〖آثار فوق العاده خواندن آیت الکرسی بعد از هر نماز!〗
✅پيامبر فرمودند: هر كس آيه الكرسي را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شكافته گردد و به هم نيايد تا خداوند متعال به سوي خواننده آيت الكرسي نظر رحمت افكند و فرشته اي را بر انگيزد كه از آن زمان تا فرداي آن كارهاي خوبش را بنويسد و كارهاي بدش را محو كند.
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: يا علي بر تو باد به خواندن آيه الكرسي بعد از هر نماز واجب. زيرا به غير از پيغمبر و صديق و شهيد كسي به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمي كند و هر كس بعد از هر نماز آيه الكرسي را بخواند به جز خداوند متعال كسي او را قبض روح نمي كند و مانند كسي باشد كه همراه پيامبران خدا جهاد كرده تا شهيد شده است.
✍️در روايتي از امام باقر علیه السلام آمده است:
" هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بيچارگي در امان شود و رزق او وسعت يابد و خداوند به او از فضل خودش مال زيادي بخشد."
رسول اكرم فرمودند : هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق مي گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد. جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آيه الكرسي بخواند و بگويد :" اعيذ نور بصري بنور الله الذي لا يطفي"
خداوند فرمود: كسي كه بعد از نماز واجبش آيه الكرسي بخواند خداوند متعال به او قلب شاكرين – اجر انبيا و عمل صديقين را عطا فرمايد و چيزي جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگيري نمي نمايد. مداومت نمي نمايد به آن مگر پيامبر يا صديق يا كسي كه از او راضي شده ام و يا شخصي كه شهادت را روزي او مي نمايم.
📚 مصابيح الدجى، ص ۱۰۲۹.
- لئالى الاخبار، ج ۱، ص ۲۰۸.
- قول ثابت، ص ۴۱
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
چوپان
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ میزنم ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ میشوند. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🌸🍃🌸🍃
#افشای_راز_پادشاه
پادشاهی با وزیر و سرداران و نزدیکانش به شکار می رفت. همین که آن ها به میان دشت رسیدند پادشاه به یکی از همراهانش به نام جاهد گفت:جاهد حاضری با من مسابقه اسب سواری بدهی؟
جاهد پذیرفت و لحظه ای بعد اسب هایشان را چهار نعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند. در این هنگام پادشاه به جاهد گفت: هدف من اسب سواری نبود ، می خواستم رازی را با تو در میان بگذارم، فقط یادت باشد که نباید این راز را با کسی در میان بگذاری .
جاهد گفت: به من اطمینان داشته باش ای پادشاه.
پادشاه گفت: من حس می کنم برادرم می خواهد مرا نابود کند و به جای من بنشیند. از تو می خواهم شبانه روز مواظب او باشی و کوچکترین حرکتش را به من خبر بدهی.
جاهد گفت: اطاعت می کنم سرور من.
دو سه ماه گذشت و سر انجام یک روز جاهد همه چیز را برای برادر پادشاه گفت و از او خواست مواظب خودش باشد.
برادر پادشاه از جاهد تشکر کرد و پس از مدتی پادشاه مرد و برادرش به جای او نشست. جاهد بسیار خوشحال شد و یقین کرد که پادشاه جدید مقام مهمی به او می دهد. اما پادشاه جدید در همان نخستین روز حکومت، جاهد را خواست و دستور کشتن او را داد.
جاهد وحشت زده گفت: ای پادشاه من که گناهی ندارم، من به تو خدمت بزرگی کردم و راز مهمی را برایت گفتم.
پادشاه جدید گفت: تو گناه بزرگی کرده ای و آن فاش کردن راز برادرم است، من به کسی که یک راز را فاش کند، نمی توانم اطمینان کنم و یقین دارم تو روزی رازهای مرا هم فاش می کنی.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
♦️برخورد شهید سلیمانی با اشرار
✍سلاح گرم مثل نقلونبات ریخته بود توی دستوبال اشرار. تا میتوانستند آتش میسوزاندند.عده کمی از مردم را هم به بهانه پول کشانده بودند سمت خودشان، گروگان میگرفتند، اخاذی میکردند و ترس و دلهره میانداختند به جان زن و بچه مردم.
حاجی شرشان را خواباند. هم از رسانهها اعلام کرد، هم بزرگان طایفهها را دعوت کرد. حرف آخرش را اول زد. گفت: «تا تاریخ فلان باید سلاحهاتون رو تحویل بدید. داشتن سلاح جرمه و اگه تحویل ندید بهعنوان شرور با شما برخورد میکنم.» همینطور اسلحه بود که میآوردند تحویل میدادند.
حاجی به قولش وفا کرد و به تکتکشان اماننامه داد. فکر بعدازاین را هم کرده بود. آدمی که بیکار باشد و درآمد نداشته باشد چه تضمینی داشت دوباره پایش نلغزد. چقدر به این در و آن در زد تا توانست چهارصدتا تلمبه آب جور کند. همه را تقسیم کرد بینشان. هم سرشان را به زمین و کشاورزی گرم کرد هم لقمه حلال گذاشت توی سفرههایشان
راوی: مهدی ایرانمنش
منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات
حماسه یاران، ص 24 و 25
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
📔اویس قرنی و اطاعت مادر
گويند اويس شتربانى مى كرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را مى داد. يك روز از مادر اجازه خواست كه براى زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه رود. مادرش گفت اجازه مى دهم به شرط آنكه بيش از نصف روز در مدينه توقف نكنى. اويس حركت كرد وقتى به خانه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد اتفاقا ايشان هم تشريف نداشتند. ناچار اويس بعد از يكى دو ساعت توقف پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را نديده به يمن مراجعت كرد. چون حضرت به خانه برگشت پرسيد اين نور كيست كه در اين خانه تابيده؟ گفت شتربانى كه اويس نام داشت به اينجا رسيد و بازگشت. فرمود آرى اويس در خانه ما اين نور را به هديه گذاشت و رفت .
درباره چنين شخصى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد يفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن،
نسيم بهشت از جانب يمن و قرن مى وزد چه بسيار مشتاقم به ديدارت اى اويس قرنى
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
داستان کوتاه عاقبت اعتماد
روزی سگ شکاری جوانی عاشق یک گرگ شد. با آن که می دانست او از آن گرگ دیگریست و خواستنش بی ثمر اما دست از تلاش نکشید و به نزد پدر گرگ رغیب رفت تا از او رسم زندگانی بیاموزد بلکه بتواند خود را در دل دخترک جا کند.
به گرگ پدر گفت:
به من زندگانی بیاموز!
گرگ او را به نزدیک پرتگاهی برد و گفت:
از این جا بپر!
سگ به ارتفاع نچندان زیاد دره نگاهی انداخت اما عقلش رضا نداد به پریدن. رو کرد به گرگ سالخورده و گفت:
اگر من از این جا بپرم که صدمه می بینم.
گرگ به او اطمینان بخشید:
تو بپر من تو را خواهم گرفت تا صدمه نبینی!
سگ به لبه ی پرتگاه نزدیک شد و به اعتماد سخن گرگ خود را از دره پرت کرد. گرگ بی آن که کمکی به سگ کند، تنها نظاره کرد صدمه دیدن وی را. سپس به بالین سگ نیمه جان رفت. سگ در حالی که نفس های آخرش را می کشید، نالید:
تو به من وعده ی کمک داده بودی اما چرا به آن عمل نکردی؟
گرگ با چشمان تیزبین اش نگاهی به حال نزار سگ انداخت و با طمانینه جواب داد:
درس اول: عشق یعنی اعتماد بی جا!
درس آخر: اعتماد یعنی مرگ!
✍عطیه شکری
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
💠 چگونه صبح كردى ⁉️
🌹 رسول خدا (ص) نماز بامداد را با مردم گزارد و به جوانى در مسجد نگاه كرد كه چرت مى زد و سر به زير داشت، رنگش زرد شده بود و تنش لاغر و ديده هايش به گودى نشسته بود. به او فرمود: چگونه صبح كردى؟ گفت: يا رسول اللّه در حال يقين.
🌹رسول خدا (ص) از گفته او در شگفت شد و فرمود: براى هر يقينى حقيقت و علامتى است، حقيقت يقين تو چيست؟ جواب داد: يقين من آن است كه مرا در غم فرو برده و شبم را به بى خوابى كشيده و روز گرمم را به تحمّل تشنگى واداشته، جانم از دنيا و آنچه در اوست به تنگ آمده و روى گردان شده تا جايى كه مى بينم عرش خداوندم براى حساب برپاست و همه مردم بر آن محشورند و من در ميان آنانم، گويا مى نگرم به اهل بهشت كه در نعمت اند و با يكديگر در تعارف و به پشتى ها تكيه زده اند و گويا مى نگرم دوزخيان را كه زير شكنجهايند و فرياد مى كنند! خيال مى كنى من الآن لغزه آتش دوزخ را مى شنوم كه در گوشم مى گردد و مى چرخد.
