eitaa logo
نکات ارزشمند(مسجد فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها)
151 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
64 فایل
اطلاع رسانی برنامه‌ها وکلاسها
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إنَّ اللَهَ یَفعَلُ مَا یَشَاءُ الحج/۱۸ مگه میشه دلت به خدا گرم باشه و باز از ناامیدی ها و نشدن ها بگی؟! با خدا همه چی، بوی شدن به خودش میگیره... هر چی میخوایید از فضلش بخوایید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همرزمش میگفت: ۱۶ سال سن داشت بچه ها اونو عارف کوچولو صدا میکردن در خط سوم ، جایی که قبضه های خمپاره مستقر بودن قرار داشتیم میخواستم باهاش خداحافظی کنم هر چی گشتم نبود... کنار رودخونه پیداش کردم ، نشسته بود و با خودش یه چیزی زمزمه میکرد و گریه میکرد به شوخی بهش گفتم : چیه؟! خلوت کردی التماس دعا گفت: روضه ی علی اصغر میخونم پرسیدم: چرا علی اصغر؟! گفت: من هم مثل حضرت علی اصغر به شهادت میرسم بعدش گفت: اگه قول بدی به کسی نمیگی برات تعریف میکنم خندیدم و گفتم: قول میدم ولی تو رو که خط نمیبرن چطوری شهید میشی؟! گفت: همینجا کنار قبضه های خمپاره ، سه روز دیگه من و برادرای توکلی و عزیزی با قبضه های خمپاره شهید میشیم اما یه ناشناس با ماست یهویی گلوله هایی از آسمون میاد من گلوله ها رو میبینم...!!! عزیزی و توکلی از ما جدا میشن و گلوله کنار ما به زمین میخوره... ترکش بزرگی گلوی منو میبره من و اون ناشناس با هم شهید میشیم دقیقا همون شد که گفته بود!!! سه روز بعد مثل حضرت علی اصغر علیه السلام ترکش گلوشو برید و شهید شد... ایشون کسی نبودن جز شهید محمد تقی غیور انزله🕊🌷
وصیتنامه اش دو خط هم نمیشد: ولا تكونوا كالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم خود آنان را از یاد خودشان برد. 🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
01 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.34M
🔈 📣 جلسه اول * گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق» * بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور * درخواست راوی برای بیان حقایق ناگفته * چرا گفتگو تصویری نشد؟ * روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین * تصاویر عجیب شیاطین * اجناس مختلف شیاطین * چه شد که تصمیم به نشر حقایق گرفتم؟ * شروع داستان ... * بیماری که تجربه ام را رقم می زد. * گردابی که از جنس نور بود. * صدای نفسم را نمی شنیدم. * حضور اجدادم را حس می کردم. * پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. * علاقه شدید واشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ *چه شد که مشتاق مرگ شدم؟ * اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. * جلوه نفس لوامه ⏰ مدت زمان:۴۰:۰۵ 📆1401/03/05
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا