eitaa logo
پرسپولیس لاو|PERESLOVE🚩 هواداران پرسپولیس ❤️🚩 داستان هـاے کوتـاه فوتبال برتر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
10 فایل
𝖲𝘁ᗩ𝗿𝖳: 1402 .2 .21"🫂❤ ت‍‌و پ‍‌ادش‍‌اه س‍‌رزم‍‌ی‍‌ن ق‍‌ل‍‌ب ک‍‌وچ‍‌ک م‍‌ن‍‌ی؛) 𝖯𝗿Տ𝗉𝗼ᒪ𝘀ᗩ𝗺♥️🧶...! م‍‌ی‍‌ری ب‍‌ر‍و ای‍‌ن‍‌ج‍‌ا ج‍‌ای ه‍‌وادار ف‍‌ی‍‌ک ن‍‌ی‍‌س‍‌ت👋🏻. جهت رزرو تبلیغ 👇 https://eitaa.com/joinchat/179306566C317ae49091 .
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 💢استاد فاطمی نیا : 🔸نکته‌ای که دربزرگان دیده ام و این چه سری است که هر چه معرفت الله بیشتر باشد معرفت به صدیقه کبری سلام الله علیها بیشتر می شود . 📚@Dastanhaykotah 📚
✍ امام علی علیه السلام: 🔻 چگونه با خدا انس گيرد، آن كه از مردم دورى نگزيده است؟ 📚 غررالحكم، حدیث ۷۰۰۳ 📚@Dastanhaykotah 📚
❇️چک سفید 🔸خداوند در به دو گروه چک سفید داده و فرموده است خودتان مبلغش را بنویسید! یک گروه کسانی هستند که بر مصیبت‌ها صبر می‌کنند. چون این افراد ثابت کرده‌اند که حقیقتا خدا را می‌خواهند. «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ» همانا پاداش خود را بى حساب به طور كامل دريافت مى دارند. () گروه دوم هم افرادی هستند که نمازشب می‌خوانند. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ» خداوند می‌فرماید هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد برای این‌ها چه آماده کرده‌ام! 📚@Dastanhaykotah 📚
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔆بلاهای رنگارنگ 🌻در وادی محبّت، اوّلین قدمی که برداشته می‌شود، در بیابان فقر و بلا است. اگر قلب سلیم در محبّت می‌خواهی باید سینه‌ای بلاکش داشته باشی. او می‌خواهد که تو را به خودش معتاد نماید؛ لذا بلاهای رنگارنگی بر سرت نازل می‌کند تا هیچ خیالی جز او نداشته باشی و تنها سراغ خانه‌ی او را بگیری. هیچ‌چیز هم مانند بلا، انسان را در مقابل معشوق ذلیل نمی‌کند. 🌻معشوقِ ما که مقام کبریایی دارد، کاسه‌ی دوستانش را از بلا پر می‌کند تا از عشق زودگذر به مقام محبّت حقیقی صعود کنند و یقین داشته باشند که بلا برای جان، از عسل شیرین‌تر است. 📚رند عالم سوز، ص 164 🦋☀️امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: «سه چیز از بزرگ‌ترین بلاهاست: نان‌خور بسیار، چیره شدن بدهی، ادامه‌ی بیماری» 📚غررالحکم، ج 2، ص 170 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆خاطره‌ای از اهتمام علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین(ع) ⚡️آیت لله علوی بروجردی نقل کردند روزی به اتفاق پدرم و مرحوم علامه مدّاح که از تهران آمده بود به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم و پس از صرف چای ، علامه طباطبایی از آقای علّامه که مداحی می کردند ، درخواست کردند که روضه ای بخواند، او هم روضه حضرت علی اکبر(ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می خواند و علامه هم استماع می کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید: بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد آتش زدند لانه مرغ پریده را ⚡️علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند ، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدت تأثر با دست به پای خود می زدند، این بیت را تکرار می کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند: ای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می داد و من تفسیر المیزان را به او می دادم! ⚡️آیت الله علوی بروجردی می گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می شناسید؟! ⚡️او شاعر هزل سرایی است! ایشان فرمودند : بله می شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم و سپس ادامه دادند که من حتی توهم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر(ع) بگوید و فردای قیامت امام حسین(ع) در حق او بی تفاوت باشد. ⚡️نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است و آنگاه می بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند. به امید آنکه امام حسین (ع) به ایشان عنایت بفرمایند و این سیره در بزرگان برای همه ما باید الگو باشد که برای مجالس عزاداری حضرت خامس آل عبا و یاران دشت کربلا اهتمام جدی داشته باشیم 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆احترام والدين 💥💥آيت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) مى فرمايند: وقتى كه در نجف بوديم يك روز مادرم فرمود: آيت الله مرعشى نجفى (ره) پدرت را صدا بزن تا تشريف بياورد براى صرف ناهار، حقير رفتم طبقه فوقانى ، ديدم پدرم در حال مطالعه خوابش برده است ، ماندم چه كنم ، خدايا امر مادرم را اطاعت كنم ، و از طرفى من ترسيدم با بيدار كردن پدرم از خواب باعث رنجش خاطر مباركشان باشد، لذا خم شدم و لبهايم را كف پاى پدرم گذاشتم و چندين بوسه برداشتم تا ايشان از خواب بيدار شد و ديد من هستم ، وقتى اين ادب و احترام از من ديد فرمود: شهاب الدين تو هستى ؟ ⚡️عرض كردم : بله آقا بعد دو دستش را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: پسرم ، خداوند عزتت را بالا ببرد و ترا از خادمين اهل البيت قرار دهد. و من الان هر چه دارم از بركت دعاى پدرم است . حيف باشد چو تو مرغى كه اسير قفسى بال بگشا و صفير از شجر طوبى زن 📚@Dastanhaykotah 📚
🌹❤️ با دلت سراغ خدا برو مردی می‌خواست کاملا خدا را بشناسد. ابتدا سراغ افراد و کتاب‌های مذهبی رفت، اما هرچه جلوتر رفت گیج‌تر شد. افراد و کتاب‌های نوع دیگر را نیز امتحان کرد، اما به جایی نرسید. خسته و ناامید راه دریا را در پیش گرفت. کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پرکردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود. سطل پر و سرریز می‌شد. اما کودک همچنان آب می‌ریخت. مرد پرسید: چه می‌کنی؟ کودک جواب داد: به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم. تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید. اما ناگهان به اشتباه خود پی برد که می‌خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد. فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود. به کودک گفت: من و تو در واقع یک اشتباه را مرتکب شده‌ایم و به ظرفیت‌ها توجه نکردیم. هرچه اندیشی پذیرای فناست آنچه در اندیشه ناید آن خداست 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆استماع بهتر ✨شمس تبریزی فرمود: «من آنگاه‌که در طلب این راه بودم، چون خدمت بزرگی دریافتمی، البته لب نجنباندمی تا او گوید و خاموش بودمی. می‌گفتم: او بزرگ‌تر و کامل‌تر در دانش این راه باشد. اگر من بگویم، او نگوید و من محروم شوم. گیرم که از من کمتر باشد؛ نیز خاموش باشم و می‌شنوم که شنیدن، جان پروریدن و گفتن جان کندن است. ✨با خود می‌گفتم: هر چه ما به صد روز به صلاح می‌آوریم، او به یک لحظه زیر و زبر می‌کند.» 📚مقالات شمس، ص 271 🍃🍃امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: «همانا که شنواترین گوش‌ها، گوشی است که یادآوری و پند را حفظ کند و آن را بپذیرد.» 📚غررالحکم، ج 1، ص 542 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆(( كشتي گيري كه در فينال حاضر نشد!))   نمازجماعت            ✨در دوران جواني كه به ورزش  كشتي مي رفت روزي براي انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتيم . مسابقات فينال بود، در ميان جمعيت به تماشا نشسته بودم كه چند نفر از رقيبان با هم مبارزه كردند. ⚡️ نوبت به عباس رسيد. چند بار نام او را براي مبارزه خواندند، امّا او حاضر نشد. تا اين كه دست رقيب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مي گفتم : يعني عباس كجا رفته ؟ در جستجوي او بودم نگاهم به او افتاد كه از درب سالن وارد مي شد. جلو رفتم و گفتم : كجا بودي؟ اسمت را خواندند، نبودي ؟ ⚡️گفت : وقت نماز بود، نماز از هر كاري برايم مهمتر است . رفته بودم نماز جماعت. اينقدر نماز اول وقت به جماعت ، براي عباس حاجي زاده مهم بود كه بعد از شهادتش وقتي وصيت نامه اش را خوانديم نوشته بود: برادران و خواهران عزيز! اگر خواستيد خود سازي كنيد، از نماز كمك بگيريد، البته نماز اول وقت در مسجد به خضوع و خشوع و از روي صبر. 📚ستارگان خاكي ، صفحه ص219 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆سفارش امام حسن عسکری به احترام به بستگان آل محمد   🌱حسین بن حسن یکی از نوادگان امام جعفر صادق علیه السلام بود که در قم زندگی می کرد و آشکارا شراب می نوشید. روزی به منزل احمد بن اسحاق اشعری که وکیل امام حسن عسگری علیه السلام در امور اوقاف بود رفت ولی احمد بن اسحاق به او اجازه دیدار نداد. حسین بن حسن نیز محزون به خانه برگشت. 🌱همان سال احمد اسحاق پیش از حج به سامراء رفت و اجازه خواست تا با امام حسن عسکری علیه السلام ملاقات کند ولی امام اجازه نداد. احمد بن اسحاق مدتی گریست و بی تابی کرد تا سرانجام امام به او اجازه داد. 🌱احمد بن اسحاق به امام عرض کرد: ای پسر رسول الله، چرا مرا از دیدارتان منع کردید، در حالی که من از شیعیان و دوستان شما هستم؟ امام فرمود: زیرا تو پسر عموی ما را از خانه ات طرد کردی. 🌱احمد بن اسحاق شروع به گریه کرد و سوگند خورد که هدفش فقط این بوده که حسین بن حسن از خوردن شراب توبه کند. 🌱امام فرمود: درست می گویی، ولی در هر حال احترام و تکریم آنها باید به جای خود محفوظ باشد. مبادا آنان را تحقیر و خوار کنی زیرا به ما منسوب هستند؛ و گرنه از زیانکاران خواهی گشت. 🌱احمد بن اسحاق از حج برگشت و وارد قم شد. بزرگان و اشراف به دیدارش آمدند و حسین بن حسن هم همراه آنان بود. احمد بن اسحاق با دیدن او به طرف او شتافت و از او استقبال کرد و او را در بالای مجلس جایش داد. 🌱حسین بن حسن که بسیار تعجب کرده بود، علت این برخورد را از احمد بن اسحاق جویا شد. او نیز سخنان امام حسن عسکری علیه السلام را بازگو کرد. 🌱حسین بن حسن با شنیدن ماجرا از کارهای زشتش پشیمان شد و توبه کرد، سپس به خانه اش مراجعت کرد و همه شراب ها را به زمین ریخت، از باتقوایان خداترس شد و پیوسته در مسجدمعتکف می شد تا از دنیا رفت و در نزدیکی قبر مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد. 📚بحار الانوار، ج 50، ص 323، ح 17   اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 📚@Dastanhaykotah 📚
درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی... پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام... این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد. از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی... از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی...! 📚@Dastanhaykotah 📚
