eitaa logo
نو+جوان تنهامسیری
6.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
64 فایل
اینجا اَبرها کنار رفتن،آسمون آبیِ آبیه💫 تو آسمونت چه رنگیه؟!بیا کنار هم باشیم رنگها با هم که باشن🎨 دنیا رو قشنگ میکنن... @F_mesgarian ادمین: پاسخگویی مطالب کانال : @Hosein_32
مشاهده در ایتا
دانلود
نو+جوان تنهامسیری
📚📕📚📗📚📘📚📙📚📒📚📔 #دنیای_دلبخواهی 💗 بدنم خیس عرق 😓شده بود. صورتم به شدت می سوخت هر از چند گاهی مجبور بو
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀 🌹 🌹 همیشه آیه‌ را زمزمه میکرد ‌گفتم : آقا این آیه برای محافظت در مقابل دشمنه اینجا که دشمن نیست ! نگاه معنا داری کرد گفت : دشمنی بزرگتر از هم وجود داره؟! بارها در وسوسه های شیطان ، این جمله حکیمانه آقا را با خود مرور می کردم تا به جمله زیبای برخورد کردم که فرموده اند : دشمن ترين دشمنانت ، نفس شیطان درونی توست اَعْدی عَدُوّك نَفْسُكَ الَّتي بَيْنَ جَنْبَيْكَ. 🌱نو+جوان‌تنها‌مسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
📗📗 کتاب "سلام بر ابراهیم" حاوی زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید بی مزار ابراهیم هادی است. 📚 این کتاب بدلیل شخصیت والا و کاریزمای خاص ✨ابراهیم هادی✨ از جذاب ترین و پرتیراژترین کتابهای نوشته شده در وصف شهدای دفاع مقدس هست، سبک کتاب بصورت داستان ها و خاطرات مجزا از زبان دوستان و آشنایان نوشته شده است.👌 ☀️پهلوان و شهید بی مزار ابراهیم هادی در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در حوالی میدان خراسان تهران به دنیا آمد؛ 💫 🕯در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید ، در جوانی به ورزش زورخانه ای و کشتی روی آورد و ستاره🌟 کشتی تهران شد ، ابراهیم در سال 1355 در فینال کشتی باشگاهها به سبک پوریای ولی با جوانمردی مسابقه را به عمد به حریفش واگذار میکند، بعد از پیروزی انقلاب در مدرسه به عنوان معلم ورزش 🤼‍♂تدریس میکرد، با شروع جنگ در کردستان در ارتفاعات گیلانغرب و بازی دراز جنگید،🏔او همچنین از پایه‌گذاران گروه چریکی شهید اندرزگو بود، ابراهیم هادی سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی پس از ۵ روز مقاومت در ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت🥀🌹 رسید اما همان گونه که از خدا خواسته بود پیکر او هیچ گاه پیدا نشد!...🌷🕊 🌾🌿🌼 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
⬆️⬆️⬆️ 🤼‍♂وقتی ابراهیم روی تشک رفت، من در بین تماشاگرها رفته بودم و داشتم نگاهش می‌کردم، حریف ابراهی
⬆️⬆️⬆️ 🙂آمد به سمت من و گفت: "من متوجه شدم شما رفیق آقا ابرام هستید،درسته⁉️ " با عصبانیت ‌گفتم:" فرمایش؟😒 " ادامه داد: "آقا عجب رفیق با مرامی دارید. من قبل مسابقه به آقا ابراهيم گفتم شک ندارم که از شما می‌خورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادرم وبرادرام اون بالای سالن نشسته‌اند، مواظب باش ما خیلی ضایع نشیم".😉 بعد ادامه داد: "رفیقتون سنگ تموم گذاشت نمی‌دونی مادرم چقدر خوشحاله"☺️ بعد هم گریه‌اش گرفت وگفت: "من تازه ازدواج کردم و به جایزه نقدي مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم، نمی‌دونی چقدر خوشحالم". 