eitaa logo
°• اُنیبْ •°🇵🇸
843 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
16 فایل
بِسمـ رَب النور🌝 ثبت پیچ و خم های زندگی برای رسیدن به هدف. خطای ما رو به پای دینِ‌مون نزارید...! تولدمون:1402/4/7 کپی؟حلالت؛فقط برای ظهور آقا صلوات بفرست🌱 📍کرج درخدمتیم:🌿 @ya_rogayeee_313 @bent_olhossein315 میشنویم: https://ngli.ir/320280694870
مشاهده در ایتا
دانلود
enc_16563653778811416314667 (1).mp3
6.12M
_پام برسه به حرمت؛حسابی گریه میکنم❤️‍🩹 "کربلایی حسین ستوده"
یه سری هامون هنوز مشخص نیست اربعین ، میریم یانه ؟ اگه از شب سوم محرم جاموندیم،امشب رو غنیمت بشماریم.. شب شهادت سه ساله بانوی حسین ، دست به دامن خانم سه ساله بشیم..💔 خانم جان؛ما جامونده ها شب سوم محرم هستیم؛اسم مارو در گوش بابات بگو.. بگو دلتنگ اون سرزمینن.. بگو یک سال رو به عشق نفس کشیدن تو حرمت به سر بردن... بگو کارد به استخونمون رسیده؛دیگه طاقت دوری از کربلا رو نداریم...❤️‍🩹 "گر دخترکی پیش پدر ناز کند؛گره ی کرب و بلای همه را باز کند"
یه کار خیلی کیوت و خفن تو راهه...🕶️✌🏻
°• اُنیبْ •°🇵🇸
_ و همزمان با پهلوی زهرا دل حیدر هم شکست..💔 _آجَرَک‌الله.. #فاطمیه #خود‌نویس
میشنوی ؟ متوجه میشی؟ داره کم کم به مشام میرسه! بوی چوب سوخته..🍂 بوی خون ..🍂 بوی غربت..🍂 داره کم کم شروع میشه.. بی خوابی های مادر پهلو شکسته..💔 دل شکسته ی حسن..💔 بغض توی گلوی حیدر..💔 آشفتگی های حسین..💔 بی قراری های زینب..💔 میشنوی؟؟ صدای شکسته شدن دل حیدر همزمان با شکستن دنده های عزیز دل حیدر..💔 صدای گریه های حسن بعد از هر بار یادآوری ماجرای کوچه..🥀 صدای نجوا های شبانهٔ حضرت مادر که با دم گرفتن ذکر اللهم عجل الوفاتی ؛ دل حسین رو آشوب میکرد..🍂 داره عزای مادر حسن شروع میشه.. کاش محرم این خاندان باشیم تا تو مجلس ختم ناموس حیدر بتونیم مرهم باشیم برای دل بی قرار حسنی که تو نوجونی مو سفید کرد... مرهمی باشیم برای دل پر آشوب اباعبدالله که مادری نبود مو هاش رو با وضو شونه کنه.. مرهمی باشیم برای دخترکی که دیگه نوازش های دست مادر روی سرش رو نخواهد چشید.. و مرهمی برای دل پریشون حیدر که چشماش این شبا حال دلش رو رسوا میکنه..💔🥀 |
_ولی عجیب امشب دلم هوای روضه خانم سه ساله کرده... خدارا شکر که ..! رزق خانم دامن مارا گرفت اینکه با ذکر رقیه دل آرام گرفت.. ز لطف دختری از تبار حیدر است.. |
شیعه بودن هم‌ سخت است! آرام گوشه‌ای نشسته‌ای؛ که ناگهان دلت میگوید: من نجف میخواهم...
°• اُنیبْ •°🇵🇸
_به وقت بندگی ..🌾 #سفر_جنون² #روزمرگی
بعد از مدتی که اندکی از آخرین پیامم گذشته ؛سلام! هفته پیش بنده عازم سفری شدم که سعی کردم از مادیات دور بشم و خلوت کنم ، که باعث شد ادامه سفرنامه رو نزاریم. حال که در خدمت تون هستیم با تأخیر بارگذاری سفرنامه ای که الحمدلله پر از خیر و برکت بود رو میزاریم تا از تکه ها و زیبایی های ² مستفیض بشیم..
به دلم افتاد شب شهادتی خانم؛یه محفل خودمونی داشته باشیم .. ولی هرچی فکر کردم نمی‌دونستم ، از چه باب محفل رو شروع کنم.. از خود خانم مدد گرفتم ، دلم رفت سمت حضرت حسن¹¹⁸.. اگه دل ، درد و دل های آقای کریم رو داری ؛ بسم الله..
کاش برگردم.. _به همون لحظه ای که با دیدن شیش گوشه ات چشمانم منور شد.. _به همون لحظه ای که دستم به ضریحت قفل شد.. _به همون لحظه ای که روبه روی ضریحت به زیر لب سلامت میکردم.. _به همون لحظه ای که کنج حرمت زانوی دلشکستگی به بغل گرفتم و سفره دلم رو برات باز کردم.. _کاش برگردم به همون لحظه ای که اولین سلامم را به یاد برادرت ، حضرت مجتبی لفظ کردم.. "السلام ای داداش کوچیکه ی حضرت حسن" |
آقای اباعبدالله..! به وقت شب تولد نوکر؛به گدای گوشه گیر که روحش مرده،یک تنفس در حرمت نمی‌دهی تا جانی دوباره بگیرد !؟❤️‍🩹