11.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴💎🌴
.🌷بر مقدم دختر پیمبر صلوات
🌱بر چشمه ی پاک حوض کوثر صلوات
🌷بر محضر حضرت محمد تبریک
🌱بر مادر شیعیان حیدر صلوات
♥️الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
♥️ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌷#ولادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
🌷 و #روز_مادر بر همه ی شما مبارکباد..
•
╲\╭
╭🌸 🍃https://eitaa.com/oshaghalhosein_128
┗╯\╲
¦↫ #تلنگرانهツ
¦↫ #نشر_خوبیهاツ
¦↫ #علمداران_ولایتツ
««▣━عُشاقُ الحُـــَ♡ــیـن(؏)↝↝↝↝«««
- عُشـاقحضرت¹²⁸ -
قسمت دوم: ....... این بیست و پنجمین بار است که صدای تلفن بلند می شود. تعداد زنگ ها را شمرده بودم.گو
قسمت : سوم
برای این که دختر شهید را آرام کنم
گفتم: پدر شما شهید است. شهداء زنده اند. دست پدران شما بسیار باز است.
می توانند هر حاجتی که داشته باشید را برآورده کنند. ناگهان فاطمه وسط حرفم دوید و گفت: هر حاجتی؟ یکه خوردم. گفتم: تا آن جایی که بتوانند. البته بستگی به حاجت دارد. فاطمه گفت: تنها آرزوی من دیدن پدرم هست. ناگهان کبوتر پرواز کرد و روی شانه فاطمه نشست و نوکش را به گونه های فاطمه کشید. همه تعجب کرده بودیم. ولی من یقین داشتم که این کبوتر، سفیر شهید است.
خبر در روستا زود می پیچد. خبر ورود نویسنده ای که به زنگی آباد آمده تا درباره حاج یونس کتاب بنویسد. آقا مرتضی گفت: که خبر از اینجا به کرمان هم رسیده و عده ای از دوستان و همرزمان حاج یونس پیغام داده اند که امشب بعد از شام می آیند اینجا برای شب نشینی، و نقل مجلسمان هم حاج یونس خواهد بود. گفتم عالی است و با وجود آنها جای خالی خاطراتی که درباره حاجی خوانده ام، پر می شود. حضور همرزمان حاج یونس برای پی بردن به وجوه نظامی شخصیت او بسیار ضروری است.
دارم کلافه می شوم که چرا در این همه فصولی که از سر گذرانده ام، حاج یونس خودی نشان نداده است؟ آیا در این همه اشتباهی وجود ندارد که او تصحیح کند؟ حاجی جان، با تایید کار تا اینجا به من برای ادامه قوت قلب می دهی؟ پس چرا خودی به من نمی نمایی؟ تویی که به جسم کبوتری در می آیی تا ....
ناگهان برحاشیه دستنوشته من این خطوط پدیدار شد :
بسم الله الرحمن الرحیم
1-اگر شما انتخاب شده اید، به دلیل روش تحلیلی کار شماست. پس انتخاب شما همان تایید کار شماست.
2-اشتباهی صورت نگرفته است که مجبور به دخالت شوم جز آنکه شفای مادرم بیشتر از آنکه رحمت خداوند بر من و برادرم مرتضی باشد ، بر پدرم بوده است، زیرا خداوند نمی خواست زندگی بر او بیشتر از آن سخت شود. مرگ همدم در طاقت او نبود و چون فردی صالح بود، خداوند بر او این رنج را نپذیرفت.
3-درست است که پس از مرگ پدرم ، من مرد اول خانه شدم ، اما مادرم قوی تر از آن بود که به من متکی باشد.
4-مبادا حق مرتضی ضایع شود. او در بیشتر کارها پس از مرگ پدرم همراه و کمک من بود.
5-در نوشتن محکم باشید و جز به رضای خدا نیندیشید ، زیرا بسیاری از دقایق در زندگی من وجود دارد که متأسفانه به رضای دیگران اندیشیده ام که رضای خدا در آن نبوده است. پس شما به حذف آن دقایق همت کنید،هر چند خداوند مهربان از هر آنچه قصور در زندگی من بوده است، در گذشته است. والسلام
از شدت هیجان چنان می لرزیدم که ترسیدم قلبم تاب نیاورد. آقا مرتضی را صدا کردم و با چشمانی اشکبار دستخط حاج یونس را نشانش دادم و گفتم : این دستخط را می شناسید؟
با دقت نگاه کرد و ناباور به من خیره شد. گفت: خط حاج یونس است! و حیران به خط نگاه کرد و باز به من.
پرسید: این را از کجا آورده اید؟
او پس از شنیدن توضیح من آنقدر هیجان زده شد که نوشته شهید را با خود برد و لحظاتی بعد صدای گریه و فریاد زن ها و بچه ها بلند شد. همسرش نام او را صدا
می زد و فرزندانش بابا بابا می کردند. من که قادر به حفظ اشک هایم نبودم، به این فکر می کردم که چرا حاج یونس برای ارتباط برقرار کردن با من از روش های غیر معمول استفاده می کند؟
آمدن به خواب امری طبیعی تلقی می شود ، اما تلفن زدن و بر کاغذ نوشتن و در جسم یک کبوتر حلول کردن هر چقدر هم که ملموس باشد و به چشم خود ببینی و به گوش خود بشنوی ، باز هم باورش برای کسی که ندیده است، سخت است. ناگهان صدای حاج یونس را شنیدم. نه از روبرو یا از پشت سر، که از همه جهات. به هر سو که می چرخیدم ، در وضوح صدا تغییری احساس نمی کردم:
بستگان و دوستان را به همان خوابشان رفتن کفایت است، اما تو که راوی منی، باید حضور مرا احساس کنی و لمس کنی و دریابی که آنچه نامش عند ربهم یرزقون است، چیست؟ که اذن خداوند به شهید تا به کجاست؟ که شهید عزیز کرده خداوند است و هر شهید بنا به درجه اش نزد حق تعالی می تواند تا آنجا پیش رود که علاوه بر حضور در خواب به حضور در بیداری نیز اقدام کند تا مایه عبرت غافلان گردد. تا این دنیای فانی را که کفی بر دهان ابدیت است، به هیچ گیرد و بداند آنچه حقیقی است؛ نه دنیا، که آخرت است. پس تو روایت کن مرا، آنچنان که به قدرت لایزال حق تعالی دنیا را در مشت دارم و دلم برای دنیا زدگان سخت می سوزد که غافلانند....
زانو زدم و دست هایم را دراز کردم تا به دستانی که می دانستم دست دراز شده ام را رد نمی کنند، لمس شوم. شروع کردم به گریه کردنی سخت و به صدایی بلند که تاب نگه داشتن نفس را در سینه نداشتم. گفتم: حاجی جان، شفاعت ما یادت نرود... و سر بر سجده گذاشتم و نالیدم : دریغا...
🎬 #استوری کلیپ های شهادت حاج قاسم سلیمانی
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را ...
•
╲\╭
╭🌸 🍃https://eitaa.com/oshaghalhosein_128
┗╯\╲
¦↫ #تلنگرانهツ
¦↫ #نشر_خوبیهاツ
¦↫ #علمداران_ولایتツ
««▣━عُشاقُ الحُـــَ♡ــیـن(؏)↝↝↝↝«««
نماهنگ سردار سلام.mp3
3.13M
سردار سلام سرباز علمدار سلام
سردار سلام ای دلبر و دلدار سلام
🎙 #حسین_طاهری
#️⃣ #شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی
#️⃣ #استودیویی
•
╲\╭
╭🌸 🍃https://eitaa.com/oshaghalhosein_128
┗╯\╲
¦↫ #تلنگرانهツ
¦↫ #نشر_خوبیهاツ
¦↫ #علمداران_ولایتツ
««▣━عُشاقُ الحُـــَ♡ــیـن(؏)↝↝↝↝«««
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 لحظه اعلام خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی در حرم مطهر امام رضا (ع)
در سحرگاه روز جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ توسط حاج آقا فرحزاد
•
╲\╭
╭🌸 🍃https://eitaa.com/oshaghalhosein_128
┗╯\╲
¦↫ #تلنگرانهツ
¦↫ #نشر_خوبیهاツ
¦↫ #علمداران_ولایتツ
««▣━عُشاقُ الحُـــَ♡ــیـن(؏)↝↝↝↝«««
31.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نماهنگ ضربان حرم
ته خوشبختی یه عاشق وقتی به اربابش میره
به اذن زهرا مقطع الاعضا میشه پر میگیره
کی گفته مُرده علم زمین خورده
مگه شهید میمیره
🎙 #سید_رضا_نریمانی
#️⃣ #شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی
•
╲\╭
╭🌸 🍃https://eitaa.com/oshaghalhosein_128
┗╯\╲
¦↫ #تلنگرانهツ
¦↫ #نشر_خوبیهاツ
¦↫ #علمداران_ولایتツ
««▣━عُشاقُ الحُـــَ♡ــیـن(؏)↝↝↝↝«««
☺️کسی که نمیتواند تمام دعاها را بخواند ، هروز فقط این چهار بیت را بگوید :
💎الحمدلله عَلی کُلِّ نِعمَه
💎و اَسئَلُ لله مِن کُلِّ خَیر
💎و اَستَغفِرُ الله مِن کُلِّ ذَنب
💎وَاَعوذُ بِاللهِ مِن کُلِّ شَرّ
💎أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