eitaa logo
پرسپولیس لاو|PERESLOVE🚩 هواداران پرسپولیس ❤️🚩 داستان هـاے کوتـاه فوتبال برتر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
10 فایل
𝖲𝘁ᗩ𝗿𝖳: 1402 .2 .21"🫂❤ ت‍‌و پ‍‌ادش‍‌اه س‍‌رزم‍‌ی‍‌ن ق‍‌ل‍‌ب ک‍‌وچ‍‌ک م‍‌ن‍‌ی؛) 𝖯𝗿Տ𝗉𝗼ᒪ𝘀ᗩ𝗺♥️🧶...! م‍‌ی‍‌ری ب‍‌ر‍و ای‍‌ن‍‌ج‍‌ا ج‍‌ای ه‍‌وادار ف‍‌ی‍‌ک ن‍‌ی‍‌س‍‌ت👋🏻. جهت رزرو تبلیغ 👇 https://eitaa.com/joinchat/179306566C317ae49091 .
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅داستان‌کوتاه ✍شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت:آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است. ‍ ‌
✨﷽✨ ⚜حکایت‌های پندآموز⚜ 💠درویش و کربم خان💠 ✍درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .  خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد ! روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت :《 نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست .》 📚 مجموعه شهر حکایات 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
خیلی قشنگه👌 زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد. مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت. روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم! مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هر جا دلت می خواهد! زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده! غروب به خانه آمد . مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد . زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟ مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید! زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟ مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم! هرکه باشد نظرش در پی ناموس کسان ... پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان " ✾📚 @Dastan 📚✾•
📔 می گویند روزی ملا نصرالدین به همسرش گفت: برایم حلوا درست کن که تعریف آن را فراوان از ثروتمندان شنیده ام. همسرش می گوید: آرد گندم نداریم. ملا می گوید: از آرد جو استفاده کن. همسرش می گوید: شیر هم نداریم. ملا جواب می دهد: به جایش آب بریز. همسر ملا می گوید: شکر هم نداریم. ملا پاسخ می دهد: شکر نمی خواهد. همسر ملا دست به کار می شود و با آرد جو و آب، به اصطلاح حلوا می پزد. ملا بعد از خوردن، چهره درهم می کشد و می گوید: چه ذائقه بدی دارند این ثروتمندها !! حالا ببینید حکایت بسیاری از ما برای رسیدن به موفقیت چیست! کارهایی که افراد موفق انجام میدهند را انجام نمیدهیم و انتظار داریم نتایجی را بگیریم که آنها میگیرند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅ مجموعه ای بـے نظیر از صوت هاے 《استاد عزیزی》 . . {🎧📚📖}•° . 🔵 سبک و روش جدید درس خواندن در #حوزه_علمیه ‌.. . 🔴 تلفیق #علوم با یکدیگر در دروس ... . 🔵 تدریس دروس #حوزوی و #غیر‌حوزوی بصورت کاربردے ... . 🔴 بررسی و بیان مسائل روز #سیاسی و نکات ناب #قرآنے•° . 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c °•🔸 { @modarese_novin }
سهم ما انسان ها از همدیگر آرامشی است که به هم هدیه میدهیم. خوشبختی یعنی دلی را نرنجانی، قلبی را نشکنی، آبرویی را نریزی و دیگران از تو آسیب نبینند! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢قلم سفید کننده دندان با خاصیت جرم گیری 🔝لمینیت را فراموش کنید و زیبایی و استحکام را با کمترین هزینه به دندان های خود هدیه بدین 👈 جهت مشاوره و اطلاع از نحوه خرید عدد 2 را به 10004322 پیامک کنید
✅از بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ مےگذاری، ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ مےپرسی، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ نمےروی، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ مےپرﺳﯽ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ مےکنی، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ مےشوی،ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ نمےکنی.. 💥ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ. ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ مالکیت! 💠: @farzandemovafagh
‍ انسانها به سه دلیل پشت سرتان حرف میزنند: وقتی نمیتوانند در حد شما باشند وقتی چیزی که شما دارید را ندارند وقتی میخواهند از سبک زندگی شما تقلید کنند اما نمیتوانند!!! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌
✨﷽✨ ✅داستان بسیار زیبا از زن بی حجاب و زن چادری 👌 زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟ 💥زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. ‌‌
