eitaa logo
کانال سجاد نورائی
536 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
6 فایل
فقه و مبانی استنباط ، ادبیات عرب، طب سنتی و دانشجوی فلسفه و عرفان «گیر کردن در تحلیل راه گذشتگان، مانع رسیدن به آینده است.» در خدمتم☺️ به صورت شخصی 👈 @Sajjad_nooraee_ir به صورت ناشناس 👈https://6w9.ir/Harf_9659949
مشاهده در ایتا
دانلود
گوشهٔ‌اتاق + تنهایی+هنذفری+مداحی، تا اطلاع ثانوی با این چهار ترکیب، کاری‌ب‌دنیا‌وادماش‌ندارم،روزخوش🖤
•••قیامت‌بی‌حسین‌غوغاندارد -شفاعت‌بی‌حسین‌معنا‌ندارد -حسینی‌باش‌که‌درمحشر،نگویند چرا‌پرونده‌ات‌امضاندارد💔🚶‍♀..!(:
عمریه‌با‌دلم‌خیلی‌راه‌اومدی.. حتی‌یک‌دفعه‌هم‌منو‌پس‌نزدی!:)🥺❤️
پسراول‌گفٺ: مادر ، اجازه‌هست‌‌برم‌جبهھ!؟ گفت‌: بروعزیزم رفٺ‌ووالفجرمقدماتےشهیدشد! ⟦شهیداحمدتلخابی<🇮🇷> پسردوم‌گفٺ : مادرداداش‌ڪه‌رفٺ‌من‌هم‌برم!؟ گفت‌:بروعزیزم :) رفٺ‌وعملیات‌خیبرشهید‌شد! ⟦شهیدابوالقاسم‌تلخابی<🖤> همسرش‌گفت‌: حاج‌خانم‌بچه‌هارفتند،ماهم‌بریم‌تفنگ بچه‌هاروی‌زمین‌نمونھ . . رفٺ‌وعملیات‌والفجر۸شهیدشد! ⟦شهیدعلی‌تلخابی<💔> مادربه‌خداگفٺ: همه‌دنیام‌روقبول‌کردی،خودم‌روهم قبول‌کن:) رفٺ‌ودرحج‌خونین‌شهید‌شد!:)) ⟦شهیدکبری‌تلخابی<✋🏾
هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای از سنگر نشسته و نامه می‌نویسد. با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز هنگام برگشتن از فاو گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم، کسی را ندارم که.... . -شهیدیوسف‌قربانی🌿
خدا : بنده‌ی من نماز شب بخوان و ‌آن ، یازده رکعت است . بنده : خدایا ! خسته‌ام! نمی توانم . ‌خدا : بنده‌ی من ، دو رکعت نماز شفع ‌و یک رکعت نماز وتر بخوان بنده : خدایا ! خسته‌ام برایم مشکل ‌است نیمه شب بیدار شوم . . خدا : بنده‌ی من قبل از خواب این ‌سه رکعت را بخوان . . بنده : خدایا سه رکعت زیاد است خدا : بنده‌ی من فقط یک رکعت ‌نماز وتر بخوان . . بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته‌ام ‌آیا راه دیگری ندارد ؟ ‌خدا : بنده‌ی من قبل از خواب وضو ‌بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله ‌بنده : خدایا ، من در رختخواب هستم ‌اگر بلند شوم خواب از سرم می‌پرد . خدا : بنده‌ی من در دلت بگو یا الله ‌ما نمازشب برایت حساب می کنیم . . ‌بنده اعتنایی نمی‌کند و می‌خوابد . . ‌خدا : ملائکه‌ی من،ببینید من آن‌قدر ‌ساده گرفته‌ام اما او خوابیده است . . ‌چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار ‌کنید دلم برایش تنگ شده است ‌امشب با من حرف نزده :) ملائکه : خداوندا ! دوبار او را ‌بیدار کردیم ،اما باز خوابید . . ! ‌خدا : ملائکه‌ی من در گوشش ‌بگویید پروردگارت منتظر توست ‌ملائکه : پروردگارا، بیدار نمی‌شود ! خدا : ‌هنگام طلوع آفتاب است ‌ای بنده‌ی من بیدار شو ، نماز صبحت ‌قضا می شود . . ‌ملائکه : خداوندا نمی‌خواهی با او قهر کنی؟ خدا : او جز من کسی را ندارد . . ‌شاید توبه کرد . . بنده‌ی من تو به هنگامی که به نماز ‌می‌ایستی آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو ‌چنان غافلی که گویا صدها خدا داری :)
💼گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟ ♂گفتم : تا منظورت چه باشد ...🙂 💼گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟😁 ♂گفتم : آری... 💼گفت : در چی؟؟ ♂گفتم :در خواندن نماز شب...😇 💼گفت: حسادت بود؟؟😎 ♂گفتم: آری... 💼گفت: در چی؟؟ ♂گفتم: در توفیق شهادت... 💼گفت: جرزنی بود؟؟😉 ♂ گفتم: آری... 💼گفت: برا چی؟؟ ♂گفتم: برای شرکت در عملیات ... 💼گفت: بخور بخور بود؟؟😦 ♂ گفتم: آری ... 💼گفت: چی میخوردید؟؟😮 ♂گفتم: تیر و ترکش ...😪 💼گفت: پنهان کاری بود ؟؟ ♂گفتم: آری ... 💼گفت: در چی ؟؟ ♂گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...👞 💼گفت: دعوا سر پست هم بود؟ ♂گفتم: آری ... 💼گفت: چه پستی؟؟ ♂گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ...😌 💼گفت: آوازم می خوندید؟؟😜 ♂گفتم: آری ... 💼گفت: چه آوازی؟؟😐 ♂گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ...☺️ گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟💨 گفتم: آری ... گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 🙁 گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...😣 گفت: استخر هم می رفتید؟؟🌊 گفتم: آری ... گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ...❄️🌊 گفت: سونا خشک هم داشتید ؟🔥 گفتم: آری ... گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه...🌤 گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟😁😁 گفتم: آری ... گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ...🔫 گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟!😂 گفتم: آری ... خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی خونین دوستان شهیدمان😭 سکوت کرد... گفتم: بگو ...بگو ... زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام ...😔 😔 🌹
‏نزدیك‌عملیات‌بود؛ می‌دونستم‌تازه‌دختردارشده. یك‌روزدیدم‌سرپاكت‌نامه‌ ازجیبش‌زده‌بیرون... گفتم‌:"این‌چیه؟" گفت:"عكس‌دخترمه" گفتم:"بده‌ببینمش" گفت:"خودم‌هنوزندیدمش!" گفتم:"چرا؟!" گفت:"الآن‌موقع‌عملیاته. می‌ترسم‌مهرپدرفرزندی‌كار‌دستم‌بده، باشه‌برای‌بعد...!💔 -شهیدمهدی‌زین‌الدینシ!🌻' 𓏲
این‌جهان‌را بۍ‌بهارۍ‌تابہ‌کۍ؛ شیعیان‌رابۍ‌قرارۍ‌تابہ‌کۍ کۍ‌میایۍ‌باکد.. آمین‌قافلہ؛مهدیا.. چشم‌انتظارۍ‌تابه‌کۍ؟!🚶‍♂️
برگشت گفت: زمانه دیگه عوض شده همه دارن گناه می کنن!!! تو به یه گناه ما گیردادی؟ گفتم: همه داشتن به امام حسین علیه السلام ضربه میزدن جزاندکی... دوست داشتی جزو کدوم دسته باشی؟! سریع گفت:معلومه! جزو۷۲نفر🌱 کی دلش میاد اخم به صورت امام حسین علیه السلام بیاره؟؟ گفتم:زمانه عوض نشده... توهم باهرگناهت به قلب حسین زمانه ات ضربه میزنی! باهرگناهت اخم که هیچی...! باعث گریه های یوسف زهرا میشی! 𓏲
𓄹💕🎀𓂃 داشتم‌جدول‌📰حل‌‌مےکردم✍🏻، یکجا‌گیر‌کردم🧐 "حَلّٰال‌مشکلات‌است؛ سہ‌حرفی" پدرم👨🏻💼گفت: معلومہ‌، «پول💸» گفتم: نه،جور‌در‌نمیاد🤷🏻♂ مادرم🧕🏻گفت: پس‌بنویس «طلا💎» گفتم: نہ‌،‌بازم‌نمیشہ . .😕 تازه‌عروس مجلس‌گفت: «عشق❤» گفتم : اینم‌نمیشہ😊 دامادمون🤵🏻گفت: «وام📨» گفتم : نہ . داداشم‌کہ‌تازه‌ازسربازی👮🏻♂آمده‌گفت: «کار👨🏻🔧» گفتم : نُچ🙄 مادربزرگم‌ گفت: ننه،بنویس«عُمْر» گفتم: نه، نمیخوره هرکسےدرمانِ💊💉دردِ‌خودش‌را‌میگفت، یقین‌داشتم‌درجواب‌این‌سؤال، ▪پابرهنه‌میگوید «کفش👟» ▪نابینا‌می‌گوید «نور☀» ▪ناشنوا‌میگوید «صدا🗣» ▪لال‌میگوید «حرف💭» ▪و . . . 🔺 اما‌هیچ‌کدام‌جواب‌کاملےنبود :)💔! جواب«فَرَج»بودوماهنوزباورمان‌نشده: تا‌نیایی‌گِره‌ از کار بشر وا نشود 😔✋🏼 اَللّھُم‌عَجِّل‌ݪِوَݪیِڪ‌اݪّفَࢪَج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🎋 𓏲🌸 𓏲🌸 𓏲🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