🤼‍♂🥇  من هم که مانده بودم چي بگم کمی سکوت کردم و گفتم: "رفیق جون ، اگه من جای داش ابرام بودم، با این همه تمرین و سختی کشیدن این کار رو نمی‌کردم.✅✨ این کارا مخصوص آدمای بزرگی مثل آقا ابرامه". از آن پسر خداحافظی کردم و نیم نگاهی به اون پیرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. بین راه به کار ابراهیم فکر می‌کردم، اینجور گذشت کردن اصلاً با عقل جور در نمی‌یاد.🤔 با خودم فکر می‌کردم که پوریایِ ولی وقتی فهمید که حریفش به قهرمانی تو مسابقه احتیاج داره و حاکم شهر، اونها رو اذیت کرده، به حریفش باخت اما ابراهیم...  یاد تمرین‌های سختی که ابراهیم توی این مدت کشیده بود افتادم و به یاد لبخندهای اون پیرزن و اون جوون، يكدفعه گریه‌ام گرفت.عجب آدميه این ابراهیم! 😊👌✅ 🚵‍♂🤾‍♂🤼‍♂🏋‍♀🏂🎽 🖤 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🌷✨🌱🌷✨🌱🌷✨🌱🌷 🌴رسیدگی به مردم🌴 🔰اواخر مجروحیت ابراهیم بود که یک روز ظهر زنگ زد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: "سید، ماشینت رو امروز استفاده می‌کنی؟"🚙  گفتم:"نه، همینطور جلوی خونه افتاده"🙂 بعد هم اومد و ماشین رو گرفت و گفت: "تا عصر بر می‌گردونم".  عصر بود که ماشین رو آورد. پرسیدم: "کجا می‌خواستی بری؟" 😇 گفت: "هیچی، مسافرکشی می‌کردم" 😌 با خنده گفتم: "شوخی می‌کنی ؟"😅  گفت: "نه ،حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم یکی دو جا کار داریم".🧐 می‌خواستم برم داخل خونه که آماده بشم، گفت:"اگر چیزی هم تو خونه داری که استفاده نمی‌کنی مثل برنج و روغن بیار که برای چند نفر احتیاج داریم".🍚🥔🥫🍗  رفتم مقداری برنج و روغن آوردم، بعد هم رفتیم جلوی یک فروشگاه، ابراهیم مقداري گوشت و مرغ و... خرید و آمد سوار شد.🍾🍘🍖 از پول خُردهائی که به فروشنده می‌داد فهمیدم همان پول‌های مسافرکشی باید باشد.💰 بعد با هم رفتیم جنوب شهر و به خانه چند نفر سر زدیم. من اونها را نمی‌شناختم. وقتی درِ خونه‌ای می‌رفت و وسائل رو تحویل می‌داد می‌گفت: "ما از جبهه اومدیم و اینها هم سهمیه شماست!"، 🙏🌿☺️ ابراهیم طوری حرف می‌زد که طرف مقابل اصلاً احساس شرمندگی نکنه و اصلاً خودش رو هم مطرح نمی‌کرد. 😊👌  بعد‌ها فهمیدم خانه‌هائی که رفتیم منزل چند تا از بچه‌های رزمنده بود که مرد خانواده در جبهه حضور داشته و برای همین به آنها رسیدگی می‌کرد. ✅ 🖤 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
1.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تومرام‌ابراهیم‌نیست‌تنھامون‌بذاره.. نکنہ‌اعمالمون‌باعث‌بشہ‌ازراهش‌دوربشیم..!💔 سال روزشہادت💫 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
25.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷می‌فرستم سلام بر هادی 🌷آن پیام‌آور گل و شادی بسیارعااالی آفـــــــــــــــرین دوست خوبم 😍👏👏👏 🌷 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
💌 💌 🥀 ✍ با خدا‌ رابطه‌ داشته‌‌ باش ...❣ تمام‌ مشکلات‌ مردم‌،به‌ خاطر‌ دورۍ از خداست... مطیع‌ محض خدا باش... فقط‌ خداست‌ ڪه‌ از‌ سود‌ و‌ زیان‌ تو خبر دارد ؛ پس‌ هر‌ چی‌ گفت‌ قبول‌ کن‌،چون‌ خیر‌ و صلاحت‌ همینه.. ‌خدا.. خدا.. خدا‌.. .. 🌱 🌱 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri