سرود خوانی حاج #میثم_مطیعی با چاشنی #طنز!
😂چه حالی میکنن پا منبری هاش
سلطان وعده( #روحانی) رو با خاک یکسان کرد!👇
http://eitaa.com/joinchat/1845100544Cb116997b6c
✅روزی پیامبر اکرم (ص) با اصحاب خود از جایی عبور می کردند ناگهان سگی شروع کرد به پارس کردن
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد
🍃اصحاب نیز توقف کردند آنگاه روبه اصحاب خود کرد و فرمود:
آیا فهمیدید که این سگ چه گفت؟
اصحاب گفتند:خیر
🍃پیامبر(ص)فرمود:این حیوان گفت:
ای پیامبر خدا!من همیشه خدای مهربان را شکر می کنم که بهره من در این جهان خلقت این شد که سگ شوم!اگر انسان بی نماز بودم چه می کردم.
🍃پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
میان مسلمان و کافر فاصله ای جز این نیست که نماز واجب را عمداً ترک کند یا سبک بشمارد و نخواند
📚عرفان اسلامی،ج۵،ص۸
#مراقب_نمازهامون_باشیم 🌹
عاشقان امام حسین علیه السلام
@dastanhavehkaytha
🌺 جزای صبر در برابر همسر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
🌦امام باقرعليه السّلام فرمود:
💫در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، دراين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت:
💫چرا هود براى خودش چنين دعايى نمى كند؟
🌿مردم گفتند: ما را به نزد او ببر،
🍃گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت مى كرد مى ايستاد و دو ركعت نماز مىخواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟
🌿گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم.
🌦 گفت: چه ديديد؟ گفتند:
🍁پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد.
🌦فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند.
🌿گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟
🌦 گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا را شكر مى كنم كه اذيّت كننده ام را زير دستم قرار داده و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط مى شد.
📚 مشكاة الأنوار في غررالأخبار، ص ۲۸۷-۲۸۸🌷
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
فقیری به ثروتمندی گفت:
اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت:
تو را کفن میکنم و به گور می سپارم.
فقیر گفت:
امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار ..
حکایت بالا حکایت بسیاری از ماست؛
https://eitaa.com/Alimaddi
بن عفیف:
میثم تو دیوانه ای؟
میثم تمار:
تا مردم گمان نکنند دیوانه ای، ایمانت کامل نمیشود..
بن عفیف:
این که فرمودی،حدیث نبویست؟
میثم تمار:
حدیث عشق است...♡
#میثم_تمار(سالروزشهادت)
#حدیث_عشق
#یاس_فاطمی
🔆 اوج بی نیازی در عصر ظهور
هرچند در عصر ظهور نعمتهاى مادى به حد نهایی خود میرسند، اما در اين ميان بركات معنوى و روحى نيز وجود دارد كه ارزش آنها بسیار بیشتر از بهره های مادی است؛ از جمله آنها حس بی نيازى مردم در دوره امام مهدى است كه در احاديث زيادى بر آن تأكيد شده است.
پیامبر اکرم می فرمایند: «شما را به مهدى بشارت میدهم... [به هنگام ظهور او] خداوند دلهاى امت محمد را سرشار از بی نيازى میكند...»
📚 احمد بن حنبل، مسند، ج ٣،ص٣٧؛ درسنامه مهدویت، جلد ١، ص ٩۶
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 خواجه و غلام
خواجهای غلامش را به بازار فرستاد که انگور و انار و انجير بخرد و زود بيايد. غلام رفت و دير آمد و انگور تنها آورد.
خواجه او را بسيار زد و گفت: چون تو را پی کاری می فرستم بايد چند کار کنی و زود بيايی، نه آنکه پی چند کار میروی دير بيايی و يک کار کنی.
غلام گفت: بچشم، از اين به بعد.
بعد از چند روز اتفاقاً خواجه مريض شد و او را پی طبيب فرستاد. غلام رفت و زود برگشت و چند نفر همراه خود آورد. خواجه گفت: اين ها چه کسانند؟
گفت: تو با من گفتي چون پی کارت فرستم چند کار بکن و زود بيا. اکنون اين طبيب است که جهت معالجه آورده ام، و اين غسال است که اگر مردی غسلت دهد، و اين آخوند است که بر تو نماز بخواند، و اين تلقين خوان است، و اين قبر کن است و اين قرآن خوان!
📗 #کشکول_منتظری_يزدی
✍ شیخ محمد منتظری یزدی
@Dastanhaykotah
#از_رفتن_به_سرقبراموات_غافل_نشوید
🌹اهمیت رفتن سر قبر اموات
✔️ بهترین زمان زیارت اموات عصر پنجشنبه است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است، شاید بهتر از آن صبح جمعه بین الطلوعین باشد.
👈 از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که اگر شخصی سر قبر کسی برود، آیا اینکارِ او ، فایده ای برای آن شخص دارد؟
🌷 امام فرمودند بله. این مثل هدیه ای است که به زندهها میدهید و او را کاملاً خوشحال میکنید.
🔸یکی از نزدیکان رجبعلی خیاط میگفت ما با ایشان به قبرستان ابنبابویه رفته بودیم و قبر مادر من هم آنجا دفن بود. من سر قبر مادرم نرفتم. سر چند تا قبر فاتحه خواندیم. وقتی میخواستیم از قبرستان بیرون بیاییم، ایشان گفتند که مادر شما اینجا دفن است؟ گفتم بله.
گفت مادر شما در عالم برزخ داشت از شما گله میکرد. برگشتیم و سر قبر مادرم رفتیم.