🌹رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: اين بنده اى است كه خدا دلش را به نور ايمان روشن كرده. سپس فرمود: اى جوان! آنچه دارى از آن با شدت نگهدارى كن.دسپس جوان گفت: يا رسول اللّه! دعا كن كه به همراه تو شربت شهادت بنوشم، پيامبر صلى الله عليه و آله برايش دعا كرد، چيزى نگذشت كه در يكى از جنگ ها پس از نه تن شهيد شد و او نفر دهم بود
📚 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی
جلد ۱۳ اثر استاد حسین انصاریان
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🌺امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
هرکس چهل صبح دعای عهد(پشت سر هم و بدون وقفه) را بخواند از یاوران «قائم» ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد،
🌟خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد. وبه هر کلمه هزار حسنه عنایت می کند و هزار گناه از او محو می کند.
❤️چون دعای عهد به منزله تعهد و بیعت و اعلام وفاداری به امام عصر (عج) است، بنابراین مناسب است که اول روز خوانده شود.
💥 یعنی بعد از نماز صبح تا زمان طلوع خورشید.
⁉️شاید برای بعضی ها سوال شود که:
مگر می شود فقط با خواندن 40 روز دعای عهد جزء 313 نفر یاران حضرت قرار گرفت؟
1️⃣نکته ی اول :
آن 313 نفر ،که یاران خاص سپاه حضرت ولی عصر عج خواهند بود که خمیره ی اصلی سپاه حضرت خواهند بود و حسابشان جداست،
✳️اما بقیه به منزله ی سربازهای حضرت ولی عصر عج حساب میشوند که ممکن هست میلیونی هم باشند.
2️⃣نکته ی دوم:
چون سرباز آقا شدن، سعادت بالایی میخواهد
پس شرایط و قوانینی دارد از جمله ترک گناه و ...
💥اینکه کسی بتواند 40 روز را پشت سر هم بخواند برای برخی امکان پذیر نیست،
💠زیرا بارها بودند کسانی که حتی تا 35 روز هم پشت سر هم خواندند و بعد روز 36 ام خواب موندند!
🔵البته این را هم باید دانست که خواندن دعا به تنهایی کافی نیست،
انسان با قرائت دعای عهد از خداوند مدد می جوید تا لیاقت سربازی در رکاب امام مهدی(علیه السلام) را پیدا کند.
🌕و از خداوند می خواهد اگر چنین لیاقتی پیدا کرد، ولی قبل از ظهور از دنیا رفت امکان بازگشت مجدد به دنیا(رجعت) را برای او فراهم کند.
☘️بنابراین دعای عهد مانند هر دعای دیگر زمانی اثر خود را خواهد داشت که انسان با گناه و آلودگی، قابلیت این عنایت الهی که به او شده را از دست ندهد.
📙مفاتیح الجنان
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🌸🍃🌸🍃
#خیاردزدخیالباف
روزی شخصی بر سر جالیز رفت که خیار بدزدد.
پیش خودش گفت: این گونی خیار را میبرم و با پولی که برای آن میگیرم، یک مرغ میخرم.
مرغ تخم میگذارد، روی آنها مینشیند و یک مشت جوجه در میآید، به جوجهها غذا میدهم تا بزرگ شوند،
بعد آنها را میفروشم و یک گوسفند میخرم، گوسفند را میپرورم تا بزرگ شود، او را با یک گوسفند جفت میکنم، او تعدادی بره میزاید و من آنها را میفروشم.
با پولی که از فروش آنها میگیرم، یک مادیان میخرم، او کره میزاید، کرهها را غذا میدهم تا بزرگ شوند، بعد آنها را میفروشم با پولی که برای آنها میگیرم، یک خانه با یک باغ میخرم.
در باغ خیار میکارم و نمیگذارم احدی آنها را بدزدد.
همیشه از آنجا نگهبانی می کنم.
یک نگهبان قوی اجیر میکنم، و هر از گاهی از باغ بیرون میآیم و داد میزنم: آهای تو، مواظب باش.
