365.9K
هرکسی عراقه و صدای منو میشنوه
به حرمت دل همه اونایی که الان دارن پرپر میزنن برگرده...
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_نوزده_ام حاج حســن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قديم ه
#به_نام_ایزد_یکتا
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_بیست_ام
بعد هم گفت: من کشتي نميگيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟
كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوســتي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرف ها وكارها ارزش داره!
بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك صلوات پايان کشتي ها را اعلام کرد.
شــايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود.
وقتي هم ميخواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه!؟
ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد : ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين
کاري که امروز ديديد.
ابراهيم امروز با نَفس خودش کشتي گرفت و پيروز شد.
ابراهيم به خاطر خدا با اون ها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد.
٭٭٭
داستان پهلواني هاي ابراهيم ادامه داشت تا ماجراهاي پيروزي انقلاب پيش آمد.
بعد از آن اکثر بچه ها درگير مســائل انقالب شدند و حضورشان در ورزش باستاني خيلي کمتر شد.
تا اينکه ابراهيم پيشــنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانيم و بعد ورزش کنيم و همه قبول کردند.
بعد ازآن هر روز صبح براي اذان در زورخانه جمع ميشديم. نماز صبح را به جماعت ميخوانديم و ورزش را شروع ميکرديم. بعد هم صبحانه مختصري و به سر کارهايمان ميرفتيم.
ابراهيم خيلي از اين قضيه خوشــحال بود. چــرا که از طرفي ورزش بچه ها تعطيل نشده بود و از طرفي بچه ها نماز صبح را به جماعت ميخواندند.
#نشر_شهید_ابراهیم_هادی
@Oshagh_shohadam
- گوشهای از بینالحرمینات ..
میشود نصیب من ؟
#اربعین
@Oshagh_shohadam
••#بِطَلَبدورِتبِگـردَم💔••
چشممنخیرهبهعکسحرمتبندشده
با چه حالی بنویسم که دلم تنگ شده...
@Oshagh_shohad
تشنهِچایِعراقمایاجلمهلتبده . .
تابیایماربعینموکببهموکبکربلا(:"
#ڪربلا ♥️🔗
@Oshagh_shohadam
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_حسین
آقـــا .. ࢪوش ࢪو بࢪگࢪدوند و امضا ڪࢪد..!!💔
@Oshagh_shohadam
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست_ام بعد هم گفت: من کشتي نميگيرم! همه با تعجب پرسيديم:
#به_نام_ایزد_یکتا
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_بیست_و_یکم
هميشــه هم حديث پيامبر گرامي اســلام را ميخواند:«اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داري تا صبح محبوبتر است.»
با شروع جنگ تحميلي فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچه ها در جبهه حضور داشتند.
ابراهيم هم کمتر به تهران مي آمد. يکبار هم که آمده بود، وســائل ورزش باســتاني خــودش را برد و در همان مناطق جنگي بســاط ورزش باســتاني را راه اندازي کرد.
زورخانه حاج حســن تــوکل، در تربيت پهلوان هاي واقعــي زبان زد بود. از بچه هاي آنجا به جز ابراهيم، جوان هاي بســياري بودند که در پيشگاه خداوند پهلوانيشان اثبات شده بود!
آنها با خون خودشان ايمانشان را حفظ کردند و پهلوان هاي واقعي همين ها هستند.
دوران زيبا و معنوي زورخانه حاج حسن در همان سال هاي اول دفاع مقدس، با شهادت شهيد حسن شهابی (مرشــد زورخانه) شهيد اصغر رنجبران(فرمانده تيپ عمار)و شــهيدان ســيدصالحي، محمد شــاهرودي، علي خرمدل،حسن زاهدی، ســيد محمد سبحاني، سيد جواد مجد پور، رضاپند، حمدالله مرادي، رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاســم كاظمي و ابراهيم و چندين شهيد ديگر و همچنين جانباز حاج علي نصرالله ، مصطفي هرندي وعلي مقدم و همچنين درگذشت حاج حسن توکل به پايان رسيد.
مدتــی بعد با تبديل محل زورخانه به ســاختمان مســکوني، دوران ورزش باستانی ما هم به خاطره ها پيوست.
#نشر_شهید_ابراهیم_هادی
@Oshagh_shohadam
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست_و_یکم هميشــه هم حديث پيامبر گرامي اســلام را ميخوان
#به_نام_ایزد_یکتا
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_بیست_و_دوم
واليبال تک نفره
جمعي از دوستان شهيد
بازوان قوي ابراهيم از همان اوايل دبيرســتان نشــان داد که در بســياري از ورزش ها قهرمان اســت. در زنگ هاي ورزش هميشــه مشــغول واليبال بود.
هيچکس از بچه ها حريف او نميشد.
يک بار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازي کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند.
همه ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بوديم که چطور پيروز شد. از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازي ميکرد.
بيشتر روزهاي تعطيل، پشت آتش نشاني خيابان 17 شهريور بازي ميکرديم.
خيلي از مدعي ها حريف ابراهيم نمي شدند.
اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم بر ميگردد به دوران جنگ و شهرگيلانغرب،
در آنجــا يک زمين واليبال بود که بچه هاي رزمنــده در آن بازي ميکردند.
يک روز چند دســتگاه ميني بوس براي بازديــد از مناطق جنگي به گيلان غرب آمدند که مســئول آنها آقاي داودي رئيس ســازمان تربيت بدني بود.
آقاي داودي در دبيرستان معلم ورزش ابراهيم بود و او را کامل می شناخت.
ايشان مقداري وسائل ورزشي به ابراهيم داد و گفت: هر طور صلاح ميدانيد مصرف کنيد. بعد گفت: دوســتان ما از همه رشته هاي ورزشي هستند و براي بازديد آمده اند.
#نشر_شهید_ابراهیم_هادی
@Oshagh_shohadam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفقا عازم مشهدم حلال کنید🙏💚
@Oshagh_shohadam
اے نبــ|ـہـ۸ـہـ|ـض زمان
،زمانہ دلگیࢪ شدھ ست
برگرد ظھورتان
ڪمۍ دیر شدھ ست💔
#امام_زمان
#اللهـمعجـللولیـڪالفـرج
@Oshagh_shohadam