🌷 🌷 . 🌷این داستانی که آن زمان بود که «چراغ‌ها را خاموش کنید.» این کار هیچ تأثیری نداشت. ما بهشان می‌گفتیم: «آقا ول کن، بذار مردم زندگی‌شون رو بکنند.» اصلاً چراغ خاموش کردن هیچ ربطی به آن بمب انداختن نداشت. خلبان میگ-۲۵ اصلاً چیزی نمی‌دید. در مختصات جغرافیایی ۲۵ کیلومتر بالاتر از تهران بمبش را رها می‌کرد. در ضمن باید بمبش را ۲۰ کیلومتری تهران رها می‌کرد تا بمب بخورد به تهران. 🌷اگر می‌آمد بالای سر تهران می‌دید که کدام چراغ روشن است، آن وقت بمبش را رها می‌کرد، بمبش می‌خورد ورامین. به همین خاطر توی آن شرایط امکان این‌که جای خاصی را بشود زد، وجود نداشت. مثلاً این‌که خلبان هواپیما بخواهد تصمیم بگیرد مهدیه‌ی تهران را بزند، امکان نداشت. یا مثلاً روز قدس صدام اعلام کرده بود من خیابان انقلاب را می‌زنم، آمد و بمباران هم کرد، ولی فکر می‌کنید بمبش کجا رفت؟ کهریزک. راوی: رزمنده دلاور زنده‌یاد جواد شریفی‌راد، ایشان معلم و سرتیم خنثی‌سازی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که دی‌ماه ۱۳۹۲ در اثر انفجار در جریان ساخت فیلم «معراجی‌ها» درگذشت. 📚 کتاب "حرفه‌ای‌" نوشته‌ی آقای مرتضی قاضی عنوان کتابی است که به خاطرات زنده‌یاد جواد شریفی‌راد می‌پردازد. منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز 📚@Dastanhaykotah 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 داستان طی الارض آیت الله به روایت استاد عالی 🔺 در سال 1364، بهلول بالای منبر عطسه کرد، نیاز به دستمال داشت، دستمالی پیدا نشد، من کلاه پوستی قیمتی داشتم به ایشان دادم و ایشان استفاده کرد و نگاه مهربانی به من داشت، شب هنگام، به من گفت آرزویی دارید؟ گفتم زیارت امام حسین(ع) آروزی من است..... 📚@Dastanhaykotah 📚
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔆راستی و ترس 🌱عده‌ای نزد معاویه بودند و سخن می‌گفتند. احنف بن قیس خاموش بود. معاویه گفت: «ای ابوبحر! چرا سخن نمی‌گویی؟» گفت: «اگر دروغ بگویم، از خدا می‌ترسم و اگر راست بگویم، از شما ترسانم.» 📚راه روشن، ج 5، ص 271 ✨✨پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «یُعذِّبُ اللّهُ اللِّسانَ بِعَذابٍ لا یُعذِّبُ بِهِ شَیئا مِنَ الْجَوارِحَ: خداوند، زبان را عذابی کند که هیچ یک از جوارح را همانند آن عذاب نکند.» 📚اصول کافی، ج 2، ص 94 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆🌹داستان زیبای حضرت ادريس(ع)🌹 ☘حضرت ادريس يكي از پيامبران الهي است كه نامش دو بار در قرآن كريم آمده است.ادريس كلمه اي غير عربي است ونامگذاريش به اين اسم به اين دليل است كه او حكم خدا وسنتش را به مردم درس مي داده است. 🌱ادريس از لحاظ تقدم زماني بعد از حضرت آدم(ع) در قرآن از پيامبران شمرده شده وميان او وآدم پنج پيامبر فاصله بوده است.ادريس در مصر متولد ودر سيصد سالگي رحلت فرمود . 🌿شخصيت ادريس(ع) 👈او مردي بود با شكمي فراخ وسينه اي بزرگ كه همواره در اين فكر بود كه آسمان وزمين ومخلوقات پروردگاري مدبر وحكيم دارد . 🌱سي يا پنجاه صحيفه توسط جبرئيل بر او نازل شد وخداوند به او علم نجوم وحساب وهيات داد كه معجزه اوست و اولين كسي بود كه خياطي كرد ولباس دوخت. 🌹قرآن مجيد او را به سه صفت وصف مي كند:صبر وشكيبائي-صدق وراستي-بلندي مقام وبزرگي 💥پادشاه زمان ادريس(ع) ❣امام باقر(ع) مي فرمايد در زمان ادريس پادشاهي ستمگر به نام يبوراسب زندگي مي كرد.روزي يبوراسب از سرزمين سبز وخرمي عبور كرد كه متعلق به شخص مومني بود.پادشاه از او خواست كه زمين را به او واگذار كند اما مرد گفت كه خانواده خودم به آن محتاج تر است.اين سخن مرد باعث ناراحتي پادشاه شد ودر نتيجه با مشورت زنش تصميم به قتل مرد گرفتند وبا اجير كردن چند نفر او را به قتل رساندند. ⚡️خشم الهي به جوش آمد وبه ادريس وحي شد كه به پادشاه اعتراض كن واين خبر را برسان كه به زودي از تو انتقام خواهم گرفت وتو را از اريكه قدرت به زير خواهم كشيد وشهرت را خراب وزنت طعمه سگان خواهد شد. 🌹ادريس وحي را ابلاغ كرد اما از طرف پادشاه به مرگ تهديد شد وچون ممكن بود به قتل برسد از آن شهر كوچ نمود واز خداوند خواست تا ديگر باران به آن ديار نبارد. ❣خداوند به ادريس فرمود در اينصورت شهر ويران شده وعده زيادي هلاك خواهند شد اما ادريس به اين امر رضايت داد وبا يارانش به غاري پناه بردند وغذاي آنها توسط فرشته اي تامين مي شد.از طرف ديگر عذاب خداوند نازل شد ،شهر ويران گشت ،پادشاه كشته وزنش طعمه سگها گشت. 💫قبض روح حضرت ادريس(ع) ❣خداوند بنا به دلايلي به يكي از فرشتگان غضب نموده ودر نتيجه بالهايش را كنده واو را به جزيره اي در درياي سرخ تبعيد نموده بود . فرشته نزد ادريس رفته واز او درخواست شفاعت نمود وادريس او را دعا كرد وخداوند فرشته را عفو كرد. 🌸فرشته در عوض از ادريس خواست كه از او حاجتي بخواهد وادريس درخواست كرد كه به آسمان چهارم پرواز كند.وقتي ادريس به آسمان چهارم رفت عزرائيل را ديد كه با تعجب به او نگاه مي كند .ادريس وقتي دليل تعجب او را پرسيد عزرائيل در جواب گفت : ❣ خداوند به من دستور داده كه جان تو را درميان آسمان چهارم وپنجم بگيرم والان حکمت این دستورحق تعالی رادرک میکنم آنگاه ادریس پیامبردر همانجا قبض روح شد. 📚@Dastanhaykotah 📚
💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫 🔆پيش بينى وضع آب و هوا ☘همه جا صحبت از پيش بينى منجمان بود كه امسال هوا چگونه خواهد بود و كشت و زرع به چسان و باغ‏ها چه اندازه ميوه خواهند داد و راه‏ها آيا امن هستند يا نه ... ☘شيخ ابوسعيد روزى بر منبر رفت و گفت: سخن منجمان را شنيديد و درباره سال آينده، چنين و چنان گفتيد . اكنون بشنويد تا من اوضاع سال آينده را برايتان پيش بينى كنم و يقين بدانيد كه پيش بينى من درست‏تر از همه باشد و هيچ خطا نكنم . مردم، يك صدا گفتند كه بگو . ☘گفت: (( سال آينده چنان خواهد بود كه خدا مى‏خواهد؛ چنان كه پارسال آنسان بود كه خدا مى‏خواست و هر سال همان گونه است كه او مى‏خواهد؛ نه كم و نه بيش . و صلى الله على محمد و آله اجمعين. )) اين را گفت و از منبر فرود آمد . 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى 📚@Dastanhaykotah 📚
💖🌷 💥ﺁﯾـﺎ ﻣـﯿـﺪﺍﻧـﯽ ﭼـﺮﺍ ﺩﺭ ﮔـﻮﺵ ﻃـﻔـﻞ ﺗـﺎﺯﻩ ﻣـﺘـﻮﻟـﺪ ﺷـﺪﻩ اذان ﻣـﯽ ﮔـﻮﯾـﻨـﺪ ⁉️ ❣ﺭﺳﻮﻝ ﺍﮐﺮﻡ صلی الله علیه وسلم ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ : 🌿ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪ ﻃﻔﻞ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﭼﭗ ﺍﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺑﮕﻮﺋﯿﻢ . 👈 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﭘﺲ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﮐﺠﺎﺳﺖ❓❗️ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺁﯾﺎ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ⁉️ 👈ﭼﻮﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪﻣﺎﻥ ﺍﺫﺍﻥ ﻭﺍﻗﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﮔﻮﺷﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦﺭﻭﺯﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ . 🔮 ﭘﺲ ﻋﻤﺮ ﻣﺎ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﻦ "ﺍﺫﺍﻥ" ﻭ "ﻧﻤﺎﺯ" است 🔮 ✨ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻋﻤﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ پرﺑﺮﮐﺖ و ایمانی ﮐﻦ 📚@Dastanhaykotah 📚
