eitaa logo
پرسپولیس لاو|PERESLOVE🚩 هواداران پرسپولیس ❤️🚩 داستان هـاے کوتـاه فوتبال برتر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
10 فایل
𝖲𝘁ᗩ𝗿𝖳: 1402 .2 .21"🫂❤ ت‍‌و پ‍‌ادش‍‌اه س‍‌رزم‍‌ی‍‌ن ق‍‌ل‍‌ب ک‍‌وچ‍‌ک م‍‌ن‍‌ی؛) 𝖯𝗿Տ𝗉𝗼ᒪ𝘀ᗩ𝗺♥️🧶...! م‍‌ی‍‌ری ب‍‌ر‍و ای‍‌ن‍‌ج‍‌ا ج‍‌ای ه‍‌وادار ف‍‌ی‍‌ک ن‍‌ی‍‌س‍‌ت👋🏻. جهت رزرو تبلیغ 👇 https://eitaa.com/joinchat/179306566C317ae49091 .
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله حاج شیخ محسن فقیهی: برخی هستند که دوست دارند دیگران دنبالشان راه بیفتند و احترامشان کنند؛ اما سرش را زیر می‌اندازد و تنها می‌رود. تکبر و کبر می‌گوید: «بگذار عده‌ای بیایند دور تو و احترامت کنند» اما او سرش را زیر می‌اندازد و با کبرش مبارزه می‌کند. یادم هست مرحوم امام از درس می‌آمدند، جواب شاگردان را که می‌دادند به شاگردان می‌فرمودند: «امری ندارید؟ خداحافظ». گاهی عبا را بر سر می‌کشیدند و از کوچه باریکی می‌رفتند؛ حاضر نبود که شاگردان به دنبالش بیایند. یکی از نکات مهم این است که انسان، ممکن است روحیه تکبر داشته باشد اما باید با آن مبارزه کند. دلتان می‌خواهد بالای مجلس بنشینید اما همان ابتدای مجلس بنشینید؛ این مبارزه است. دلتان می‌خواهد که برایتان صلوات بفرستند، اعتنا نکن. 📚@Dastanhaykotah 📚
🔴 چرا ما برای فرج امام عصر آنطور که باید، عاجزانه دعا نمی‌کنیم؟ ➖ما به این زندگی پر از فساد و گناه و تباهی عادت کرده‌ایم؛ لذا اصراری بر آمدن صاحبمان نداریم..! ➖هنوز که هنوز است دل به غیرِ حجّت خدا بسته‌ایم و میگوییم دیگران هم میتوانند اوضاع دین و دنیای ما را از قبل بهتر کنند..! ➖نمیدانیم آمدنش چه تغییر و تحولی در زندگی ما ایجاد میکند؛ چون کور به دنیا آمدیم قدر بینایی را نمیدانیم..! 🌕 قَالَ الإِمام المَهدیّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم‏» در تعجيل فرج زياد دعا كنيد كه تعجيل فرج، گشايش كار خود شما است. 📚@Dastanhaykotah 📚
✨✨✨✨✨✨ 🔆عمروعاص 🌳پس از قضیه‌ی حکمیت که عمروعاص، ابوموسی را گول زد و علی علیه‌السلام را از خلافت خلع کرد حضرت پس از نماز صبح و مغرب، معاویه و عمروعاص و ابوموسی را لعن می‌کرد. 🌳البته عمروعاص در شب عقبه (لیلة عقبه شبی بود که پیامبر صلی‌الله علیه و آله پس از منصوب کردن علی علیه‌السلام در غدیر خم عده‌ای هم قسم شدند تا در گردنه‌ای پنهان شده و شتر حضرت را رَم دهند تا پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیفتد و از بین برود و در مدینه خلافت تثبیت نشود.) جزو همدستان مخالفین پیامبر صلی‌الله علیه و آله بوده و مورد لعن پیامبر صلی‌الله علیه و آله هم قرار گرفته بود. وقتی درگیری و اختلاف بین امام علیه‌السلام و معاویه شدید شد، بنا به تحکیم شد که متأسفانه اهل عراق از طرف امیرالمؤمنین علیه‌السلام به ابوموسی اشعری رأی دادند (و حضرت به تعیین او راضی نبود) و معاویه عمروعاص را انتخاب کرد. 🌳ابوموسی از یکی دهات شام به صفین احضار شد و چهارصد نفر همانند شریح بن هانی و ابن عباس همراه او بودند و به «دومة الجندل» رفتند. عمروعاص نیز با چهارصد نفر به آنجا آمد. 🌳با تمام سفارشات که به ابوموسی کردند فایده‌ای نداشت چون عمروعاص در نیت پلید و بدی کردار در مکر و حیله بسیار قوی‌تر از او بود. 🌳عمروعاص ابوموسی را زیاد مورداحترام قرار می‌داد و او را در صدر مجلس می‌نشانید و در نماز او را مقدم می‌داشت و با او به جماعت نماز می‌خواند و به‌عنوان یا صاحب رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله به او خطاب می‌کرد! می‌گفت: 🌳 شما پیش از من خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله را درک کردی و بزرگ‌تر از منی، مرا نشاید که قبل از شما صحبت کنم. آن‌قدر این حرف‌ها و احترامات را رواداشت تا این‌که ابوموسی ساده به‌درستی عمروعاص اعتقاد پیدا کرد و تصور کرد او جز اصلاح امور نظر ندارد. عمروعاص گفت: ابوموسی نظرت درباره‌ی علی علیه‌السلام و معاویه چیست؟ 🌳گفت: بیا علی علیه‌السلام و معاویه را از خلافت معزول سازیم و کار خلافت را به شوری بر پا داریم. عمروعاص گفت: به خدا قسم رأی همان رأی شماست، باید همین را عملی کنیم؛ البته عمروعاص که نیتش بد و حیله‌باز بود ابوموسی را اوّل در جای خلوتی آورد و با او صحبت کرد تا دیگران در رأی دخالت نکنند، بعد به میان جمعیّت آمدند. 🌳اوّل ابوموسی برخاست و شروع به صحبت کرد؛ ابن عباس داد زد: هوشیار باش گمان می‌کنم عمروعاص تو را فریب داد، اوّل بگذار عمروعاص صحبت کند بعد تو؛ ابوموسی قبول نکرد و گفت: مردم، من و عمروعاص علی علیه‌السلام و معاویه را از خلافت عزل و بعد به شوری خلیفه قبول کنیم. من علی علیه‌السلام را از خلافت عزل کردم. 🌳عمروعاص بدطینت بلند شد و گفت: من هم علی علیه‌السلام را عزل کردم و معاویه را بر خلافت منصوب کردم، زیرا معاویه خون‌خواه عثمان و سزاوارترین افراد به مقام او می‌باشد. ابوموسی صدایش بلند شد و گفت: تو همانند سگی هستی که اگر به او رو کنند حمله می‌کند و اگر هم پشت کنند حمله می‌کند. 🌳عمروعاص گفت: تو همانند الاغی هستی که کتاب‌هایی بارش باشد و خلاصه عمروعاص با سوءنیت برنده قضیه تحکیم شد! ابن عباس همیشه می‌گفت: خدا روی ابوموسی را سیاه سازد که او را از بدی نیت و مکر عمروعاص هشدار دادم و رأی درست را به او گفتم، اما نفهمید. 📚@Dastanhaykotah 📚
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆علی علیه‌السلام برادر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم 💯یکی از کارهای بسیار مهمی که پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بعد از این که پنج یا هشت ماه به مدینه آمده بودند، انجام دادند، آن بود که عقد برادری میان مهاجرین و انصار منعقد کردند. 💯«عبدالله بن عبّاس» گفت: چون آیه‌ی «انّما المؤمنون اِخوهٌ: همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند» (سوره‌ی حجرات، آیه‌ی 10) نازل شد، 💯رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم بین جمیع مسلمان برادری را به‌عنوان یک اصل برقرار کردند و هر دو نفر را با یکدیگر برادر نمودند. 💯ابابکر را با عمر، عثمان را با عبدالرّحمن و … برادر نمودند، به مقدار مقام و مرتبت و تناسب افراد، بین آن‌ها برادری را تعیین کردند. 💯امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر روی خاک دراز کشیده بودند، پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم آمدند نزدش و فرمودند: یا ابا تراب! به پا خیز که تو را با کسی برادری ندارم والله که تو را برای خود ذخیره کردم. 📚نمونه معارف، ج 1، ص 82 -کشف الغمه تفسیر البرهان 🍁🍁امام باقر علیه‌السلام فرمود: «بر توست که برادران راست‌گو بگیری که هنگام بیچارگی ذخیره و در موقع بلاء سپرند.» 📚بحارالانوار، ج 78، ص 251 📚@Dastanhaykotah 📚
