توی یکی از فیلمایی که میدیدم ، یک تیمی بودن که با کمک هوش مصنوعی یک دستگاه ساختن و این دستگاه میتونست با داشتن یکسری داده و صدای فرد مورد نظر ، یکجورایی شخصیتش رو بازسازی کنه و این امکان رو فراهم بیاره که بشه با اون فرد صحبت کرد. حالا این دستگاه مورد استفادۀ آدمهایی بود که عزیزشون فوت کرده یا اونو در کنار خودشون نداشتن. اما میتونستن صداش و خاطراتش رو با خودشون داشته باشن.
و در کنار ترسناک بودنش قشنگ بود..
همیشه وقتی به این حال میوفتادم ، بهم میگفت آخه حیف اشکات نیست ؟ حرمت چشماتو نگه دار و هرجایی ترشون نکن.
منم یاد گرفتم هروقت چشمام هوای گریه کردن و تبدار شدن ، روضه بزارم که حداقل گریه درمانی کرده باشم.
چطوری میتونید روی خودتون ، احساساتتون ، جسمتون ، روحتون ، وجودتون قمار کنید و وارد رابطهای بشید که هیچ تعهدی توش نیست؟
آدمهای بیحد نخواستنیترین آدمها هستن به نظرم. چونکه یاغیان. هیچ حریمی نه برای خودشون قائلن و نه دیگران. دوری کنید ازشون.
سرچشمۀ این همه حس ناکافی بودن از اونجایی نشأت میگیره که همیشه اطرافیان از ما توقع داشتن که توی همۀ زمینهها خوب باشیم. همین باعث شد بشیم این آدمِ همهجوره ناکافی.
در تراس باز مونده بود و حالا اتاق بوی
خاک بارون خورده میده، همینقدر مطبوع
و دوستداشتنی.
هر بار ، از فکر کردن بهت توی قلبم شکوفه
در میاد. مطمئنم تا الان انقدر شکوفهها
زیاد شدن که درون قلبم یه باغ دارم.