آن فرد چنان در خیالات خودش غرق شد که پاک فراموش کرد در باغ دیگری است و با بالاترین صدا فریاد میزد.
نگهبان صدایش را شنید و دواندوان بیرون آمد، آن فرد را گرفت و کتک مفصلی به او زد. بيچاره تازه فهميد كه همش رويا بوده است...
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🌸🍃🌸🍃
انشای یک دانش آموز، در مورد "پول حلال"
نان حلال خیلی خیلی خوب است. من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم، مثل آقا تقی.
آقاتقی یک ماستبندی دارد.او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت میدهد تا آبی که در شیرها میریزد، حلال باشد. آقا تقی میگوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بیراه نباشد .
دایی من هم کارمند یک شرکت است. او میگوید: تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده، از او رشوه نمیگیرم. آدم باید دنبال نان حلال باشد.
داییام میگوید: من ارباب رجوع را مجبور میکنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه میگیرم! داییم میگوید : تا پول آدم حلال نباشد، برکت نمیکند.
پول حرام بیبرکت است.
ولی پدرم یک کارگر است و من فکر میکنم پولش حرام است؛ چون هیچوقت برکت ندارد و همیشه وسط برج کم میآورد. تازه یارانهها را خرج میکند و پول آب و برق و گاز را نداریم که بدهیم. ماه قبل، برق ما را قطع کردند، چون پولش را نداده بودیم دیشب میخواستم به پدرم بگویم:
کاش دنبال یک لقمه نان حلال بودی ! 😃😞😃😞
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
⁉ #چگونه_جلب_روزی_کنیم؟!
🌸 امام حسن ع فرمودند:
أقْوَى الْأَسْبَابِ الْجَالِبَةِ لِلرِّزْقِ
قوی ترين اسباب کسب روزى این هاست:
🔹إقَامَةُ الصَّلَاةِ- بِالتَّعْظِيمِ وَ الْخُشُوعِ-
نماز خواندن با تعظيم و خشوع
🔹و قِرَاءَةُ سُورَةِ الْوَاقِعَةِ خُصُوصاً بِاللَّيْلِ وَ وَقْتِ الْعِشَاءِ-
و خواندن سوره واقعه به ويژه در شب و وقت عشاء،
🔹و سُورَةِ يس وَ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَقْتَ الصُّبْحِ-
خواندن سوره «يس» و «مُلْك» در صبح،
🔹و حُضُورُ الْمَسْجِدِ قَبْلَ الْأَذَانِ
حضور در مسجد پيش از اذان،
🔹و الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الطَّهَارَةِ-
هميشه با طهارت بودن
🔹و أَدَاءُ سُنَّةِ الْفَجْرِ وَ الْوَتْرِ فِي الْبَيْتِ-
و انجام نافلۀ فجر و نماز وتر در منزل
🔹و أَنْ لَا يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ لَغْوٍ... .
و این که سخن لغو نگوید.
📚بحار الأنوار، ج73، ص: 319
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
→
→
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
📘 داستانک :
✍️پیرمردی که شغلش دامداری بود، نقل میکرد: گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زائیده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون آسیبی به گوسفندان نمیرساند وبخاطر ترحم به این حیوان و بچههایش، او را بیرون نکردیم، ولی کاملا او را زیر نظر داشتم.
این ماده گرگ به شکار میرفت و هر بار مرغی، خرگوشی ، برهای شکار میکرد و برای مصرف خود و بچههایش می آورد. اما با اینکه رفت آمد او از آغل گوسفندان بود، هرگز متعرضگوسفندان ما نمیشد. ما دقیقا آمار گوسفندان وبره های آنها را داشتیم وکاملا" مواظب بودیم، بچهها تقریبا بزرگ شده بودند. یکبار و در غیاب ماده گرگ که برای شکار رفته بود، بچههای او یکی از برهها را کشتند!
ما صبرکردیم، ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد؛ وقتی ماده گرگ برگشت و این منظره را دید، به بچههایش حملهور شد؛ آنها را گاز می گرفت و میزد و بچهها سر و صدا و جیغ میکشیدند و پس از آن نیز همان روز آنها را برداشت و از آغل ما رفت. روز بعد، با کمال تعجب دیدیم، گرگ، یک بره ای شکار کرده و آن را نکشته و زنده آن را از دیوار آغل گوسفندان انداخت رفت.»
این یک گرگ است و با سه خصلت:
درندگی وحشیبودن وحیوانیتشناختهمیشود
اما میفهمد، هرگاه داخل زندگی کسی شد و کسی به او پناه داد و احسانکرد به او خیانت نکند و اگر ضرری به او زد جبران نماید
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🌸🍃🌸🍃
#خداوند_رزاق
حضرﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ میخوری؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﭼﺮﺍ?!
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻮﻥ ﻭقتی که ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ
ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نمی کند ...
ﻭلی ﻭقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی ...
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ
ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ ...
ﺧــــﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍی ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ
ﻧﻴﺴﺖ
ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ آن
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
🔴دزد لباس تقوا
✍ابلیس رباینده لباس تقوی از آدم و حوا بود، قرآن در خطابی انسان را متوجّه این دزدی نموده و همچنین به فرزندان آدم هشدار میدهد. ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم كه اندام شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست؛ امّا لباس پرهیزگاری بهتر است. اینها از آیات خداست، تا متذكّر نعمتهای او شوند.
(سورهی اعراف، آیهی۲۵)
ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون كرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت. چه اینكه او و همكارانش شما را میبینند از جایی كه شما آنها را نمیبینید؛ ما شیاطین را اولیای كسانی قرار دادیم كه ایمان نمیآورند.
نبود ایمان و برهان روشن، باعث زمینهسازی برای دعوتها و تلقینات ابلیس است، این فقدان، ابلیس را نیرومند ساخته و او میتواند اعمال زشت را زیبا جلوه دهد. چرا كه زشتی برای كسانی كه ایمان ندارند، روشن نمیگردد.
✍
✍
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
"احتـرام بـه همســر"
🍃 فرزند آیتالله فاطمینیا نقل میکند: روزی با پدر میخواستيم برويم به یک مجلس مهم؛ وقتی آمدند بيرون خانه، ديدم بدون عبا هستند.....!
گفتم عبايتان کجاست؟ گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیدهام؛ گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است....
جواب دادند: اگر آبروی من در گروی اين عباست و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است؛ نه آن عبا را میخواهم نه آن آبرو را......!
در خانهای که آدمها یکدیگر را دوست ندارند؛ بچهها نمیتوانند بزرگ شوند. شاید قد بکشند؛ اما بال و پر نخواهند گرفت.....!
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
📚 وقتی شیطان اَمر خدا را اطاعت کرد
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و در بخش حرفدل مردم رادیو از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد. منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟
زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
#درس_اخلاق
«خنـده ملائـک »
آیتالله مجتهدی تهرانی فرمودند: در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: "اِسمَع!اِفهَم!" ملایکه میخندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟!!!
خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.
یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: "یک محرم بیاید"
اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: "این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند؟!
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
✅ فواید گوش كردن به اذان
✍شنیدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار
میدهد . پیامبر اكرم (ص) میفرماید : همانا اهل
آسمان از اهل زمین چیزى نمیشنوند مگر اذان
شنیدنِ اذان اخلاق را نیكو میکند . امام على (ع)
میفرماید : كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید
شنیدن اذان انسان را سعادتمند میكند . پیامبر
اكرم (ص) میفرماید : كسى كه صداى اذان را
بشنود و به آن روى آورد ، نزد خداوند از
سعادتمندان است
شنیدن اذان سبب دورى شیطان میشود . رسول
اكرم (ص) میفرماید : شیطان وقتى نداى اذان را میشنود فرار میکند
امام باقر (ع) فرمود : رسول خدا (ص) هنگامي
که اذان موذّن را ميشنيد ، آنچه را موذّن ميگفت
تکرار ميکرد
📚میزانالحكمهج۱،ص۸۲،وج۱ص۸۴
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
✅چشم در برابرچشم
✍در تاریکی شب دزدی به خانه پیرزنی می خزد .هنگام عبور از کنار دیوار میخ طویله ای که به دیوار کوبیده شده به چشم دزد فرو می رود.
صبح زود دزد برای شکایت از نابینا شدن یک چشمش به نزد پادشاه عادل زمان می رود و ماوقع راشرح می دهد. پادشاه دستور می دهد پیرزن را آماده کنند و برای اجرای عدالت یک چشم وی را از کاسه در آورند. پیرزن با ناله می گوید که پیری رنجورم وتوان کوبیدن آن میخ به دیوار را ندارم . میخ را آهنگر شهر ساخته وخود او آنرا بردیوار کوبیده است. اگر مقصری هست من نیستم. پادشاه دستور می دهد که آهنگر شهر را حاضر کرده و برای اجرای عدالت یک چشم او را کور کنند.
