سخنرانی_حجت_الاسلام_حسن_محمودی_44100_19_06_20_11_33_41_592.mp3
8.8M
#معرفت_افزایی_مهدوی1
#قسمت_نهم
📌موضوع: شناخت امام زمان(عج)و انتظار
👤سخنران: حجت الاسلام حسن محمودی
✅راه رسیدن به باور قلبی...
سلام مهربان پدرم ، مهدی جان مگر میشود پدری در زندان غیبت باشد و برای فرزندانش پیغام بدهد که کلید رهاییاش فقط کثرت دعای آنهاست و فرزندان با همۀ مهر و روزی و عنایتی که هر لحظه از آن بابای درغیبت به دستشان میرسد، باز هم به جای پدر به بازیهای کودکانۀ دنیا مشغول باشند؟ مگر میشود که تو اینهمه خوب و کریم و دلسوز و مهربان باشی و من اینهمه فراموشکار و بازیگوش و بیدغدغه؟ مگر میشود تو اینهمه به یادم باشی و من اینهمه خالی از یادت ؟... کاش... کاش فرزند سربهراهی بشوم... کاش دلم برایت تنگ بشود... کاش نبودنت تنها غصهام بشود... کاش ندیدنت، جانم را آتش بزند... کاش...
زینب روی همه یِ صفحات دفترش
نوشته بود..
#او_میبیند
با این کار میخواست هیچ وقت
خدا را فراموش نکند..
#شهیده_زینب_کمایی
#معرفی_مختصرازشهیده_زینب_کمائی
🍃زینب کمایی متولدخرداد1346 شهر آبادان است. مادربزرگش نام «میترا»را برای وی انتخاب می کند،نامی که زینب بعدهابه آن معترض می شود...
🍃 بارها به مادرم گفت: «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته اید، چه جوابی می دهید؟ من دوست دارم اسمم #زینب باشد. من می خواهم مثل زینب(س) باشم.»
میترا تنها اولاد من بود که اسم خودش راعوض کردوهمه ی ماراهم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم.
با شروع جنگ، زینب به همراه خانواده اش مجبور به مهاجرت به شاهین شهر اصفهان می شود. با توجه به وضعیت فرهنگی ضعیف شاهین شهر در آن زمان، زینب از طریق فعالیت در بسیج ، کلاس های جامعه زنان، و فعالیت های پرورشی و تربیتی در دبیرستان، و ارتباط با امام جمعه شهر، سعی در بهبود وضعیت فرهنگی شاهین شهر دارد. در این زمان چهار عضو خانواده کمایی در جبهه مشغول خدمت بودند؛ دو خواهر به عنوان امدادگر در پشت جبهه و دو برادر رودررو با دشمن. اما خلوص و عمق فعالیت های انقلابی زینب سبب شد پس از شش ماه از حضورش در شاهین شهر، در شب اول فروردین سال 1361 در راه بازگشت از مسجد به خانه توسط منافقین ربوده وباگره چادرش به شهادت برسد😔
پیکر پاکش سه روز بعد کشف شد و سپس همراه باشهدای فتح المبین در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
🍃زینب در وصیت نامه اولش از من خواسته بود که درمرگش گریه نکنم و حتمادرآبادان دفنش کنم.اما از قرار معلوم بعدازنوشتن وصیت نامه خوابی می بیند که باعث می شود وصیتش را تغییر دهد:
#ادامه_دارد...
🍃
....بعد از نوشتن وصیت نامه خوابی می بیند که باعث می شود وصیتش را تغییر دهد: « دیشب خواب دیدم که با چند نفر از خواهران داریم به جبهه می رویم... اما آنجا جبهه واقعی من نبود. من در خواب درک کردم که جبهه من، شهر من و کار من، دشمنی با دشمنان خداست. » بعد از این خواب، زینب وصیت نامه جدید را نوشت. دیگر برای او دفن شدن در آبادان مهم نبود.
زینب وصیت نامه دومش را خیلی عاشقانه نوشته است. او طوری از شهادت حرف زده، مثل اینکه منتظر رفتن است. زینب وصیت نامه دومش را در تاریخ 13/12/1360 یعنی هجده روز قبل از شهادتش نوشته بود.
زینب یک دفتر به اسم « دفتر پند و نصیحت» داشت. اول دفتر، اسم هجده نفر از دوستانش را نوشته بود و برای هرکدام از آنها یک صفحه گذاشته بود که در آن صفحه هر انتقادی از زینب دارند بنویسند.
زینب در دفتر خود سازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛از نماز به موقع و یاد مرگ و همیشه وضو داشتن و خواندن نماز شب و نمازغفیله و نماز امام زمان(عج) ، تا ورزش صبحگاهی و قرآن خواندن بعد از نماز صبح و دعا کردن و کمتر گناه کردن کم خوردن صبحانه و ناهار و شام.
از دست نوشته های زینب کمایی:
🍃«خانه ی خودم را ساختم. اینجا جای من نیست. باید بروم. باید بروم.»🍃
روی بیشتر دفترهایش نوشته:
« #او_می_بیند.»
«به نام او که از اویم. به نام او که به سوی اویم. به نام او که به خاطر اویم. به نام او که زندگی ام در جهت اوست. رفتنم به اوست، بودنم به اوست، جانم اوست. احساسش می کنم. با ذره ذره ی وجود احساسش می کنم، اما بیانش نتوانم کرد...»🍃
🌷يادِش و ان شاءالله ثابت قدم باشید در راهِش #صلوات
#مزارشهیده_زینب_کمایی
#گلستان_شهدای_اصفهان
در قطعه پشت مزار شهید تورجی زاده، مابین حسینیه گلستان شهدا و مجموعه کتابفروشی ها، در کنار تک درخت کاجی قرار دارد که سایبان مزار شهیده زینب کَمایی است🌷
📜📜📜📜🌿🌹🌿📜📜📜📜
💠 ای فرزند آدم! رزق و روزی دو گونه است، روزیی كه تو آن را جویی، و روزیی كه تو را می جويد، كه اگر به سراغش نروی به سوی تو آيد، پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت منه، كه برطرف كردن اندوه هر روز از عمر تو را كافي است، پس اگر سال آينده، در شمار عمر تو باشد همانا خدای بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد، و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آن چه كار است؟ كه هرگز جوينده ای در گرفتن سهم روزی تو بر تو پيشی نگيرد، و چيره شونده ای بر تو چيره نگردد، و آن چه برای تو مقدر گشته بی كم و كاست به تو خواهد رسيد.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت379
📜🌹🕊
📜🌿🌹
📜📜📜📜