🔴خانه آدمکُش در نجف😱😱😱😱😱 مرحوم آقا سید ابراهیم شوشتری که به دلیل فقر و گرفتاری بعد از ازدواج مخفیانه به نجف اشرف می رود و نزد یکی از طلبه‌های شوشتر در مدرسه می‌ماند، بعد چند ماه خبر آمدن خانواده‌اش را میشنود. سخت پریشان می‌شود که در این موقعیت که نه جا دارد نه تمکن مالی، چکند؟ به هرطوری که بود سراغ خانه خالی را از این و آن می‌گیرد به او نشانه دکانداری را می‌دهند که کلید خانه خالی در دست او است به او مراجعه می‌کند می‌گوید بلی ولی این خانه بدقدم است و هرکس در آن نشسته دیوانه یا کشته شده. سید می‌گوید اگر هم بمیرم چه بهتر از این زندگی فلاکت بار زودتر راحت می‌شوم، پس کلید خانه را می‌گیرد و داخل خانه می‌گردد می‌بیند تار عنکبوت همه جا را گرفته و خانه پر از کثافت و آشغال است. شب که می‌خوابد ناگهان می‌بیند...😨😨👇🏻👇🏻👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
🔴 🚨 دلیلی قطعی 16 روزه اینترنت جنوب کشور 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2157117470C4d7200778f 🚨 نبش قبر میترا استاد به دستور قاضی🔰🔰///شرح خبر در ادامه http://eitaa.com/joinchat/2157117470C4d7200778f 🚨 تعطیلی مدارس در کدام استانها؟ لیست استانها🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2157117470C4d7200778f
✨﷽✨ ✅صله رحم ✍هيچ كس، غربت و تنهايى و ناتوانى و بى كسى را دوست ندارد. همه خواستار قدرت و موقعيت و نفوذ و اعتبارند. اين بال و پر «پرواز» و بازوى «توانايى» براى انسان، اقوام و خويشاوندانند كه بودنشان قوّت قلب مى آورد و حمايتشان دلگرم مى سازد. هر چه به تحكيم رابطه هاى فاميلى بپردازيم و «صله رحم» و رفت و آمد و حرمت نهادن و نيكى كردن و بال و پر دادن به يكديگر در ميان مجموعه يك خانواده و فاميل بيشتر باشد، اعتبار و قدرت و شوكت آنان افزوده مى شود. نيكى به بستگان، جاى دورى نمى رود. ثمره احسان و اكرام نسبت به اقوام و عشيره، به خود انسان برمى گردد و آنان را بعنوان يك «پشتوانه» و «تكيه گاه» در هنگامه خطر و مواقع نياز براى ما نگاه مى دارد. اگر از «خويشان»، خير به همديگر نرسد و همه بازوى يكديگر نباشند، از بيگانگان و «اغيار» چه انتظارى است؟!... بال پرواز هم باشيم، نه قيچى بريدن و چيدن بال و پر! 📚راه زندگی ، جواد محدثی 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
❇️بقالی دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.» بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد! مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.» دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها را بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟» بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟» دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!» خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است. 👤 کاترین پاندر
✨﷽✨ ✅زیبا تــرین پاسخ ها ✍مردی نزد امیرالمومنین (ع) آمده و گفت: از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم: ➊چه چیز از آسمان عظیم تر است؟ ➋چه چیز از زمین پهناورتر است؟ ➌چه چیز از کودک یتیم ناتوان تر است؟ ➍چه چیز از آتش داغ تر است؟ ➎چه چیز از زمهریر سردتر است؟ ➏چه چیز از دریا بی نیازتر است؟ ➐چه چیز از سنگ سخت تر است؟ ✍حضرت علـی (ع) فرمودند: ①تهمت به ناحق از آسمان عظیم ترست. ②حق از زمین وسیع تر است. ③سخن چینی شخص نمام از کودک یتیم ضعیف تر است. ④آز و طمع از آتش داغ تر است. ⑤حاجت بردن به نزد بخیل از زمهریر سردتر است. ⑥بدن شخص با قناعت از دریا بی نیازتر است. ⑦قلب کافر از سنگ سخت تر است. 📚جامع الاخبار، فصل۵، فضائل امیرالمومنین (ع)
آنقدردریادل باش که ازچیزی نگران نشوی آنقدربزرگوارباش که خشمگین نگردی آنقدرنیرومندباش که ازچیزی نترسی وآنقدرراضی باش که به هیچ مشکلی اجازه خودنمایی ندهی
📔 آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی می کرد . هرکسی گندمی را نزد او برای آرد کردن می برد، علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمی داشت، مردم ده با اینکه دزدی آشکار وی را می دیدند ، چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره ای نداشتند و فقط نفرینش می کردند. پس از چند سال آسیابان پیر، مُرد و آسیاب به پسرانش رسید. شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم... پسران هریک راه کار ارائه نمود. پسر کوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده و تنها دستمزد می گیریم ؛ پسر بزرگتر گفت : اگر ما چنین کنیم ، مردم چون انصاف ما را ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. " بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با این کار مردم به پدر درود می فرستند و می گویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف تر از پسرانش بود." چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود. مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل مسئولین ما رسید! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓 دوای دل زنگ زده 💓 👇دوای دل زنگ زده سه چیز است: ۱- تلاوت قرآن در سحرها ۲- استغفار در سحر ۳- دست کشیدن بر سر یتیم 👤