🌷 🌷 ...! 🌷وقتی علی ابراهیمی در عملیات کربلای ۵، با ترکش خمپاره به شهادت رسید، جنازه‌اش را به قرارگاه بردیم و از آن‌جا با چند برادر دیگر، عقب ماشین گذاشتیم تا به مشهد بیاوریم.... یک‌دفعه جنازه حرکت کرد و روی زمین افتاد. فوراً جنازه‌ی مطهر را برداشتیم و روی ماشین گذاشتیم، اما هنوز کمی راه نیامده بودیم که باز پیکر شهید روی زمین افتاد. جنازه را بلند کردیم و عقب ماشین گذاشتیم. روی سینه‌ی شهید رفتم و شهید را به مادرش فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) قسم دادم، گفتم که می‌خواهیم تو را در بهشت رضا دفنت کنیم. 🌷چون در وصیت نامه‌اش نوشته بود: «می‌خواهم مثل جدم اباعبدالله (علیه السلام) در میدان جنگ به خاک سپرده شوم.» و در جای دیگری هم نوشته بود: «من عاشق خدا هستم و هیچ‌جا از جبهه به خدا نزدیک‌تر نیست. لذا جبهه را انتخاب می‌کنم.» بعد از این قسم پیکرش آرام گرفت تا این‌که او را در بهشت رضا کنار شهید حاج ابراهیم شریفی دفن کردیم. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز علی ابراهیمی و شهید معزز حاج ابراهیم شریفی 📚 کتاب "مجموعه گل مجموعه اول" 📚@Dastanhaykotah 📚
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🔺حق حيوانات 💥شيخ بهائى (رحمه الله) از ايران به نجف رفتند تا اينكه مقدس را به ايران بياورند شيخ همراه مقدس اردبيلى به طرف ايران حركت كردند در بين راه مركب مقدس قدرى كند حركت مى كرد لذا شيخ بهاء يك چوب به مركب زد تا سريعتر حركت كند در اين لحظه مقدس اردبيلى كه اين صحنه را مشاهده كرد ناراحت شد و فرمود: 💥شما كه عالم مردم ايران هستيد با اين حيوان اينطور برخورد كرديد چه برسد به مردم ايران و از همانجا برگشتند. بهتر از اين در دلش آزرم باد يا ز خودش يا ز خدا شرم باد 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆شنوا ⚡️صاحب كتاب ابوب الجنان كه كتاب بسيار پربار و نايابى است مى نويسد: جوان بى تقوايى كه به خير و سعادت خود در زندگى اهميتى نمى داد و ملاحظه چيزى را نمى كرد، بر اثر چشم چرانى به دخترى دل بسته بود، ولى آن دختر تن به خواسته نامشروع او نمى داد. ⚡️شبى از شب هاى قدر كه وقت بيدارى و مناجات و قرآن و گريه و درد دل با خداست و مردم همگى در مساجد و مجالس احياء جمع شده بودند، اين جوان كه ديده بود والدين آن خانم زودتر از منزل خارج شده اند راه را بر اين دختر كه قصد داشته به تنهايى مسير بين خانه و مسجد را طى كند بست. دختر كه ديد كارى از دستش ساخته نيست در پاسخ به خواسته آن جوان گفت: امشب شب احياء و شب گرفتن برات است. آيا انصاف است مردان و زنان ديگر در اين لحظه براى مناجات و دعا به در خانه خدا رفته باشند و من و تو مرتكب عمل نامشروع زنا شويم؟ پسر لحظه اى تامل كرد و جواب داد: نه، انصاف نيست! ⚡️دختر گفت: حال كه فهميدى اين كار آن هم در نيمه شبى چنين عزيز و در محضر خدا بى انصافى است، بيا و اين شب را به احيا سپرى كن. من نيز چنين خواهم كرد. سپس، از هم جدا شدند. ⚡️وقتى سحر شد، پدر دست دخترش را گرفت و به نشانى منزلى كه از جوان يافته بود رفت و در زد. وقتى جوان در را به روى آن ها گشود، پدر گفت: من تو را نمى شناسم، ولى شب پيش، پس از احياء، رسول خدا، صلى اللّه عليه و آله، را در رؤيا ديدم و آن حضرت نشانى تو را به من دادند و فرمودند: دخترت را ببر و به عقد آن جوان در آور. ⚡️اين نمونه اى از بيدارى دل است كه در آن نفس حق دخترى پاكدامن كه ارتباطى با پروردگار عالم داشته قلب مرده اى را زنده مى كند و او را به تأمل وا مى دارد كه شب قدر كه شايسته احياء و مناجات و «خير من ألف شهر» است شب زنا نيست. 📚برگرفته از کتاب حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن (((چه خدای شنوایی داریم فقط باور نداریم... ))) 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 📚@Dastanhaykotah 📚
🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺 🔆نخست اخلاق خود را اصلاح کن 🌳ابو علی سینا هنوز به سن بیست سال نرسیده بود که علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهی و طبیعی و ریاضی و دینیِ زمان خود، سرآمد عصر شد. روزی به مجلس درس ابو علی بن مسکویه، دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد. با کمال غرور، گردویی را جلو ابن مسکویه افکند و گفت: مساحت سطح این را تعیین کن؟ 🌳ابن مسکویه جزوه هایی از یک کتاب را که در علم اخلاق و تربیت نوشته بود (کتاب طهارة الاعراق) جلو ابن سینا گرفت و گفت: تو نخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت سطح گردو را تعیین کنم! تو به اصلاح اخلاق خود محتاج تری از من به تعیین مساحت سطح این گردو. 🌳ابو علی از این گفتار شرمسار شد و این جمله راهنمای اخلاقی او در همه عمر قرار گرفت. 📚نقل از: مرتضی مطهری رحمه الله داستان راستان، ج 1، ص 71 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆مکافات عمل در زمان حاج سید عبدالکریم حائری و ماجرای کشف حجاب از سوی رضاخان، دوتا پاسبان بودند که خیلی اذیت می کردند. روزی زنی با روسری از خانه بیرون می آید، یکی از این پاسبانها او را تعقیب می کند، آن زن هرچه او را قسم می دهد و حضرت ابوالفضل، علیه السلام، را شفیع قرار می دهد در او اثر نمی بخشد. بلکه آن بی حیا توهین هم می کند که اگر ابوالفضل کاری از او ساخته می شد، نمی گذاشت دستهای او... همان روز به حمام می رود و دلش درد می گیرد، معالجات اثر نمی کند و به هلاکت می رسد. غسال گفته بود: دیدم، مثل اینکه سیلی به صورتش خورده شده باشد صورتش سیاه شده بود 📚منبع: حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، ص 447، به نقل از: کرامات العباسیه (معجزات حضرت اباالفضل، علیه السلام)، علی میرخلف زاده، ص 220 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 📚@Dastanhaykotah 📚
✍️ از صبح که چشم باز می‌کنی، تا شب که چشم فرو می‌بندی، چند کلمه، خرج می‌کنی ؟ آری خرج ... - کلماتی که از ما صادر می‌شوند، خرج دارند! ومحل تأمین این هزینه، روحِ ماست ... کلمات از روح کَنده می‌شوند ... برای همین هم هست که کلام بعضی‌ها آرامت میکند و کلام بعضی‌ها، منقبضت ... ※ مراقب باش، آنقدر کلمه خرج نکنی، که روحت، سر سجاده، توانِ بلند شدن نداشته باشد... یا آنقدر با اظهار نظرهای بیهوده، از روحت هزینه ندهی، که وقت خواب، جانِ پرواز بسمت خوابهای زیبا را از آن بگیری ... ✓ امروز، از همین الآن ... تا شب، کلماتت را داشته باش! ★ هرجایی که می‌شود حرف نزنی ... نزن! و هرجا که باید حرف بزنی؛ به کوتاهترین اما نغزترین و پرمهرترین کلام، پاسخت را به زبان بیار ... موفق باشی دوست من ✋ 📚@Dastanhaykotah 📚