‌ که کلید زندانِ دهانش را به عقل خود سپرده باشد و بدا به حال کسی که کلید زندان دهان خود را به نادانی خود داده باشد. 🔹بهترین زندان‌بانِ دهان، عقل توست و بدترین زندان‌بان، نادانی توست. 🔸نبی مکرم اسلام (صلی‌الله علیه وآله وسلم) می‌فرمایند: در جهان هیچ‌چیز بیش از زبان، شایسته زندان‌رفتن نیست. 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri