eitaa logo
نور شریعت
1هزار دنبال‌کننده
296 عکس
39 ویدیو
156 فایل
محل نشر آثار و دروس استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب 🔻 استاد درس خارج حوزه علمیه قم (PhD in Clinical Psychology)🔻 🔻مؤلف کتب و مقالات عدیدۀ علمی در علوم گوناگون (استدلالی و اجتهادی) 📌 ادمین 👇 @Norshariat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌انتظار بشر از و انتظارات و منطقی از دین در حقیقت همان اهداف خداوند از نزول دین را تشکیل می‌دهند. بین انتظارات معقول و موجه از دین و قلمرو دین ارتباط مستقیمی بر قرار است ، بدین معنا که ما موظفیم انتظارات خود از دین را با قلمرو دین موزون و هماهنگ کنیم. انتظار اینکه دین یا جای و بشری را بگیرد و مشکلات و بشریت را نیز حل کند انتظاری است نامعقول و ناموجه و غیرمنطقی ؛ زیرا چنین انتظاری از دین به خصوص در غیبت معصوم و صاحب وحی امکان پذیر نیست. قلمرو دین را از روی انتظارات نامعقول بشر از دین نمی‌توان تعیین کرد. دین در حقیقت و اصل خود برای برطرف کردن نیازهای دینی آدمیان نازل شده نه برای برآوردن همه نیازها آنان. انتظار معقول از دین انتظاری است که از رهگذر دین برآورده شدنی است. بگذریم از اینکه ، تحقق این امر نیز در گرو این است که آدمی هنجارهای عقلانی را در فهم و دین و در عمل به دین مراعات کند. چیزی که خداوند از مؤمنان می‌خواهد این است که و و الزامی دین را تصدیق و مراعات کنند ، اما در مواردی که خدا حکم الزامی ندارد ، مؤمنان آزادند امور فردی و خود را بر اساس عقل و تجربه و ریزی علمی سامان دهند. بنابر این ما موظفیم انتظارات خود از فقه و فقیهان را با غایت و کارکرد فقه و فقهی موزون و هماهنگ کنیم. فقه راه حل همه بشر نیست و به تنهایی سعادت دنیا و آخرت مسلمانان را تأمین و تضمین نمی‌کند ، بلکه بر اگر فقه جای علوم دیگر مثل عقاید و و اخلاق و و و را بگیرد دنیا و آخرت مسلمانان را تباه خواهد کرد. چنین انتظاری از فقیهان ناموجه و نامعقول است. نظریاتی که از سوی فقیهان در راستای پاسخگویی به چنین انتظاراتی ابراز می‌شود ، در حقیقت اظهار نظر فقهی و تخصصی نیست. تطبیق احکام فقهی بر موضوعات و اوضاع و احوال خاص در عالم خارج و نیز احراز شرایط فعلیت آن احکام ، از قلمرو تخصص فقهی بیرون است. از آن نظر که فقیه است حق ندارد درباره موضوعات خارجی و اظهار نظر کند ، یعنی اظهار نظر او در این مورد به نیست و دیگران هیچ الزامی در پیروی از این گونه اظهار نظرها ندارند. 🔻برشی از مباحث @norshariat110
📌حسن و قبح عقلی و قاعده ملازمه 🔹 روشن است که تنها مبنای احکام فرعی ، جعل و اعتبار شارع است که عقل به صورت مستقل راهی بدان ندارد ؛ ولی به ادعای برخی دلیل قطعی عقل به انضمام قاعده ملازمه می‌تواند حکم شرعی را کشف کند. عقل نخست بر اساس مستقلات عقلیه به حسن یا قبح کاری پی‌ می‌برد و سپس با انضمام دلیل دیگر که همان تلازم حکم عقل و شرع است ، پی می‌برد که شارع نیز این کار را حسن یا قبیح می‌داند. بنابر ادعا حکم عقل در اینباره از انواع عقل نظری است که بیانگر واقعیتی دیگر یعنی اعتبار شارع است. برخی بر این عقیده‌اند که با اثبات حسن و قبح عقلی ، ملازمه حکم عقل با حکم شرع نیز ثابت می‌شود و نیاز به استدلال جداگانه ندارد. ولی بیشتر علما ، این دو بحث را مستقل می‌دانند ؛ چنان که برخی حسن و قبح عقلی را قبول می‌کنند ولی ملازمه بین حکم عقل و شرع را قبول ندارند. به عقیده منطق دانان از گزاره‌های توصیفی که در مورد امور واقع بحث می‌کنند و محمول به کار گرفته شده در آن‌ها از نوع اخباری است نمی‌توان احکام اخلاقی استنتاج نمود که محمول آن‌ها از نوع ارزشی و انشائی است و به عکس از احکام ارزشی نیز نمی‌توان گزاره توصیفی استنتاج کرد. شناخت و التزام خداوند به حسن و قبح افعال مستلزم این نیست که خداوند باید بندگان را به آن افعال مکلف گرداند و به فرض که خداوند بر اساس کمال اخلاقی باید بنابر حسن و قبح ذاتی افعال حکم کند مستلزم این نیست که این تکلیف به وقوع پیوسته و حکمی جعل شده باشد. هر گاه از طرف شارع امری صادر شود ، عقل می گوید حتما متعلق آن داری جهت حسن است و هر گاه نهیی از طرف ایشان صورت گیرد، حتما متعلق آن دارای قبح است. زیرا شارع مقدس حکیم است و عالم را بر اساس حکمت آفریده و اداره می کند و فعل او در جهت کمال است. اما در طرف مقابل مساله کلیت ندارد. درست است که آنچه حسن ذاتی دارد و عقل هم درک کرده است نزد خداوند حسن و آنچه قبح ذاتی داشته و عقل نیز آن را درک نموده است نزد خداوند ناپسند است اما این واقعیت از نظر منطقی ارتباطی به تکلیف یا عدم تکلیف بندگان از جانب خداوند بر اساس آن حسن و قبح ذاتی ندارد. فقیهان و متکلمان مسلمان تصریح دارند که عقل جز در موارد اندک حکم قطعی به حسن و قبح ذاتی نمی‌کند که قاعده ملازمه در این موارد کلی مثل وجوب عدل و حرمت ظلم نمی‌تواند برای تفریع این قواعد در احکام دیگر کافی باشد. قواعد فقهی با یکدیگر تزاحم دارند و به فرض پذیرش وجوب عدل و حرمت ظلم به واسطه قاعده ملازمه در تشخیص فروع این قاعده امکان تزاحم بسیار است که مانع از تشیخص قطعی حکم در فروع می‌گردد. عقل نمی‌تواند تمام مصالح و مفاسد و علل احکام را درک کند. نهایت چیزی را که عقل درک می‌کند ، بعضی از خصلت‌های نیکو یا ناپسند حکم است یا برخی از علل تشریع و قواعد منطبق بر حکم است. ولی چه بسا این حکم جهات دیگری در واقع داشته باشد که معارض و مزاحم با برخی ملاک‌ها و قاعده‌ها باشد و عقل آن مزاحمات و موانع را در نیافته باشد. در نتیجه حکمش را بر اساس مصلحت یا مفسده‌ای صادر کند که مناط حکم شرعی نبوده است. از این روست که بسیاری قبایح عقلی در شریعت حرام نیستند و بسیاری از محاسن عقلی در شریعت واجب نشده‌اند. وقتی احکام شرعی در انحصار اراده و اعتبار شارع باشد، محال نیست آن موردی که عقل حسن یا قبح آن را درک کرده ، از مواردی باشد که شارع درباره آن سکوت کرده و حکمی جعل نکرده است. هیچ کس نمی‌تواند مدعی شود که بر تمامی عوامل مؤثر در اراده پروردگار و جعل احکام احاطه دارد. امروزه بحث حسن و قبح عقلی در موارد بسیاری با شبهه مواجه است که از آن جمله شبهات مربوط به خلق شرور و عدل الهی و عذاب اخروی است. این شبهات با بیانات و اقسام مختلفی مطرح شده‌اند که ایمان دینداران معتقد به حسن و قبح عقلی را با چالش جدی مواجه ساخته است و پاسخ قانع کننده به این شبهات جز با اعتراف به نقصان عقل بشر در تشخیص حسن و قبح و مصالح و مفاسد ممکن نیست به خصوص که برخی عقاید یا احکام مشترک و ضروری ادیان با صفات اخلاقی خداوند ناسازگار عنوان شده است. https://drhasheminasab.blog.ir/1401/01/18/%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%88-%D9%82%D8%A8%D8%AD-%D8%B9%D9%82%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87-%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%87
🔻شناخت عقلِ محض ✍️ استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب را باید از خود معرفت و تعقل آغاز کرد که اگر انکار شود هیچ شناخت و هیچ گفتار باقی نمی‌ماند و مرگ فرا می‌رسد. ادراک و تعقل خود را می‌شناسد و تصورات ابتدایی دارد که بدون واسطه آنها را درک می‌کند. شناخت از وجود خود تنها امر قابل اثبات و غیر قابل انکار برای عقل است. عقل خود به خود نمی‌تواند اینکه تصورات عقل حاکی از واقعیتی یا منطبق بر واقعیتی بیرون از عقل باشد را اثبات یا انکار کند. شناخت باید از شهود عقل آغاز گردد و هر نتیجه مفهومی یا تجربی که مستقیم توسط عقل شهود نگردد ، نزد عقل قطعی نبوده یا واقع را اثبات نمی‌کند. عقل به صورت بدیهی در می‌یابد که تصوراتی را بیرون از تصور از خود درک می‌کند. ساخت و تغییر این تصورات بیرونی از اراده عقل خارج است و این نزد عقل همان واقعیت است. شناخت این واقعیات از طریق حواس است که تجربه را نزد عقل ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر عقل نمی‌تواند وجود خارجی اشیاء و حواس را اثبات یا انکار نماید اما وجود تجربه حسی را نزد خود درک می‌کند. عقل علاوه بر تصورات اولیه تنها به چیزهایی دسترسی دارد که واقعیتی مستقل از عقل نداشته باشند. قرارداد زبانی از جمله واقعیاتی است که عقل آن را شهود می‌نماید. هر چند برساخته دیگر انسان‌ها باشد ، ما می‌توانیم آن را نزد عقل خود بازسازی کنیم که با ساخته ذهن دیگران تنها شباهت خواهد داشت. از دیگر معقولات که واقعیتی فراتر از عقل ندارد روابط ریاضی و منطقی میان مفاهیم ذهنی است که در ادامه با وضع اصطلاح نیز همراه می‌شود. عقل از یک طرف میان تجربیات و تصورات خود تمایز و تفاوت احساس می‌کند و از طرف دیگر میان تجربیات رابطه برقرار می‌نماید و از آن به شناخت جدید می‌رسد. عقل برخی تجربیات را نتیجه تجربیات دیگر می‌داند که رابطه میان آنها را می‌شناسد یا می‌سازد. عقل نمی‌تواند باور کند که این تن متصور که از طریق آن با تصورات خارج از تصور خویشتن در ارتباط است ، متعلق به او نیست و در ادامه همه تصورات دیگر را در ارتباط با تصور تن می‌شناسد. تصور از خویشتن با فهم تمایز من از غیر من حاصل می‌شود که خود بر گرفته از تجربه تعلق به تن است. عقل همچنین تجربه حیات این تن را وابسته به امور دیگر می‌شناسد که شاید واقعیتی فراتر از تجربه نداشته باشند. عقل متوجه می‌شود که ناچار باید زندگی تن را بواسطه امور دیگر تأمین کند. این آغاز تولد عقل ابزاری است که بهترین عمل ممکن برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن را تشخیص می‌دهد ؛ هر چند این تشخیص را به واقعیت و ضرورت نسبت نمی‌دهد. در میان چند نوع عقل از هم تفکیک شده است. بر اساس آنچه گفته شد از میان انواع عقل ؛ که حاصل مواجهه مستقیم با حقایق بدون وساطت مفاهیم حسی یا عقلی است و عقل عرفی یعنی عقلانیت یا آگاهی که توسط خیال پدید آمده و زیست جهان مشترک آدمیان را تشکیل می‌دهد و عقل ابزاری یعنی کنش‌های عقلانی معطوف به اهداف دنیایی که بواسطه حواس درک شده و عقل مفهومی که با وساطت مفاهیم ذهنی به شناخت موضوعات محل بحث خود می‌پردازد و با شیوه‌های منطقی و ریاضی بسط و گسترش پیدا می‌کند، تنها انواع معتبر عقل هستند. که به شناسایی احکام اصل هستی می‌پردازد تنها در مواردی که به شهود مستند است ، مورد پذیرش می‌باشد برای نمونه اصل علیت تنها برداشت عقل از پیوستگی و تعاقب تجربیات است ، ولی امتناع جمع دو متناقض شهودی است. که درباره هستی‌هایی سخن می‌گوید که خارج از تصورات انسان تحقق دارند، که به درک بایدها می‌پردازد و آن را خارج از عقل به عنوان واقعیت لحاظ می‌کند، عقل تجربی که به امور طبیعی می‌نگرد و از محسوسات برای تشکیل قیاسات تجربی استفاده می‌کند، جز احتمال در مراتب مختلف قوت و ضعف بدست نمی‌دهند و هر چند قابل استفاده باشند از توان اثبات یا انکار واقعیات بیرونی یافته‌ خود ناتوانند. که نوع متعالی عقل شهودی به شمار می‌آید، مطابق ادعا حقایق و اموری را که دیگران با روش‌های مفهومی و تجربی دریافت می‌کنند، به طور مستقیم می‌یابد. شهود معتبر نزد عقل در قبال شهودهای حسی دون عقلی و شهودهای عرفانی فرا عقلی است و اگر هم شهود عرفانی یا وحیانی حقیقت داشته باشد، عقل عادی بعنوان مبدأ شناخت ما به آن دسترسی ندارد و تنهایی از اثبات یا انکار آن عاجز است. و در اثبات وجود خداوند و پیامبر و امامان و ادیان ناتوانند؛ اما نمی‌توانند حقیقت عقاید دینی را انکار کنند؛ به عبارت دیگر می‌توان دلایل موجهی از نظر فطری و ایمانی برای ایمان به باورهای رسمی ادیان ارائه نمود. در همه مواردی که از وظیفه و قدرت عقل خارج دانسته شد، این خود عقل است که محدودیت خود را می‌شناسد و بدان اعتراف می‌کند. ┏━🍀━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━🍀━┛
⭕ آسیب‌های حدیث گرایی معاصر ✍️ استاد محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب «بخش دوم » 🔸 منظور ما از عقل در اینجا مصلحت اندیشی، عاقبت اندیشی، واقع بینی و تشخیص درست مسائل است. درست است که را منبع تشریع نمی‌دانیم اما لازم است که از عقل خود در فهم متون و مسائل پیرامون و شناخت تعارضات استفاده کنیم. نه اینکه به کل عقل را تعطیل کرده و به مصالح و مفاسد سخن و رفتار خود توجه نکنیم. نمونه این عقل ستیزی، پافشاری بر ارائه و نشر احادیثی است که عموم جامعه کشش و ظرفیت قبول آن را ندارد. برخی متأسفانه به اقتضائات زمانه و ارزش‌های جا افتاده در اذهان عموم اعتنایی نکرده و اهمیتی نمی‌دهند که ذهنیت عموم به برخی احادیث چگونه است. مورد دیگر نگاه غیر عقلانی در مواجهه با مسائل پیرامونی در و جامعه و است که گاه می‌تواند به ضرر تمام شود. 🔸 از مهمترین آفات حدیث گرایی معاصر، پذیرش هر نوع نقل قولی است که به یکی از معصومین علیهم‌السلام نسبت داده شود. برای این جماعت حدیث جایگاهی ندارد. همین که نسخه یا کتابی بیابند که سخنی را به امامی نسبت داده باشد آن را علم کرده و به عنوان یک اصل مسلم می‌پندارند و حتی بر اساس باور شخصی روایت مذکور را بر احادیث معتبره و منابع اصیل ترجیح می‌دهند. این درست است که نزد محدثین برجسته‌ی ما اعتبارسنجی سندی به شیوه مرسوم نزد رجال شناسان و عقل گرایان محوریت نداشته، اما این طور هم نبوده که هر روایت و منبعی را بپذیرند. ایشان برای اعتبارسنجی احادیث راهکارهای گوناگونی از قبیل متن شناسی و اعتبار منابع و قرینه پژوهی را مدنظر داشتند و احادیث شاذ و نادر را بر احادیث متواتر و مشهور ترجیح نمی‌دادند. ┏━🍀━━••••••••••━━━┓     @norshariat110 ┗━━━━••••••••••━🍀━┛