#حضرت_علی_اصغر_شهادت
وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را
شاهی که شکستهست مصیبت کمرش را
پروانه به هم ریخته گهواره خود را
تا باز کند از پر قنداق، پرش را
تلخ است پدر گریه کند، طفل بخندد
سخت است که پنهان بکند چشم ترش را
دور و برش آنقدر کسی نیست که باید
این طفل در آغوش بگیرد پدرش را
دور و بر او آب و به او آب ندادند
میکرد تماشا همه ی دور و برش را
آن تیر که عباس از او نقش زمین شد
آییدو ببینید به کودک اثرش را
این قسمت من بود شود طفل دو قسمت
آورده پدر سمت حرم دو پسرش را
ماندم چه کنم دفن دو شش ماهه چه سخت است
اول بدنش دفن کنم یا که سرش را
دفنش بکنم تا ب سم اسب ندارد
بهتر که کنم دفن تن مختصرش را
جرمش همه این بود که هم نام علی بود
با هلهله کشتند علی دگرش را
مادر نگران است، خدایا! نکند تیر
نیت کند، از شیر بگیر پسرش را
هم چشم به راه است که سیراب بیارند
هم دلهره دارد که مبادا خبرش را...
ای وای از آن تیر و کمانی که گرفتهست
این بار سپیدی گلویی نظرش را
وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را
مردی که شکستهست مصیبت کمرش را
#علی_عباسی
#سیدمحسن_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/3413639400Cac92a789d9
https://t.me/noorserajmahdieh