🍃🌺🍃🌺🍃 🔰 🔸بارکشی حرف بعضیا حرف میارن و میبرن حرفشون هم راسته ها امااا اماااا برای این بارکشی که موجب جدایی دو نفر یا خانواده و ... میشن، گناهکار محسوب میشن و ...🔥 تو قرآن اومده که میگه ⚡️وَیلُ لِکُلِ هُمزه⚡️: وای برعیب جوی سخن چین❗️ 🌹حضرت علی (علیه السلام): ⚡️ زشت ترین راستگویی ها سخن چینی است.⚡️ 🌹رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصیت به حضرت علی علیه السلام فرمودند : ⚡️همانا خداوند دروغ گفتن برای ایجاد صلح را دوست دارد و از راستی که مایه فساد شود، متنفر است.⚡️ 🌹رسول خدا(ص) می فرماید: ⚡️سخن چین وارد بهشت نمی شود. پس کسی برامون خبر از دیگری آورد حرفش رو قبول نکنیم و به اون کسی که خبر ازش آوردن گمان بد نبریم تا دفعه بعد دوباره پا نشه خبر از یکی دیگه برای یه نفر دیگه ببره حواسمون به این تیکه گوشت که اسمش زبونه باشه❗️❗️❗️ 📚وسائل الشیعه، ج 12، ص 252ت ح 16229 🌸الّلهُــمَّـ؏جــِّل‌لِوَلیِّــڪَ الفــَرَج
🔴قالی سوخته 🚶مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود و ﻓﻘﻂ يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. 🚶ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ كه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ٥٠٠ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ١٥٠ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﻤﯿﺨﺮﯾﻢ. ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت ... داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ كه ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎﻻ ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.. ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ مى تونى ﺍﺯﻡ ﺑﺨﺮ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ... ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ پرسید: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟ گفت: اره.. مغازه دار گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ٥٠٠ تومن ﻣﯽ ﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ ﻣﯿﺨﺮﻡ .... 💠اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت، کاش دلمون تو روضه ها بسوزه. اونوقت بگیم: دلمون سوخته بی بی، چند میخری؟! گرفتاریم...! ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• ای دامن مدینه ری ، کربلای تو ریحانه امام حسن ، سیدالکریم مدح تو را امام زمان تو گفته است نجل کریم آل محمّد(ص) تویی تویی 🌼سالروز میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی مبارک🌼
✨﷽✨ 💠 نپرداختن بدهی دیگران ✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته. شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. 💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج 13 اثر استاد حسین انصاریان ‌
هفده سال پشت سر آیت الله خویی سه وعده نمازجماعت خواندم ایشان در قنوت غیر از “اللّهمَ کُنْ لِوَلِیِّک” نخواندند❗️ به طوری که دوستان به شوخی می گفتند: آقا غیر از این قنوتی بلد نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢قلم سفید کننده دندان با خاصیت جرم گیری 😍💯 🔝لمینیت را فراموش کنید و زیبایی و استحکام را با کمترین هزینه به دندان های خود هدیه بدین 🔝ارائه رضایت مشتریان به شما عزیزان ارسال رایگان و پرداخت درب منزل😍 👈 جهت مشاوره و اطلاع از نحوه خرید عدد 2 را به 10004322 پیامک کنید
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 👌داستان کوتاه و پندآموز 💠داستان واقعی بسیار زیبای حکمت روزگار❗️ 🌷🍃اسمش فلمینگ بود. کشاورز اسکاتلندی فقیری بود. یک روز که برای تهیه معیشت خانواده بیرون رفت، صدای فریاد کمکی شنید که از باتلاق نزدیک خانه می آمد. وسایلشو انداخت و به سمت باتلاق دوید. اونجا، پسر وحشتزده ای رو دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست. فلمینگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد. 🌷🍃روز بعد، یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد. نجیب زاده ای با لباسهای فاخر از کالسکه بیرون آمد و گفت  پدر پسری هست که فلمینگ نجاتش داد. 🌷🍃نجیب زاده گفت: میخواهم از تو تشکر کنم، شما زندگی پسرم را نجات دادید. کشاورز اسکاتلندی گفت: برای کاری که  انجام دادم چیزی نمی خوام وپیشنهادش رو رد کرد. 🌷🍃در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعیتی بیرون اومد. نجیب زاده پرسید: این پسر شماست؟ کشاورز با غرور جواب داد بله. "من پیشنهادی دارم، اجازه بدین پسرتون رو با خودم ببرم و تحصیلات خوب یادش بدم. اگر پسربچه، مثل پدرش باشه، درآینده مردی میشه که میتونین بهش افتخار کنین" و کشاورز قبول کرد. 🌷🍃بعدها، پسر فلمینگ کشاورز، از مدرسه پزشکی سنت ماری لندن فارغ التحصیل شد و در سراسر جهان به الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین معروف شد. 🌷🍃سالها بعد، پسر مرد نجیب زاده دچار بیماری ذات الریه شد. چه چیزی نجاتش داد؟ پنی سیلین. اسم پسر نجیب زاده چه بود؟ وینستون چرچیل ❣ @arefeen 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