eitaa logo
پرسپولیس لاو|PERESLOVE🚩 هواداران پرسپولیس ❤️🚩 داستان هـاے کوتـاه فوتبال برتر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
10 فایل
𝖲𝘁ᗩ𝗿𝖳: 1402 .2 .21"🫂❤ ت‍‌و پ‍‌ادش‍‌اه س‍‌رزم‍‌ی‍‌ن ق‍‌ل‍‌ب ک‍‌وچ‍‌ک م‍‌ن‍‌ی؛) 𝖯𝗿Տ𝗉𝗼ᒪ𝘀ᗩ𝗺♥️🧶...! م‍‌ی‍‌ری ب‍‌ر‍و ای‍‌ن‍‌ج‍‌ا ج‍‌ای ه‍‌وادار ف‍‌ی‍‌ک ن‍‌ی‍‌س‍‌ت👋🏻. جهت رزرو تبلیغ 👇 https://eitaa.com/joinchat/179306566C317ae49091 .
مشاهده در ایتا
دانلود
💠استاد انصاریان: 🔸 اگر سه حقیقت «به یاد خدا بودن»، «به یاد مرگ بودن» و «تلاوت قرآن» با وجود انسان یکی شود، اتفاقی بی‌نظیر است و هر دو دنیا برای انسان پُر از زیبایی می شود. 📚@Dastanhaykotah 📚
🌹❤️ 📚 ضرب المثل "یکی به نعل میزند یکی به میخ" 🔸 ریشه ضرب المثل: نعلبندان، هنگام کوبیدن نعل برای گرفتن شدت ضربه اولی که به میخ نعل می زنند ضربه دوم را آرام تر به نعل می زنند، یا به قولی برای جلب رضایت صاحب اسب و همچنین برای آرامش اسب که بی تابی نکند و لگد نیندازد یک ضربه به میخ و یکی هم به نعل می زنند. بعدها این عمل تبدیل به مثل شد و درباره کسانی به کار می رود که رک و راست نیستند و بله را با نه توأم می کنند. 🔸 معنی و کاربرد: یکی به نعل می‌زند و یکی به میخ، از آن مثل‌هایی است که امروز نیز استفاده زیادی دارد و مصداق این مثل، کسانی هستند که موضع و خط و مشی روشن و شفافی ندارند، گفتار و کردار دوگانه‌ای دارند و می‌کوشند تا در ماجراهای زندگی، تبدیل به انسانِ به اصطلاح بد نشوند تا به هر شکلی منافع خود را حفظ کنند. چنانچه بخواهیم واضح تر بگوییم، منافقانه حرف می‌زنند و دورویانه عمل می‌‌کنند و همین رفتارشان سبب سردرگمی و پریشان فکری طرف مقابلشان می‌شود. 📚@Dastanhaykotah 📚
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁 🔆چهار پادشاه 💥ابوبکر بن عیاش گفت: چهار پادشاه (پادشاه هندوستان، شاه چین، «کسری» شاه ایران و «قیصر» شاه روم) در جایی جمع بودند و در مذّمت و آفات کلام، این‌چنین می‌گفتند: 💥یکی گفت: «ازآنچه گفته‌ام پشیمانم و برای آنچه نگفته‌ام، پشیمان نیستم.» 💥دومی گفت: «هرگاه حرف بزنم، سخن بر من مالک است و هرگاه سخن نگویم، من او (سخن) را مالک هستم.» 💥سومی گفت: «تعجب دارم از سخنگو؛ اگر سخنش به او برگردد، ضرر رساند و اگر به او برنگردد، بهره نبرد.» چهارمی گفت: «من بر رد آنچه نگفته‌ام، قادرترم از رد آنچه گفته‌ام.» 🦋🦋پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «یُعذِّبُ اللّهُ اللِّسانَ بِعَذابٍ لا یُعذِّبُ بِهِ شَیئا مِنَ الْجَوارِحَ: خداوند، زبان را عذابی کند که هیچ یک از جوارح را همانند آن عذاب نکند.» 📚اصول کافی، ج 2، ص 94 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆عاقبت انديشى قبل از انجام كار 〽️شخصى به خدمت رسول اكرم (ص ) آمد و عرض كرد يا رسول الله ، مرا موعظه و نصيحت بفرماييد. 〽️حضرت به او فرمود: اگر من بگويم تو به كار مى بندى ؟ شخص گفت : بلى ، يا رسول الله . حضرت باز تكرار كرد: 〽️براستى اگر من بگويم تو آن را به كار مى بندى ؟ شخص گفت : بلى يا رسول الله . باز تكرار كرد: براستى اگر من بگويم تو آن را به كار مى بندى ؟ شخص ‍ گفت : بلى يا رسول الله . باز يك دفعه ديگر هم حضرت فرمود: اين سه بار تكرار براى اين بود كه مى خواست كاملا آماده شود براى حرفى كه مى خواهد به او بگويد. 〽️همين كه حضرت رسول (ص ) سه بار از او اقرار گرفت و آماده اش كرد. فرمودند (اذا هممت بامر فتدبر عاقبته ) 〽️يعنى هرگاه تصميم گرفتى كه كارى و عملى را انجام بدهى ، قبل از انجام دادن آن به آخرش و نتايج آن انديشه كن . يعنى عاقبت انديشى و حساب و كتاب دست به هر كارى نزنيد كه بعدا پشيمانى و ضرر در آن وجود داشته باشد 📚@Dastanhaykotah 📚