آهنگر به زاری می افتد ومی گوید من اهنگرم و برای سربازان شما سلاح وشمشیر و خنجر و نیزه می سازم. من برای اینکار به هردو چشم خود نیاز دارم . اگر مرا کور کنید تکلیف سلاح سربازان شاه چه می شود. شاه می پرسد پس پیشنهاد تو برای اجرای عدالت چیست؟ آهنگر می گوید من کسی را میشناسم که به یک چشم بیشتر نیاز ندارد و او همان شکارچی شماست.او هنگام شکار یک چشم خود را می بندد ومعلوم است که به یک چشم بیشتر نیاز ندارد.
پادشاه بلافاصله دستور حاضر کردن شکارچی را می دهد. شکارچی نیز به عجز و لابه می افتاد و توضیح می دهد که من شکارچی مخصوص شماهستم .من اول باید بتوانم با دوچشم شکار را خوب ببینم و موقعیت را بسنجم و سپس تیر در کنم. این کار با یک چشم امکان پذیر نیست.
پادشاه که دیگر کلافه شده بود به او می گوید که من تو را می بخشم بشرطی که بتوانی یکی را برای اجرای عدالت به ما معرفی کنی. شکارچی فورا می گوید آن شخصی که در بارگاه برای شما نی مینوازد، هنگام نواختن هر دوچشمش را می بندد. پس اگر برای اجرای عدالت هم یک چشم او از کاسه در آورده شود کسی زیانی نخواهد دید. موسیقیدان نی نواز را حاضر می کنند و بدون بحثی یک چشمش را از کاسه در می آورند که مردمان آسوده بخوابند که عدالت اجرا شده است.
📚برگرفته از نمایشنامه "چشم در برابرچشم" اثر زنده یاد غلامحسین ساعدی
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
#شهید_دلها_صیاد_شیرازی
«علی صیاد شیرازی» به سال 1323 در روستای «کبود گنبد» از توابع «درگز» متولد شد. پس از دریافت دیپلم ریاضی در تهران به سال 1342 در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد و سه سال بعد در آزمون دانشکده افسری پذیرفته شد و سه سال بعد در رسته توپخانه فارغ التحصیل گردید. از سال 1348 در لشکر زرهی تبریز خدمت رسمی خود را در نیروی زمینی آغاز کرد.
10 خاطره کوتاه از فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در زمان جنگ (شهید صیاد شیرازی)
در سال 1350 با دختر عمویش ازدواج کرد و در سال 1351 برای دوره تخصصی توپخانه به آمریکا اعزام شد. او دوره سه ماهه تخصص «هواسنجی بالستیک» را در شهر «فورت سیل» ایالت «اوکلاهما» با احراز رتبه نخست از میان 20 افسر آمریکایی و ایرانی به پایان رساند. صیادشیرازی از ابتدای پیروزی انقلاب تا مهرماه 1358 در اصفهان با تشکیل گروهی 30 نفره، به حراست از پادگان خود پرداخت. از مهم ترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، می توان به تهیه طرح های عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگان های مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد. پس از آن با 2 درجه ارتقاء، با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد. وی در آخرین ماههای ریاست جمهوری بنی صدر توسط او عزل شد و به دعوت [شهید] یوسف کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه به خدمت پرداخت. پس از خلع بنی صدر، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راه اندازی کرد و به عنوان فرمانده ارشد آن، مشغول به فعالیت شد.
او در مهرماه سال 1360، به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد و در 23 تیر 1365 از سمت خود استعفا داد و به سمت نمایندگی حضرت امام در شورای عالی دفاع منصوب شد. وی در 18 اردیبهشت 1366 به درجه سرتیپی رسید و در مهر 1368 به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد. در شهریور 1372 با حکم فرماندهی کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد و سپس در 16 فروردین 1378 با حکم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشکری ارتقاء یافت.
۲۱ فروردین سال ۱۳۷۸ در حالی که به قصد عزیمت به محل کار خود از منزل خارج شده بود مورد سوء قصد یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین قرار گرفت و به شدت مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
❤️امربه معروف استادانه❤️
یک روز در یکی از قرارگاه های صیاد از من پرسید: «فلانی! میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است؟» گفتم: «اکثر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرکت می کنند، ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است.» ایشان گفت: «به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند.» و من این کار را کردم.
