eitaa logo
هیئت اُم‌ِّاَبیـھٰ🍃
535 دنبال‌کننده
667 عکس
139 ویدیو
1 فایل
•هیئت‌اُمِّ‌اَبیھٰا‌• کپی از سبک ❌ پیگرد قانونی دارد!⚠️ تولید محتوا داریم! صاحب سبک جدیدی از هیئت مجازی و حقیقی🌿'• سود حاصل از درآمد فروشگاه، صرف مراسمات هیئت می‌شود🌿' ادمین: @Daryayesorkh بزن رو پیوستن دیگه🌿:)
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و مفاتیح های جذابمون در رنگ و طرح های متفاوت 😍 سفارش⇦ @Asheghe_ahlebeit قیمت نمیزنیم چون قبلا همکارا اعتراض کردند که چرا انقدر ارزون میگیم🤭🤫
هیئت اُم‌ِّاَبیـھٰ🍃
سلام عاشقان اهل‌البیت🍃 مسابقه داریم🦋 خاطره نویسی با موضوع #اربعین ♥️ به نفر اول نگین انگشتر متبرک
+ تا الآن ۱۰ نفر شرکت کردند دوستان دست به قلم بشید و از خاطراتتون بنویسید💔 تا پنجشنبه فرصت هست🌱 🥀 『@Omme_abeaha』🍃
هیئت اُم‌ِّاَبیـھٰ🍃
آف ویژه سردری مخصوص ۳۰درصد تخفیف فقط تا شنبه🌿 سفارش⇦ @Asheghe_ahlebeit
سلام وقت بخیر.بنده۳سال توفیق شد اربعین برم کربلا.همیشه ارزو داشتم پایین پای ارباب زیارت کنم.سال سوم با مادرم توفیق شد رفتیم مادرم بخاطرمشکلی که داشتن باویلچر بردم زیارت.جالب این بودقسمت ویلچریها ازطرف پایین پای ارباب بود.وقتی مادرم زیارت کردن یهو خادم بااشاره به بنده گفت برو زیارت کن خیلی حس قشنگی بود..پایین پا.. خلوت... محکم چسپیده بودم ب ضریح😭جالب تر این بود که فقط کسای ک با ویلچربودن حق داشتن ولی اقاعنایت کردن خادم اشاره کرد رفتم جلو. الهم الرزقنا حرم حرم حرم😭 ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••؛ 1⃣ 『@Omme_abeaha』🍃
|وَڪَم‌مِـنْ‌ضـٰالٍّ رأےٰ‌قُبَّـةَ‌الحُـسِينِ(؏) فَـاهْـتَدۍٰ . . .| ♥ سلام وقتتون بخیر دم دمای پاییز بود طبق معمول هرساله زوارالحسین سمت کربلا راهی می شدن همین طور که داشتم به این فکر میکردم که شنبه امتحان ریاضی چجوری بپیچونم نگاهم به صورت مادرم که با اشک زائر هارو در تلویزیون نگاه میکرد افتاد ثانیه ای نگذشته بود گفت من میرم کربلا با تمسخر گفتم منم میرم آنتالیا بنده خدا مادرم سر تاسفی تکان داد هیچی نگفت حرفش واقعا نشدنی بود چون نه پاس داشت نه میتونست تو فصل امتحان های من بره من کلا کربلا نمیخواستم برم چه برسه اربعین من تو یه دنیای دیگه بودم زمین تا اسمون با مادرم فرق داشتم فردا اون روز خبر دادن امتحان ریاضی از کتاب تست ها هم میاد انگار دنیا رو سر من خراب شد من کتاب معمولی شو یاد نگرفته بودم چه برسه تست این امتحان هم سنجش بود تا حالا هیچ وقت از اهل بیت هیچی نخواسته بودم اصلا برام بی معنی بود با دیدن پرچم امام حسین که همسایه رو به رویی هر محرم و صفر به پنجره اش میزد به امام حسین گفتم این آخوند ها که میگن میشنوی این امتحان جون من یه کاری کن از مدرسه که رسیدم خونه مامانم گفت یکی از دوستام پاس هارو اماده میکنه پنج شنبه بیا بریم کربلا خشکم زده بود گفتم مدرسه اجازه نمیده گفت اجازه رو گرفتم واقعا دهنم باز مونده یه جیغی کشیدم گفتم واااااااااای من برم لباسامو جمع کنم مادرم بنده خدا چشماش از خوشحالی برق زد فکر نمیکرد اصلا من بخوام باهاش بیام بنده خدا خبر نداشت برای در رفتن از امتحان شنبه حاضرم ادم بکشم وسایلمو جمع کردم هدفون و لوازم ارایش و چند تا لاک و.. مامانم چون دید اگه گیر بده ممکن نیام هیچی نگفت فقط گفت چادرتم بردار گفتم نمیخوام این شد که ما اربعین کربلا رفتیم ツ... پنج سال از اون ماجرا میگذره در این حد فقط بگم یار پسندید مرا بعدش چادری شدم با اینکه خیلی سخت بود قبول شدن تو دانشگاه دانشگاه نرفتم رفتم حوزه ✦ الحمدالله قران حفظ کردم و... من متاسفانه نماز هم نمی خوندم و راستی امتحان ریاضی هم کنسل شده بود😂 یاعلی ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••؛ 2⃣ 『@Omme_abeaha』🍃
+ سلام رفقا امیدوارم از خوندن خاطرات همدیگه لذت ببرید🌱 واقعاً مشخص تمام خاطراتی که نوشته شده از دل برون آمده که نشسته لاجرم بردل♥️ دست به قلم بشید و خاطراتتون رو بنویسید و برامون ارسال کنید... اون حس خوبه رو با بقیه هم به اشتراک بذارید🌿 『@Omme_abeaha』🍃
سلام و عرض ادب... خاطره که چه عرض کنم, یه چند خطی میگم و التماس دعا :) با دوستم خسته و کوفته رسیدیم نجف آقا امیرالمومنین... ساعتای ۱۲ و اینای شب بود توی پیاده رو ها راه میرفتیم گفتیم یه چند دقیقه ای بشینیم و استراحت کنیم... خلاصه که اخرین سکانسی که فردا صبحش که از روی خاک و خلای زمین و زیر دست و پای زوار بیدار شدیم یادمون اومد همین بود :)))) تو پیاده رو بدون زیر انداز و بالش و هیچی از خستگی خوابمون برده بود!!!! و شد بهترین خواب زندگیم... ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••؛ 3⃣ 『@Omme_abeaha』🍃