🌾🦋🌾🦋🌾🦋🌾🦋🌾🦋🌾 🔆مهمان امام حسین (ع) ☀️شیخ رجبعلی خیاط می فرمود : در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. ☀️شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود. ☀️به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. ☀️غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. ☀️از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. ☀️شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی. 📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲۳ 📚@Dastanhaykotah 📚
🔴نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان ✍زنی به روحانی مسجد گفت: من نمی‌خوام در مسجد حضور داشته باشم!روحانی گفت: می‌تونم بپرسم چرا؟ زن جواب داد: چون یک عده را می‌‌بینم که دارند با گوشی صحبت می‌کنند، عده‌ای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند، بعضی‌ها غیبت می‌کنند و شایعه‌پراکنی می‌کنند، بعضی فقط جسمشان اینجاست، بعضی‌‌ها خوابند، بعضی‌ها به من خیره شده‌اند ...روحانی ساکت بود، بعد گفت: می‌توانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟ زن گفت: حتما، چه کاری هست؟روحانی گفت: می‌خواهم لیوان آبی را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد. زن گفت: بله می‌توانم! زن لیوان را گرفت و دو بار دور مسجد راه رفت، برگشت و گفت: انجام دادم!روحانی پرسید: کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟ کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟ کسی را دیدی که خوابیده باشد؟زن گفت: نمی‌توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد ... روحانی گفت: وقتی به مسجد می‌‌آیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد. برای همین است که حضرت محمد فرمود: «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکزتان بر خدا مشخص شود. 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆زينب پيامدار نهضت كربلا ⚡️بيست و دو روز از اسارت (زينب ) (س ) گذشته است و پس از اين رنج است كه او وارد مجلس (يزيد بن معاويه ) مى كنند، يزيدى كه كاخ اخضر (سبز) او يعنى كاخ سبزى كه معاويه در شام ساخته بود، آنچنان بارگاه مجللى بود كه هركس با ديدن آن بارگاه ، آن خدم و حشم ، خودش ‍ را مى باخت . بعضى نوشته اند كه افراد مى بايست از هفت تالار مى گذشتند تا به تالار آخرى مى رسيدند كه يزيد روى تخت مزين و مرصعى نشسته بود و تمام اعيان و اشراف و اعاظم سفراى كشورهاى خارجى نيز، روى كرسى هاى طلا يا نقره نشسته بودند. ⚡️در اين شرايط اين عده از اسرا را وارد مى كنند و زينب (س ) اسير رنج ديده و رنج كشيده ، چنان موجى در روحش پيدا شد و چنان حركتى در جمعيت ايجاد كرد كه ، يزيد معروف به فصاحت و بلاغت لال شد. يزيد شعرهايى را خودش مى خواند و به چنين موفقيتى كه نصيبش شده است افتخار مى كند. زينب فريادش بلند مى شود: ⚡️ اى يزيد! خيلى باد به دماغت انداخته اى . تو خيال مى كنى اين كه امروز ما را اسير كرده اى و تمام اقطار زمين را بر ما گرفته اى و ما در مشت نوكرهاى تو هستيم يك نعمت و موهبتى از طرف خداوند بر تو است به خدا قسم تو الان در نظر من بسيار كوچك ، حقير و بسيار پست هستى و من براى تو يك ذره شخصيت قائل نيستم . ✨چنان خطبه اى در آن مجلس خواند كه يزيد لال و ساكت باقى ماند. 📚@Dastanhaykotah 📚
🔻آیةالله‌العظمی حاج شیخ محمدحسین اصفهانی کمپانی قدس‌سره 🔸هر کس خداخواه است، باید همیشه حاضر مع الله باشد، و لسان او از ذکر او، و قلب او از یاد او خالی نباشد... اوقات خلوات را متمحض برای حق قرار داده، و در توجه بکوش تا خرمن‌ها، گل‌برداری. 📚فریادگر توحید 📚@Dastanhaykotah 📚
✍ بزرگترین گناه، کم‌شدن امید انسان به رحمت خداست؛ یادمون نره نا امیدی از رحمت خدا گناه کبیره است. چون وقتی انسان نا امید بشه دیگه زمینه برای انجام گناه‌های بیشتر و بزرگ‌تر براش فراهم میشه و به این ترتیب شیطان به هدف خود می‌رسه و انسان دیگه خودش رو غرق شده میدونه. در این حالت فقط باید به این فکر کرد که خدا مثل ما نیست که بخشش و رحمتش محدود باشه 📚@Dastanhaykotah 📚
❄️🔅❄️🔅❄️🔅❄️🔅❄️ 🔆دسته‌جمعی 💫مردی از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سؤال کرد: «ما غذا می‌خوریم ولی سیر نمی‌شویم.» 💫 فرمود: «شاید به طور متفرق غذا می‌خورید. دسته‌جمعی به دور سفره بنشینید و نام خدا را بر سر سفره یاد کنید تا غذا را وسیله‌ی برکت شما قرار دهد.» 📚مکارم الاخلاق، ج 1، ص 284 - 266 🌺🌺امام صادق علیه‌السلام فرمود: «خدا پرخوری را دشمن می‌دارد.» 📚وسائل الشیعه، ج 16، ص 407 📚@Dastanhaykotah 📚
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋 🔆ﭘﻨﺪ 🌾ﺭﻭﺯﯼ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮ ﺷﺘﺮ ﻋﻀﺒﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺧﻄﺎﺑﻪ ﺍﯼ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﻏﻴﺮ ﻣﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻏﻴﺮ ﻣﺎﺳﺖ. ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﺸﻴﻊ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﺳﻔﺮﯼ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺰﻭﺩﯼ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ، ﺍﺭﺛﻴﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﻳﻢ ﮔﻮﻳﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ، ﻫﺮ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺑﻠﺎﻳﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻳﻤﻦ ﻣﯽ‌ﺍﻧﮕﺎﺭﻳﻢ! 🌾ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺭ ﻏﻴﺮ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﻣﺼﺮﻑ ﮐﻨﺪ، ﺑﺎ ﻓﻘﻴﻬﺎﻥ ﻭ ﺣﮑﻴﻤﺎﻥ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﭘﺴﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﺭ ﺑﺪﻭﺭ ﺑﺎﺷﺪ. 🌾ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ، ﺧﻠﻖ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﻧﻴﮏ ﻭ ﺑﺎﻃﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺷﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ. 🌾ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﺳﺨﻦ ﺍﻣﺴﺎﮎ ﻭﺭﺯﺩ، ﺳﻨﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻭ ﺑﺪﻋﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﻳﺐ ﻧﺪﻫﺪ. 📚 -کشکول شیخ بهایی، ص۴۳۹ 📚@Dastanhaykotah 📚
🔴 داستان عجیب قرائت سوره یس بر مزار شهید آیت‌الله مطهری 👈 مرحوم استاد علی اکبر پرورش: 🔹در زمانی که نایب رئیس مجلس بودم، شبی استاد شهید مرتضی مطهری را خواب دیدم و ایشان یکی از بانوان نماینده مجلس را به بنده نشان دادند و فرمودند: آقای پرورش! شما به مشکل این خانم رسیدگی کنید. 🔸فردای آن روز آن نماینده مجلس را خواستم و عرض کردم: خانم شما چه مشکلی دارید؟! اگر کاری از دست من برمی‌آید بفرمایید تا انجام دهم. آن خانم پرسید: چطور؟! عرض کردم: دیشب استاد شهید مطهری را در خواب دیدم و ایشان به بنده توصیه فرمودند تا مشکل شما را حل کنم. 🔹 تا این سخن را گفتم آن خانم به گریه افتاد و گریه‌ای طولانی کرد به طوری که من به او گفتم: خانم شما بفرمایید بیرون، بعد از اینکه آرام شدید و توانستید صحبت بفرمایید، تشریف بیاورید. 🔸 آن خانم پس از مدتی که گریه کرد، مجددا آمد و گفت: حقیقت این است که مدتی است که یک مشکل شدید دارم و دیگر خسته شده‌ام و نمی‌دانم چه کار کنم. 🔹 به ذهنم آمد به قم بروم و ضمن زیارت حضرت معصومه(ع)، یک سوره یاسین بر مزار شهید مطهری بخوانم، بلکه روح ایشان مرا مدد فرماید و به برکت سوره یاسین مشکل من حل شود. همین دیشب سوره یاسین را بر سر مزار ایشان در حرم مطهر قرائت کردم و استاد به خواب شما آمده‌اند... 📝 منبع: خاطراتی از استاد پرورش، مرتضی نجفی قدسی، ص۲۶ (با تلخیص) 📚@Dastanhaykotah 📚
🌷 🌷 !! 🌷یک روز ۴۵ هواپیمای میگ و میراژهای فرانسوی برای بمباران اهواز وارد آسمان ایران شدند و بی‌وقفه شهر را کوبیدند. این هواپیماها به صورت کمربند از منطقه‌ی گلستان شروع به بمباران کردند و هر چه به ما نزدیک‌تر می‌شدند، صدای آن‌ها واضح‌تر می‌شد. 🌷من از اتاق عمل پریدم بیرون و وارد محوطه‌ی بیمارستان شدم،‌ خانم وزیری که پرستار بود، حدوداً ۷۰ سال سن داشت،‌ وقتی دید من می‌خواهم وارد محوطه‌ی بیمارستان شوم،‌ در راهرو، برای حفظ جان من نشست روی زمین و پاهای مرا محکم گرفت و اصرار می‌کرد که دکتر بیرون نرو. 🌷دو دستم را روی شانه‌های او گذاشتم محکم فشار دادم و پاهای خودم را آزاد کردم. رفتم به پرسنل سفارشات لازم را دادم که نظم و انضباطی برقرار شود. آن روز ۱۰۶ کشته و زخمی داشتیم. : دکتر «کرامت یوسفی» فوق تخصص جراحی پلاستیک و ترمیمی 📚@Dastanhaykotah 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک رویای صادقه و فوق العاده عجیب و شگفت انگیز از زبان استاد قرائتی 🔴سفارش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به یک شهید... 📚@Dastanhaykotah 📚
🌳🍁🌳🍁🌳🍁🌳🍁🌳 دکتر روانشناسی بود که هر کسی مشکلات روحی و روانی داشت به مطب او مراجعه می کرد و پزشک مذکور با تبحر خاصی بیماران را مداوا می کرد و آوازه اش در همه شهر پیچیده بود. یک روز بیماری به مطب این دکتر آمد که از نظر روحی به شدت افسرده بود. دکتر بعد از کمی صحبت به بیمار گفت در همین خیابانی که مطب من هست، تئاتری موجود هست که یک دلقک برنامه های شاد و جالبی اجرا می کند. معمولا بیمارانی که به من مراجعه می کنند و مشکل روحی شدیدی دارند را به آنجا ارجاع می دهم و توصیه می کنم به دیدن برنامه های آن دلقک بروند و هیشه هم این توصیه کارگشا بوده و تاثیر بسیار خوبی روی بیماران من دارد. شما هم لطف کنید ابتدا به دیدن تئاتر او رفته و از برنامه های شاد آن دلقک استفاده کرده تا کمی تغییر روحیه پیدا کنید تا درمان اصلی را شروع کنیم . بیمار در جواب گفت : "آقای دکتر من همان دلقکی هستم که در آن تئاتر برنامه اجرا می کنم...!" 📚@Dastanhaykotah 📚
🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺 🔆دعای مورچه ⚡️حضرت سلیمان علیه‌السلام و اصحابش برای طلب باران از شهر خارج شدند. در بین راه، سلیمان علیه‌السلام مورچه‌ای را دید که به پشت خوابیده و دست‌وپایش را به‌طرف آسمان بلند کرده و می‌گوید: «خدایا! ما از مخلوقات تو هستیم و نیازمند به رزق تو هستیم، پس ما را به گناه دیگران هلاک مفرما!» ⚡️سلیمان علیه‌السلام به اصحابش فرمود: «بازگردید که به دعای دیگری (مورچه) بر ما باران خواهد بارید.» 📚شنیدنی‌های تاریخ، ص 21 🌾🌾امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «زمان استجابت دعای خود را دیر مشمار، درصورتی‌که آن را با گناهان بسته‌ای.» 📚غررالحکم، ج 1، ص 362 📚@Dastanhaykotah 📚
❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️ 🔆وفات فرزند 🥀«ام سلیم ابوطلحه انصاری» از زنان جلیله ی هاشمیه بود. هنگامی‌که ابوطلحه از او خواستگاری کرد گفت: تو مرد شایسته‌ای، امّا چه کنم که کافری و من زنی مسلمانم، اگر اسلام بیاوری، مهریه، همان اسلام آوردنت باشد. 🥀«ابوطلحه» بعد از قبول اسلام از اصحاب بزرگ پیامبر صلی‌الله علیه و آله به شمار می‌رفت. در جنگ اُحد پیش روی پیامبر صلی‌الله علیه و آله تیراندازی می‌کرد؛ پیامبر صلی‌الله علیه و آله بر روی پنجه پا بلند می‌شد تا هدف تیر او را مشاهده کند. 🥀در این جنگ سینه خود را جلوی سینه پیامبر صلی‌الله علیه و آله نگه داشته، عرض می‌کرد: «سینه من سپر جان مقدس شما باشد پیش از آن‌که تیر به شما رسد، مایلم سینه مرا بشکافد.» 🥀ابوطلحه پسری داشت که بسیار موردعلاقه او بود، اتفاقاً مریض شد. مادر پسر، ام سلیم از زنان با جلالت اسلام بود. همین‌که احساس کرد نزدیک است فرزند فوت شود، ابوطلحه را خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرستاد. پس از رفتنش بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامه‌ای پیچیده، کنار اتاق گذاشت. 🥀فوراً غذای مطبوعی تهیه نمود و خویش را برای پذیرایی شوهر آراست. وقتی ابوطلحه آمد، حال فرزند خود را پرسید، در جواب گفت: خوابیده است. پرسید: غذائی آماده است؟ 🥀گفت: آری، غذا را آورد و باهم صرف کردند و پس از غذا از نظر غریزه‌ی جنسی نیز او را بی‌نیاز کرده، در آن بین که شوهر بهترین دقائق لذت جنسی را داشت، ام سلیم به ابوطلحه گفت: «چندی پیش امانتی از شخص نزد من بود، آن را امروز به صاحبش رد کردم، از این موضوع که نگران نیستی؟» 🥀گفت: «چرا نگران باشم وظیفه تو همین بود.» ام سلیم گفت: «پس در این صورت به تو می‌گویم فرزندت امانتی بود از خدا در دست تو، امروز امانت را خدا گرفت.» 🥀«ابوطلحه» بدون هیچ تغییر حال گفت: «من به شکیبایی از تو که مادر او بودی سزاوارترم.» از جا حرکت کرده و غسل نمود و دو رکعت نماز خواند، پس‌ازآن خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله رسید، فوت فرزند و عمل ام سلیم را به عرض آن جناب رسانید. 🥀پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: خداوند در آمیزش شما برکت دهد، آنگاه فرمود: «شکر می‌کنم خدای را که در میان امت من نیز زنی همانند زن صابره بنی‌اسرائیل قرار داد.» 📚پند تاریخ، ج 2، ص 184 -وقایع الایام، ج 3، ص 190 📚@Dastanhaykotah 📚
🍂✨🍂✨🍂✨🍂✨🍂✨🍂 🔆فضایل ابن ابی یعفور 🌼عبدالله بن ابی یعفور (م 131) از ثقات خاص و از حواریون امام صادق علیه‌السلام بسیار مطیع و فرمان‌بر بود. به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: «به خدا قسم اگر (رمانه) اناری را به دو نیم تقسیم کنی و بفرمایی نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، من هم گواهی می‌دهم نصف آن حلال و نیمه‌ی دیگرش حرام است.» امام دو مرتبه فرمود: «خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند.» 🌼وقتی او درگذشت امام صادق علیه‌السلام نامه‌ای به مفضل بن عمر جعفی به این شرح نوشت: «مفضل! با تو عهد و پیمانی می‌بندم که قبلاً با عبدالله بن ابی یعفور داشتم که درود خدا بر او باد! 🔅1. به عهدی که با خدا و رسول او و امامش داشت وفا کرد. 🔅2. به رحمت ایزدی پیوست. 🔅3. درود خدا بر روحش باد. 🔅4. اعمالش پسندیده بود. 🔅5. سعی‌اش مشکور بود و مورد رحمت خدا قرار گرفت. 🔅6. خدا و رسول او از او راضی هستند. 🔅7. به ولادتم از رسول خدا سوگند! که در عصر ما هیچ‌کس مانند او از خدا و رسول و امامش اطاعت نکرد. 🔅8. در بهشت بین خانه‌ی محمد صلی‌الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام جای دارد. 🔅9. به اضافه‌ی این‌که خانه‌اش و درجه‌اش با پیامبر صلی‌الله علیه و آله یکی است. 🔅10. خداوند به دلیل فضل خود و رضایت من، از او راضی و خشنود گردد.» 📚@Dastanhaykotah 📚
🥀🥀🥀🥀🥀 🌷 🌷 - « مهاجر مهاجر... مهاجر ۱» - « مهاجر ۱ بگوشم...» 🌷دیده بان بود. ساعت ۱۱:۳۰ شب آمده بود روی خط. گرای نقطه‌ای را داد و گفت: «هرچقدر آتش دارید بریزید، بدون ملاحظه.» چشمانم گرد شد. گرای خودش بود. با تعجب پرسیدم: «اخوی! مطمئنی که اشتباه نمی‌کنی؟ این‌که گرای خودته!» گفت:«کماندوهای ویژه عراق جرأت کردند، آمدند جلو. اگر همین الان هرچه آتش دارید نریزید، تا صبح همه را قتل عام می‌کنند.» 🌷اشکم درآمده بود. گفتم: «وصیتی نداری؟» گفت: «همسرم شش ماهه باردار است. بگویید اگر من شهید شدم به یاد حضرت زینب سلام الله علیها صبر کند. فرزندمان هم اگر پسر شد، اسمش را بگذارد حسین و اگر دختر زهرا.» 🌷صدها گلوله و خمپاره آن شب علی را مهاجر کرد و اثری از جنازه‌اش نماند. سال ۷۵ بود و جنازه علی بعد از ۱۰ سال آمده بود. داشتم در جمع خانواده شهدا خاطره علی را می‌گفتم که دختری ۱۰ ساله به سمتم دوید...«عمو، عمو... من دخترش «زهرا» هستم....» ❌️❌️ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 📚@Dastanhaykotah 📚
🌹 ✨﷽✨ تو شمال شهر تهران ،یه قنادی باز شد فقط پولدارا میتونستن اونجا خرید کنن ،یه روز که تعدادی از پولدارا تو قنادی در حال خرید بودن یه گدای ژنده پوش وارد شد و تموم جیبهاشو گشت ،یه 50 تومنی پیدا کرد و گذاشت رو میز ،گفت اینو شیرینی بهم بده !!!! مدیر قنادی با دیدن این صحنه جلو اومد و به اون فقیر تعظیم کرد و با خوشحالی و لبخند ازش حال پرسید و گفت : قربان !خیلی خوش اومدید و قنادی ما رو مزین فرمودید ... پولتون رو بردارید و هر چقدر شیرینی دوست دارید انتخاب کنین !!!! امروز مجانیه اینجا ... پولدارا ازین حرکت ناراحت شدن و اعتراض کردن که چرا با ما اینجوری برخورد نکرده ای تا حالا ؟ مدیر قنادی گفت :شما هم اگه مثل این آقا ،تموم داراییتون رو ، رو میز میذاشتین ،جلوتون تعظیم میکردم . ❶ ﺩﺭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﺧﻄﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺷﺐ ﺑﺎﺵ؛ ❷ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺗﻨﻲ، ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎﺵ؛ ❸ ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻲ، ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺑﺎﺵ؛ ❹ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻏﻀﺐ، ﮐﻮﻩ ﺑﺎﺵ؛ ❺ ﺩﺭ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺭﻭﺩ ﺑﺎﺵ؛ ❻ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍن دریا باش 📚@Dastanhaykotah 📚
🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷 🔆توصیف خاص پیامبر صلی‌الله علیه و آله 💫اویس قرنی به خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم نرسیده بود. حضرت درباره‌ی او فرمود: «چون اویس را دیدید، سلام مرا به او برسانید ولی با او سخن بسیار مگویید.» 💫اویس بعد از وفات پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم روزی به مدینه آمد؛ چون صحابه او را دیدند کمی مذمّت کردند که تو به خاطر مادرت از دیدار پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم محروم شدی ولی ما به خاطر محبّت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم خویشاوندان خود را می‌کشیم و ازاین‌گونه حرف‌ها زدند. اویس پرسید: «شما سال‌ها پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم را درک کردید، بگویید نشانه‌ی پیامبر چه بود؟» 💫هر یک نشانه‌ای گفتند از قد، صورت، رنگ، تواضع، سخاوت، طاعت، علم و معجزه؛ بعد گفتند: «ما جز این نشانه‌ها چیز دیگر نمی‌دانیم. اکنون تو بگو.» 💫چون اویس دهان باز کرد هفده کس به رو افتادند و بی‌هوش شدند و بر دیگران گریه و رقّت پدید آمد 📚مقالات شمس، ص 68 📚@Dastanhaykotah 📚
🌷 هربار که میروم زیارت امام رضا (ع) صدایش میپیچد توی گوشم که «تا بهت اشک ندادن، نرو داخل» میگفتم: خب چیکار کنم؟ میگفت: توی صحن قدم بزن... خودش از صحن جامع رضوی شروع میکرد و یک دور، دور حرم میچرخید. زمزمه میکرد و شعر میخواند و استغفرالله میگفت تا واقعاً گریه اش میگرفت. بعد میگفت حالا بیا برویم داخل؛ پیش ضریح آنجا هم سلام میداد و زیاد جلو نمیرفت... 📚 شهید محمدحسین‌ محمد خانی ⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘ ‌ 📚@Dastanhaykotah 📚
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅 🔆دختر قاضی مرو ✨گویند: نوح بن مریم قاضی شهر مرو خواست دخترش را شوهر دهد، بنابراین با همسایه خود که مردی مجوسی بود، مشورت نمود. مجوسی گفت: «عجب است که مردم از تو راهنمایی می‌جویند و تو از من!» ✨گفت: «آری با تو مشورت می‌کنم!» مجوسی گفت: «رئیس ما کسری مال را ملاک ازدواج قرار می‌داد و دختر به مال دار می‌داد. قیصر پادشاه روم، حَسَب و نَسَب را برای ازدواج اختیار می‌کرد. ✨رهبر شما، حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و سلّم دین را اختیار نمود، پس نگاه کن رهبر تو کیست و به طریقه‌ی او عمل کن.» 📚نمونه‌ی معارف، ج 2، ص 737 -مستطرف، ص 218 ⚡️⚡️رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «هر کس ازدواج کند، نصف دینش حفظ شود؛ پس در نصف دیگر تقوای الهی بورزید.» 📚الکافی، ج 5، ص 328 📚@Dastanhaykotah 📚