🌷 🌷 !! 🌷در اردوگاه‌های عراق سالنی عریض وجود داشت که اطراف آن را مأموران عراق پر کرده بودند و اسرا را پس از انتقال به آن مکان به‌شدت کتک می‌زدند و پس از شکنجه‌های مختلف، اسرای ایرانی را برای مدتی بدون آب و غذا در همان محل رها می‌کردند. 🌷بسیاری از اسرای ایرانی بخصوص جوان‌ترها و زخمی‌هایی که توان ایستادگی در برابر شکنجه سنگین مأموران عراقی را نداشتند در سالن‌های مرگ اردوگاه‌های عراق به شهادت می‌رسیدند. سخت‌ترین شکنجه دشمن پخش ترانه‌های عربی در محیط اردوگاه بخصوص در مناسبت‌های مذهبی و جلوگیری از خواندن نماز در آسایشگاه‌ها بود. : آزاده سرافراز حاج اسماعیل ناصری‌پور [از اهالی شهر درق با تحمل بیشترین زمان اسارت و گذشت ۱۱۹ ماه از عمر با برکت خود در اردوگاه‌های عراق عنوان صبورترین رزمنده خراسان شمالی را از آن خود کرده است.] منبع: سایت نوید شاهد ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 📚@Dastanhaykotah 📚
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸 🔆مناعت طبع عبدالله بن مسعود 🌴«عبدالله بن مسعود» از اصحاب نزدیک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بود و در مکتب آن حضرت شخصی غیور و وارسته بار آمد. در زمان خلافت عثمان، او بیمار و بستری شد که در همان بیماری از دنیا رفت. 🌴خلیفه به عیادت او رفت، دید اندوهگین است. پرسید از چه چیزی ناراحتی؟ گفت: از گناهانم. 🌴خلیفه گفت: چه میل داری تا برآورم؟ گفت: مشتاق رحمت خدا هستم. 🌴سؤال کرد: اگر موافق باشی طبیبی بیاورم. گفت: طبیب بیمارم کرده است. 🌴سؤال کرد اگر مایل باشی دستور دهم، عطائی از بیت‌المال برایت بیاورند؟ 🌴گفت: آن روز که نیازمند بودم، چیزی به من ندادی، امروز که بی‌نیاز هستم می‌خواهی چیزی به من بدهی؟! 🌴خلیفه گفت: این عطا و بخشش برای دخترانت باشد. 🌴گفت: آن‌ها نیز نیاز ندارند، چراکه من به آن‌ها سفارش کرده‌ام سوره‌ی واقعه را هر شب بخوانند؛ زیرا از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: «کسی که سوره‌ی واقعه را در هر شب بخواند، هرگز دچار فقر نمی‌شود.» 📚داستان‌ها و پندها، ج 7، ص 112 -مجمع‌البیان، ج 9، ص 211 📚@Dastanhaykotah 📚
📌 🍃 یک قدم بزرگ در آینده ی دور نیست 🔻 بلکه یک قدم کوچک 🍃 در همین لحظه است...! 🔻 موفقیت ،مقدمه شادی نیست، 🍃 بلکه شادی مقدمه موفقیت است. 😊 پس زندگی را زندگی کنیم 😁 شاد و پر نشاط باشیم 😍 و دیگران را هم شاد شاد شاد کنیم.! 📚@Dastanhaykotah 📚
🥀💥🥀💥🥀💥🥀💥🥀💥🥀 🔆اعتراض محمّد بن منکدر 🌾«محمد بن منکدر» گوید امام باقر علیه‌السلام را ملاقات کردم و خواستم او را پند و موعظه کنم که او مرا موعظت کرد. 🌾گفتند: «به چه چیز ترا موعظت کرد؟» گفت: در ساعتی از روز که هوا گرم بود به اطراف مدینه بیرون رفتم و امام باقر علیه‌السلام را که کمی فربه بود ملاقات کردم. او بر دوش دو غلام سیاه خود تکیه کرده بود و می‌آمد، با خود گفتم بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت گرم در طلب دنیا بیرون آمده خوب است او را موعظه کنم. 🌾پس سلام کردم؛ و امام نفس‌زنان و عرق‌ریزان جواب سلام مرا داد. گفتم: «خدا کارت را اصلاح کند، خوب است بزرگی از بزرگان قریش با چنین حالت در طلب دنیا باشد! اگر مرگ بیاید و تو بر این حال باشی کارت مشکل است.» 🌾امام دست از دوش غلامان برداشت و تکیه کرد و فرمود: «به خدا قسم اگر مرگ در این حال مرا دریابد، در طاعتی از طاعات خدا بوده‌ام که خود را از حاجت به تو و مردم بازداشته‌ام؛ وقتی از آمدن مرگ ترسانم که مرا درحالی‌که معصیتی از معاصی الهی را مشغول بوده باشم فراگیرد.» 🌾محمّد بن منکدر گوید: «گفتم: خدا تو را رحمت کند، می‌خواستم ترا موعظه نمایم تو مرا موعظه نافع فرمودی.» 📚منتهی الآمال،2، ص 91 📚@Dastanhaykotah 📚
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸 🔆مناعت طبع عبدالله بن مسعود 🌴«عبدالله بن مسعود» از اصحاب نزدیک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بود و در مکتب آن حضرت شخصی غیور و وارسته بار آمد. در زمان خلافت عثمان، او بیمار و بستری شد که در همان بیماری از دنیا رفت. 🌴خلیفه به عیادت او رفت، دید اندوهگین است. پرسید از چه چیزی ناراحتی؟ گفت: از گناهانم. 🌴خلیفه گفت: چه میل داری تا برآورم؟ گفت: مشتاق رحمت خدا هستم. 🌴سؤال کرد: اگر موافق باشی طبیبی بیاورم. گفت: طبیب بیمارم کرده است. 🌴سؤال کرد اگر مایل باشی دستور دهم، عطائی از بیت‌المال برایت بیاورند؟ 🌴گفت: آن روز که نیازمند بودم، چیزی به من ندادی، امروز که بی‌نیاز هستم می‌خواهی چیزی به من بدهی؟! 🌴خلیفه گفت: این عطا و بخشش برای دخترانت باشد. 🌴گفت: آن‌ها نیز نیاز ندارند، چراکه من به آن‌ها سفارش کرده‌ام سوره‌ی واقعه را هر شب بخوانند؛ زیرا از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: «کسی که سوره‌ی واقعه را در هر شب بخواند، هرگز دچار فقر نمی‌شود.» 📚داستان‌ها و پندها، ج 7، ص 112 -مجمع‌البیان، ج 9، ص 211 📚@Dastanhaykotah 📚
🌹🌹 ✨گاهی باید فرو ریخته شوی برای ” بنای جدید... ✨همیشه خودت باش… دیگران به اندازه کافی هستند… ✨بعضی آدما نقش صفر رو بازی میکنن تو زندگی، اگه ضرب بشن تو زندگیت همه چیزت رو از بین میبرن! ✨ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﺎﺳﺖ… ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ… ✨طلا باش تا اگه روزگار آبت کرد...روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود… سنگ نباش...تا اگر زمانه خردت کرد، تیپا خورده هر بی سر و پایی بشوی! ✨داشتن مغز دلیل بر انسان بودن نیست، پسته و بادام هم مغز دارند… برای انسان بودن باید شعور داشت.... 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆متولّی اموال ☘در زمان حضرت سلیمان علیه‌السلام مردی دو بچّه ماری را کشت. سپس مادر دو بچّه مار، به حضور حضرت سلیمان آمد و از آن مرد شکایت کرد و درخواست کرد که آن مرد را قصاص کند! حضرت سلیمان علیه‌السلام فرمود: «مرد موحّدی را به خاطر کشتن بچّه ماری نمی‌شود قصاص کرد.» ☘عرض کرد: «حال که چنین است، او را متولی اموال و قیّم موقوفات (و بیت‌المال) مردم قرار دهید؛ تا این‌که با دست‌درازی به اموال دیگران، من با مارهای دیگر در دوزخ از او انتقام کشم.» 📚خزینه الجواهر، ص 463 -زهر الربیع سید نعمت‌الله جزایری 🍂🍂امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام (وقتی‌که لشکری را تحریص به جنگ با اهل شام که به عراق هجوم آورده بودند، می‌کرد و آن‌ها به امام می‌گفتند خودت باید بیایی) فرمود: «سزاوار نیست که لشکر و شهر و بیت‌المال و جمع‌آوری مالیات زمین و حکومت میان مسلمین و رسیدگی به حقوق ارباب‌رجوع را رها کنم (و با لشکری که از پیش فرستاده‌ام، بروم).» 📒نهج‌البلاغه فیض الاسلام، ص 368 📚@Dastanhaykotah 📚
از کودکی به تقوا، صبر و پایداری در راه حق عشق می ورزید. مانند فقیران زندگی می کرد و با خوراکی بسیار ساده روزگار می گذارنید. او بر این باور بود که اگر چیزی از لوازم زندگی تهیه می شود، باید ارزش مادّی و معنوی آن سنجیده شود و به همسرش می گفت: فکر کن چیزی که قصد داری بخری، آیا ارزش دارد که در روز قیامت و روز حساب از آن باز خواست شود یا نه؟ اگر آن قدر ارزش ندارد، ضرورتی نیست که خودمان را به سختی بیندازیم. 📚@Dastanhaykotah 📚
🌷 🌷 !! 🌷شاید یکی از زیباترین لحظات و دقایق زندگی جنگی همه‌ی فرماندهان و رزمندگان کلیدی، دیدارهایی بود که بعد از پایان عملیات‌ها با حضرت امام داشتند. با دیدن آن پیر فرزانه، گویی خستگی عملیات از جان‌ها می‌رفت و بر داغ یاران شهید، آبی به خنکای حضور آن رهبر بزرگ پاشیده می‌شد. از آن دیدارها چندتایی از بقیه برایم خاطره‌انگیز تر است؛ از این جهت که درس‌های بزرگی آموختم. در این دیدارها، شش دانگ حواس‌ها به کوچک‌ترین کنش‌های آن مرد آسمانی بود که در هر کدام حکمتی نهفته بود که برایمان از خواندن ده‌ها کتاب اخلاق و عرفان تاثیر بیشتری داشت. 🌷در یکی از این دیدارها بود که تا امام آمد توی اتاق و روی صندلی نشست، شهید حسن باقری اجازه خواست با دوربینی که خودش آورده بود، دو_سه عکس یادگاری بگیرد. امام گفت: «چه ایرادی داره پسرم؟!» یکی از محافظ‌ها که اشاره کرد فلش دوربین برای چشم امام خوب نیست، حسن لامپ اتاق را روشن کرد تا عکس‌ها خراب نشود. زود سه_چهار عکس پشت سر هم گرفت و نشست روی زمین. 🌷سکوت بر اتاق حاکم شد. آقای رضایی آماده‌ی ارائه‌ی گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند. امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت طرف کلید برق و چراغ را خاموش کرد. در آن وقت روز نیازی به لامپ نبود، اما برای همه‌مان جالب بود که چرا هیچ‌کس به این قضیه توجه نداشت و جالب‌تر آن‌که چرا امام به کسی دستور نداد چراغ‌ها را خاموش کند و خودش شخصا بلند شد و کلید را زد. 🌹خاطره ای به یاد سردار شهید حسن باقری منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 📚@Dastanhaykota
🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻 🔆ثواب تعلیم ⚡️شخصی خدمت امام سجاد علیه‌السلام رسید و عرض کرد: «این مرد پدرم را کشته است و من می‌خواهم قصاص کنم قاتل هم به قتل اعتراف کرده است.» ⚡️امام فرمود: «می‌توانی قصاص کنی؛ آیا این مرد تابه‌حال به تو خدمتی نکرده است که از او دیه بگیری و قصاص نکنی؟!» ⚡️عرض کرد: «فقط چند روزی به من درس داده است.» امام فرمود: «حق و ثواب ارشاد، بیش از خون ارزش دارد.» ⚡️او هم از قصاص گذشت و تقاضای دیه یعنی صد شتر را کرد و قاتل توانایی آن را نداشت. ⚡️امام فرمود: «حاضری ثواب ارشاد و هدایت خود را به من بدهی و من در عوض صد شتر به تو بدهم؟» عرض کرد: «اگر فردای قیامت، مقتول جلوی مرا بگیرد، هیچ توشه‌ای غیر از درس دادن ندارم.» ⚡️امام به خانواده‌ی مقتول فرمود: «اگر از او بگذرید، روایتی از پیامبر برایتان می‌خوانم که از همه‌ی دنیا برای شما باارزش‌تر باشد. بدین ترتیب آن‌ها هم از حقشان گذشتند.» 🌾🌾امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «کسی که امید پاداش نیک خدا را داشته باشد، ناامید نخواهد شد.» 📚غررالحکم، ج 1، ص 175 📚@Dastanhaykota
🌸🔅🌸🌸🔅🌸🔅🌸🌸🔅🌸 🔆ارزش پرستاری از بیمار ☘دو نفر از مسلمین، از راه دور برای مناسک حج به سوی مکه رهسپار شدند، در این سفر وقتی‌که برای زیارت قبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله به مدینه آمدند، یکی از آن‌ها در مدینه بیمار شد و در منزلی بستری گردید، پس هم‌سفرش از او پرستاری کرد. ☘روزی هم‌سفر، به بیمار گفت: دلم می‌خواهد به زیارت قبر پیامبر بروم. اجازه بده بروم و برگردم. ☘بیمار گفت: تو یار من هستی، مرا تنها مگذار، وضع مزاجی من وخیم است، از من جدا نشو! هم‌سفر گفت: برادر! ما از راه دور برای زیارت قبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمده‌ایم، زود می‌روم و برمی‌گردم. ☘هم‌سفر رفت و پس از زیارت قبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله به منزل امام صادق علیه‌السلام رفت و قصه‌ی خود و رفیق مریضش را نقل کرد. ☘امام فرمود: «اگر تو کنار بستر دوست هم‌سفرت بمانی و از او پرستاری کنی و مونس او باشی، در پیشگاه خدا بزرگ بهتر از زیارت مرقد پیامبر است (چون مریض دل‌شکسته و ناامید از خود بود.)» 📚@Dastanhaykota
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋اندوه، نگرانی و ترس، به‌طور طبیعی و دائمی در دل انسان پدید می‌آید و مثل علف هرز در دل انسان رشد می‌کند، لذا جلوگیری از اندوه نیاز به یک برنامۀ دائمی دارد. هر روز باید از دل‌مان اندوه‌زدایی، ترس‌زدایی یا حسرت‌زدایی کنیم. 🌻هر روز صبح که بلند شدی، اول یک‌مقدار از دلت اندوه‌زدایی کن. اتفاقاً در تعقیبات نماز صبح، اذکاری هست که برای رفع اندوه از دل بسیار مؤثر است؛ مثلاً این تعقیباتی که امام جواد(ع) توصیه فرموده‌اند: «حَسْبِيَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِينَ‏...؛ من‌لایحضره‌الفقیه/1/327) 🚨ذکر گفتن‌های ما کِی اثر دارد؟ وقتی که همراه با ایمان باشد؛ وقتی مرور ایمان و اعتقاد ما باشد. 🌻 مثلاً وقتی می‌گویی «لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله» عمیقاً توجه کنی به اینکه واقعاً هیچ کسی جز خدا قدرت ندارد! عمیقاً این‌را مرور کن تا اعتقادت بالا برود. ❤️پس همیشه بگو خدایا شکرت خدایا شکرت ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📚@Dastanhaykota
🔅 ✍ زندان تن 🔹 یکی از بندگان مخلص خدا زمانی که ذکر خدا می‌گفت، دست راستش را روی سینه می‌گذاشت. 🔸از او پرسیدند: چرا دست روی سینه قرار می‌دهی؟ 🔹گفت: روح (مؤمن) من در وجودم اسیر است و همواره بی‌تاب برای پرکشیدن به سوی معبود! قفسه سینه‌ام چون میله‌های زندانی است که روح من به امر خدا در پشت آن تا زمانی که خودش حکم فرموده محکوم به حبس و زندانی است. 🔸گاهی وقت‌ها که از شدّت ذکر، روحم در پشت میله‌های زندان تن برای پر کشیدن به سوی معبود بی‌تابی می‌کند، دست روی سینه‌ام می‌گذارم تا پشت میله‌های زندان آرام گیرد و ساکن شود. 🔹چنانچه نبی مکرم اسلام صلی‌الله علیه وآله فرمود: اگر امر و اراده‌ خدا نبود، ارواح برای لحظه‌ای در قالب تن زندانی نمی‌شدند و به سوی معبود هر لحظه پر می‌کشیدند. 📚@Dastanhaykota
🗯🌻🗯🌻🗯🌻🗯🌻🗯 🔆دخترم بیمار نشده! 🍂پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم دختری را خواستگاری کردند. پدر دختر شروع به تعریف دخترش نمود و امتیازات او را می‌شمرد، ازجمله گفت: «این دختر از زمان تولّدش تا این موقع بیمار نشده است.» 🍂پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم از مجلس برخاست و قطع کلام خویش نمود، بعد فرمود: 🍂«خیری در چنین وجودی نیست که مانند گورخر بیمار نشود. مرض و بلا تحفه‌ای است از جانب خدا به‌سوی بندگان است که اگر از یاد خدا غافل شدند، آن مرض و پیشامد او را متوجّه خدا سازد.» 📚پند تاریخ، ج 2، ص 180 🔸امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: «شدیدتر از بی‌چیزی، مرض تن است.» 📚نهج‌البلاغه فیض السلام، ص 1270 📚@Dastanhaykota
🗯🌻🗯🌻🌻🗯🌻🗯🌻🌻🗯🌻🗯 🔆فضیلت بلا 🥀بلا، زینت برای مؤمن و کرامت برای صاحب عقل است، چون مصاحبت با بلا و صبر بر آن و ثبات قدم داشتن در بلا موجب درستی ایمان می‌گردد. 🥀پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ما گروه انبیاء بیشتر از همه‌ی مردم به بلا دچار هستیم و بعد از ما، اهل ایمان، هرکسی که به خدا و ما شبیه‌تر است.» 🥀کسی که بلا را بچشد، در تحت سرّ محافظت خدای قرار می‌گیرد و لذّتی که این شخص می‌برد، از لذّتی که بعضی، از نعمت‌های ظاهری می‌برند، بیشتر است و در فقدان بلا مشتاق آن است. چون در تحت آتش بلا و محنت، انوار نعمت‌های باطنی می‌باشد و تحت نعمت‌های ظاهری، آتش بلا و محنت آشکار می‌گردد. چه‌بسا به‌وسیله‌ی بلا، عدّه‌ی زیادی نجات پیدا می‌کنند و چه‌بسا به‌وسیله‌ی نعمت، عدّه‌ی زیادی هلاک می‌شوند. خدا مدح نکرده است، بنده‌ای از بندگان خود را از زمان حضرت آدم تا پیامبر ما صلی‌الله علیه و آله و سلّم مگر بعد از بلاها و وفاداری که در حق عبودیت کرده است. پس کرامات خداوند به حقیقت در آخرت، ابتدای آن بلا بوده و نتایج خوشی‌های دنیوی در آخرت بلاست. 🥀کسی که از دام بلاها بیرون شد، چراغ مؤمنین، مونس مقرّبین و راهنمای قاصدین الهی می‌گردد. 🥀در عبدی که از محنت شکایت کند، خیری نیست؛ بااینکه قبلاً در هزاران نعمت و راحتی بوده است. کسی که در بلا حقِ صبر را به‌جای نیاورد، حق شکر در وسعت نعمت را به جا نمی‌آورد و کسی که حق شکر در وسعت نعمت را به جا نیاورد، البته از پایداری و صبر در بلا محروم خواهد بود و کسی که از صبر در بلا و شکر در نعمت محروم شد، ازجمله محرومین خواهد بود. 🥀حضرت ایّوب علیه‌السلام در دعایش می‌فرماید: «خداوندا هفتادسال مرا نعمت دادی، اگر هفتادسال به من بلا بدهی (بنده‌ی صابر توأم).» 🥀وهب بن منبّه گفت: «بلا برای مؤمن همانند پای بند برای حیوانات و زانوبند برای شتران است.» 🥀حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «صبر برای ایمان همانند سر برای بدن است و سر صبر، بلاست و این را غیر عالمان درک نمی‌کنند.» 📚مصباح الشریعه، باب 90 ⚡️⚡️امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: «سه چیز از بزرگ‌ترین بلاهاست: نان‌خور بسیار، چیره شدن بدهی، ادامه‌ی بیماری» 📚غررالحکم، ج 2، ص 170 📚@Dastanhaykota
💐☘💐☘💐☘💐☘💐 🔆مصافحه ⚡️ابو عبیده می‌گوید: من در مسیری همراه امام باقر علیه‌السلام بودم و با او در یک ردیف سوار مرکب می‌شدیم. به هنگام سوار شدن ابتدا من سوار می‌شدم و سپس حضرت سوار می‌شد و سلام می‌کرد و مصافحه می‌نمود؛ او به‌گونه‌ای برخورد می‌کرد که گویی برخورد اوّل است. به هنگام پیاده شدن ابتدا او پیاده می‌شد و سپس من از مرکب پیاده می‌شدم چون هر دو روی زمین قرار می‌گرفتیم، باز به من سلام می‌کرد و طوری احوال‌پرسی می‌کرد که گویا برخورد اوّل می‌باشد. ⚡️عرض کردم برخورد این‌چنین شما با ما، قبلاً نزد ما مرسوم نبوده است! امام فرمود: «آیا می‌دانی چه خیری در مصافحه (همدیگر را بغل کردن) قرار داده شده است؟ ⚡️ به‌درستی که اگر مؤمنین هنگام ملاقات، با یکدیگر مصافحه کنند و با یکدیگر دست بدهند تا وقتی‌که از یکدیگر جدا نشده‌اند، خدا به آن‌ها نظر (رحمت) می‌کند و گناهان آن‌ها مثل ریزش برگ از درخت ریخته می‌شود.» 📚شنیدنی‌های تاریخ، ص 78 -محجه البیضاء، ج 3، ص 387 🌱🌱امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «کسی که امید پاداش نیک خدا را داشته باشد، ناامید نخواهد شد.» 📚غررالحکم، ج 1، ص 175 📚@Dastanhaykota
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆اشک یا بوی مُشک 🍂محی الدین عربی در رساله‌ی روح القدس می‌گوید: من یک ماه کامل در مسجد «ابن جراد» با «ابو احمد سلاوی» بیتوته کرده بودم. 🍂شبی برخاستم تا نمازی بخوانم. وضو گرفتم و به شبستان مسجد آمدم. ابو احمد در آن شبستان خوابیده بود و انواری از او به آسمان متصل بود ایستادم و نگریستم؛ نمی‌دانم آیا نور از آسمان بر وی فرود می‌آمد و به او می‌پیوست یا این که از وی برمی آمد و به آسمان می‌پیوست؟ 🍂 من از حال وی شگفت زده بودم، تا این که بیدار شد؛ وضو ساخت و برای نماز ایستاد. وقتی او گریه می‌کرد اشک‌هایش روی زمین می‌ریخت. صورتم را با آن اشک‌ها مسح می‌کردم در آن بوی مشک و آن را خوشبو یافتم. مردم این بو را از من احساس می‌کردند و می‌گفتند: این مشک را از کجا خریده‌ای؟ 📚آیینه سالکان، ص 157 رساله روح القدس، ص 130 📚@Dastanhaykota
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆اشک یا بوی مُشک 🍂محی الدین عربی در رساله‌ی روح القدس می‌گوید: من یک ماه کامل در مسجد «ابن جراد» با «ابو احمد سلاوی» بیتوته کرده بودم. 🍂شبی برخاستم تا نمازی بخوانم. وضو گرفتم و به شبستان مسجد آمدم. ابو احمد در آن شبستان خوابیده بود و انواری از او به آسمان متصل بود ایستادم و نگریستم؛ نمی‌دانم آیا نور از آسمان بر وی فرود می‌آمد و به او می‌پیوست یا این که از وی برمی آمد و به آسمان می‌پیوست؟ 🍂 من از حال وی شگفت زده بودم، تا این که بیدار شد؛ وضو ساخت و برای نماز ایستاد. وقتی او گریه می‌کرد اشک‌هایش روی زمین می‌ریخت. صورتم را با آن اشک‌ها مسح می‌کردم در آن بوی مشک و آن را خوشبو یافتم. مردم این بو را از من احساس می‌کردند و می‌گفتند: این مشک را از کجا خریده‌ای؟ 📚آیینه سالکان، ص 157 رساله روح القدس، ص 130 📚@Dastanhaykota
🌷 🌷 ! 🌷قبل از اجرای عملیات کربلای ۴، در یکی از شناسایی‌ها بایستی از عرض اروند عبور می‌کردیم و بعد از نفوذ به ساحل آن طرف اروند، به شناسایی منطقه مورد هدف می‌پرداختیم. به همراه رضا نیکپور، به آب زدیم. شب متغیری بود. هوا گاهی ابری و گاهی مهتابی بود. آهسته به صورت سر پایین به سمت ساحل مقابل فين (کفش مخصوص غواصی) می‌زدیم. 🌷....سرمان را که از آب بیرون آوردیم چشممان به سنگر دوشکایی افتاد که یک دوشکاچی عراقی پشتش نشسته و لوله آن را مستقیم به سمت ما نشانه رفته است. عینک غواصی روی چشمانمان بود. شهید نیک پور گفت: از هم جدا می‌شویم تو از آن طرف برو و من هم این طرف که اگر تیراندازی کرد، یک نفر تیر بخورد!! 🌷با دقت بیشتری به عراقی پشت دوشکا نگاه کردیم، تکان نمی‌خورد. شهید نیک‌پور به آهستگی به ساحل خزید و من هم به دنبالش. با احتیاط خود را به سنگر کمین رساندیم. اول گمان کردیم دوشکاچی به خواب رفته اما نزدیک که شدیم، متوجه شدیم عراقی دچار سکته شده است. آن بیچاره عراقی وقتی هیبت ما را در ميان آب دیده بود از ترس سکته کرده بود. او حتی انگشتش روی ماشه قرار داشت ولی از ترس جرأت و فرصت این‌که تیراندازی کند را نیافته بود. : رزمنده دلاور سماوات یکی از اعضای گردان غواصی نوح (ع) از نیروهای گردان اخلاص (اطلاعات و عملیات) لشکر ٢١ امام رضا (ع) كه در سال ۱۳۶۵ تشکیل شد. منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز 📚@Dastanhaykota