صبح همه در حسینیه حاضر شدند و صیاد بلند شد و گفت: «برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان، شما را به نماز جماعت می خواند، توجه نمی کنید!» این کار خیلی حاضران را تحت تاثیر قرار داد.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ مرد ساده ✨
عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد.
دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد.
دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد. لذا گفت:
عمو جان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
رعیت گفت چند می خری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی؟!
رعیت گفت: قربان من با این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام. کاسه فروشی نیست، عتیقه است...
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا خواب امام #زمان رو نمیبینیم؟
🔴سخنرانی زیبای حجت السلام والمسلمين سيد عباس #موسوی در مورد امام زمان (عج)
💠 ]
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
🔴ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﯿﺲ !
✍️ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﯿﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﻣﺎﻝ ﺍﻧﺪﻭﺯﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺩﺍﺭﯾﯽ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺳﺨﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭﺷﺪ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻣﻮﺍﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺒﺮﻡ . ﺍﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺶ ﻗﻮﻝ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﻮﻝ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﺪ . ﺯﻥ ﻧﯿﺰ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﻨﺪ. ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﯿﺲ ﺩﺍﺭ ﻓﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﮔﻔﺖ ... ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺻﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ ؛ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺷﻮﻫﺮ ﻣﺮﺣﻮﻣﻢ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻢ .
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ، ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺣﻤﺎﻗﺖ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﯼ ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻗﻮﻟﻢ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻢ ، ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮﺩﻡ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻭﺟﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﺮﺩﻡ . ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﮑﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺒﻠﻎ ﺩﺭ ﻭﺟﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ، ﺗﺎ ﺍﮔﺮ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻭﺻﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺒﻠﻎ ﺁﻧﺮﺍ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﺪ !!!
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ، ﺍﺳﺘﻌﻔﺎﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻤﻮﺩ
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
✅عشق مادر
✍در يک روز گرم تابستان ، پسر کوچکي با عجله لباسهايش را در آورد و خنده کنان داخل درياچه شيرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش مي کرد و از شادي کودکش لذت ميبرد. مادر ناگهان تمساحي را ديد که به سوي پسرش شنا مي کرد. مادر وحشتزده به سمت درياچه دويد و با فريادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند ولي ديگر دير شده بود.
تمساح با يک چرخش پاهاي کودک را گرفت تا زير آب بکشد، مادر از راه رسيد و از روي اسکله بازوي پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت مي کشيد ولي عشق مادر آنقدر زياد بود که نمي گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.کشاورزي که در حال عبور از آن حوالي بود ، صداي فرياد مادر را شنيد، به طرف آنها دويد و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراري داد.
پسر را سريع به بيمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودي پيدا کند. پاهايش با آرواره هاي تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روي بازوهايش جاي زخم ناخنهاي مادرش مانده بود. خبرنگاري که با کودک مصاحبه مي کرد از او خواست تا جاي زخمهايش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتي زخمها را نشان داد ، سپس با غرور بازوهايش را نشان داد و گفت ،" اين زخمها را دوست دارم ، اينها خراشهاي عشق مادرم هستند."
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🌸🍃🌸🍃
#فضايل_اميرالمومنين
شیخ طوسی در امالی ؛
از انس بن مالک از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند:
هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد. هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند مگر اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد
و این همان است که خداوند می گوید:
«و قفوهم انهم مسئولون»
ذکر روایت در منابع اهل تسنن
در بسیاری از کتب اهل تسنن، تفسیر این آیه به سؤال شدن از ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) بیان شده است.
از جمله بزرگان عامه که این حدیث را نقل کرده اند عبارتند از:
ابن حجر هیثمی در صواعق المحرقه ص 147؛
عبد الرزاق حنبلی (طبق نقل کشف الغمه ص92)؛
علامه سبط ابن جوزی در تذکره ص21؛
آلوسی در روح المعانی ذیل آیه مورد بحث؛
ابو نعیم اصفهانی (طبق نقل کفایه الخصال ص360)
و بسیاری ديگر از محققان اهل
تسنن اين حدیث را نقل کرده اند
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah