°• اُنیبْ •°🇵🇸
امام حسن تعریف میکنه؛ از همون لحظه ای که بی هوا در کوبیده شد .. از همون میخ مسمار داغی که سرخ شده بو
از همون لحظه که دست امیرالمومنین بسته بود..
عصری بود ؛
خانم حالشون خوب نبود..
به قولی دعاهای شبانه اش "اللهم عجل الوفاتی" مستجاب شده بود..🍂
رو به اسماء گفت؛
چندی بعد بیا صدام کن..
اگه جواب دادم ، خوبم ؛ برو نزار بچه ها بیان منو تو این حال ببینن..
ولی اگه اومدی و صدا زدی ، ولی جوابی نشنیدی علی رو برای غسل و دفن شبانه ی من خبر کن..
°• اُنیبْ •°🇵🇸
عصری بود ؛ خانم حالشون خوب نبود.. به قولی دعاهای شبانه اش "اللهم عجل الوفاتی" مستجاب شده بود..🍂 رو ب
چندی گذشت ؛
اسماء اومد داخل حجره خانم ، خانم رو صدا زد..
دید صدایی نمیاد..
دوباره صدا زد ..
_ترسید ..
دستان خانم رو گرفت ؛ سرد بود..
_لرزید..
°• اُنیبْ •°🇵🇸
چندی گذشت ؛ اسماء اومد داخل حجره خانم ، خانم رو صدا زد.. دید صدایی نمیاد.. دوباره صدا زد .. _ترسید .
حسنین رو فرستادن دنبال آقا امیرالمومنین که آقا رو با خبر کنن خانم ناخوش احوال هستن..
یا به قولی وقت پرواز فرارسیده!
°• اُنیبْ •°🇵🇸
حسنین رو فرستادن دنبال آقا امیرالمومنین که آقا رو با خبر کنن خانم ناخوش احوال هستن.. یا به قولی وقت
این آقا زاده ها تا مسجد ، دویدند و گریه کردند...
پرسیدند!
چی شده آقا زاده ها؟
جواب دادن : ماتت امنا فاطمه..💔
_مادر از دنیا رفت..
تا امیرالمومنین شنید..
فوقع علی؛علیٰ وجهه💔
آقا امیرالمومنین با صورت به زنین افتادند..
°• اُنیبْ •°🇵🇸
این آقا زاده ها تا مسجد ، دویدند و گریه کردند... پرسیدند! چی شده آقا زاده ها؟ جواب دادن : ماتت امنا
خدا میدونه آقا امیرالمومنین ، چطوری مسیر مسجد تا خونه رو طی کردند..
چند بار افتادند و بلند شدند 🥀
چند بار ناله یا فاطمة زدند و نالیدن💔
°• اُنیبْ •°🇵🇸
خدا میدونه آقا امیرالمومنین ، چطوری مسیر مسجد تا خونه رو طی کردند.. چند بار افتادند و بلند شدند 🥀 چ
62.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_فناداها یا فاطمه؛کلمینی...🥀
#روضه
#حاجمهدیرسولی
❗️باحال مناسب مشاهده شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_آخ جوونم بوده مادرت...💔🥀
#حسین_ستوده
#فاطمیه
°• اُنیبْ •°🇵🇸
بِسْمِرَبّالْرِضآ💛
و آنچه گذشت..!
خیر است انشاءالله
شبتون علوی🌿