❓اگر کار خیری که میکنیم، به تعدادی از اموات هدیه کنیم آیا از ثواب آن کم میشود؟
خیر. اگر شما یک صلوات به کل اموات مؤمنین و مؤمنات هدیه کنید به خاطر کار ارزشمندی که شما کردید و همه را در نظر گرفتید و بخل نورزیدید، خدا ثوابش را به همه میدهد و از هیچ کس هم ثوابی کم نمیشود.
🌼پیامبر اسلام(ص) میفرمایند:
وقتی انسان آیت الکرسی را بخواند و ثوابش را برای همهی اهل قبور مومنین و مؤمنات بفرستد خدا ثواب را به هر کدام از اموات میدهد.
🔴اندرحڪایت دوچـــرخه
مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مأمور مرزی میپرسد: «در کیسه ها چه داری؟»
او میگوید: «شن.»
مأمور او را از دوچرخه پیاده میکند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت میکند. ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمییابد. بنابراین به او اجازه عبور میدهد. هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا میشود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا. این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار میشود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمیشود.
یک روز آن مأمور در شهر او را میبیند و پس از سلام و احوالپرسی، به او میگوید: «من هنوز هم به تو مشکوکم و میدانم که در کار قاچاق بودی. راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد میکردی؟»
مرد میگوید: «دوچرخه!»
گاهی وقتها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل میکنند.
📔#حکایتی_قابل_تأمل
پیر فرزانه ای در جمعی سخن می گفت. لطیفه ای برای حضار تعریف کرد، همه دیوانه وار خندیدند و او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. و او مجددا لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمع به ان لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی توانید بارها به لطیفه ای بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسون خوردن در مورد مشکلات و خاطرات تلخ گذشته ادامه میدهید؟! گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید ...
»
#لقمان_حکیم_گوید:
✍روزی در کنار کشتزاری از گندم
ایستاده بودم خوشه هایی از گندم که از روی تکبرسر برافراشته و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آورده بودند نظرم را به خود جلب نمودند و هنگامی که آنها را لمس کردم،
🌾شگفت زده شدم !
خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه
و خوشه های سر به زیر را پر از دانه های گندم یافتم با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما در حقیقت خالی اند....
🍃🌸 #داستانهاےکوتاه
🌸🍃🌸🍃
امام صادق علیه السلام:
پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگیاش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است:
❣اول تندرستی
❣دوم امنیت
❣سوم روزی فراوان
❣چهارم همراهِ هم رأی.
❣پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است.
راوی پرسید: همراهِ هم رأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب
#الخصال
🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/771096594C6a96f14d24
🔘 روز مباهله
🔹 روز بیست وچهارم ذیحجّة روزى است که رسول خدا(ص) با نصاراى نجران مباهله کردند و پیش از مباهله عبا بر دوش مبارک گرفتند و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین(ع) را زیر عبا جا دادند و فرمودند:
«پروردگارا! هر پیامبرى را اهل بیتی بوده، که مخصوصترین خلق نسبت به او بودند. خدایا! اینان اهل بیت منند، از ایشان شک و گناه را برطرف ساز و پاک کن ایشان را پاک کردنى کامل.»
🔹 پس جبرائیل نازل شد، و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد. آنگاه رسول خدا(ص) آن چهار بزرگوار را براى مباهله به بیرون بردند. چون نگاه نصارى بر ایشان افتاد و حقیقت آن حضرت و آثار نزول عذاب را مشاهده کردند، جرئت بر مباهله را از دست داده، و استدعاى مصالحه و قبول جزیه کردند.
🔹 در این روز حضرت امیرالمؤمنین(ع) در حال رکوع، انگشتر خود را به سائل دادند و آیه «انّما وليكم اللّه» در شأن آن حضرت نازل گشت.
#مناسبتی
#عبرت_ایام
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒سه حکایت کوتاه اما تاثیر گذار🍒
☘حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
☘ حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند
و در مورد اخلاق پسر میگوید: انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد!!؟؟
☘حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای..؟؟
گفت: آری .. مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!
======================
#داستـانهـاےڪـوتـاه
@Dastanhaykotah
💟 #حکایت
✅آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن خرقانی سخن از كرامت مي رفت و هر يک از حاضران چيزي مي گفت.
شيخ گفت: كرامت چيزي جز خدمت خلق نيست.
✅چنان كه دو برادر بودند و مادر پيري داشتند. يكي از آن دو پيوسته خدمت مادر مي كرد و آن ديگر به عبادت خدا مشغول مي بود.
✅يک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازي شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند.
گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند.
ندا آمد:
آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج...
#داستـانـهاےڪوتـاه
@Dastanhaykotah
#مباهلهچیست؟!
نجران نام استانی است در جنوب غرب عربستان و در نزدیکی مرز این کشور با یمن که این روزها حتما اسم آن را به دلیل جنگی که در یمن اتفاق افتاده بارها شنیده اید. 24 ذی الحجه سال بعد از فتح مکه و قبل از حجه الوداع در سال دهم هجری بود که پیامبر اهالی این منطقه را که مسیحی بودند به اسلام دعوت کرد. مسیحیان که به شدت از قدرت اسلام در هراس بودند بعد از شور و مشورت گروهی 60 نفره را به سرپرستی سه اسقف خود عازم مدینه کردند.
به مدینه که رسیدند در دفاع از عقاید خود با پیامبر اسلام بحث کردند و ادعا کردند که عیسی پسر خدا است به دلیل آنکه پدری ندارد. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و از سوی خدا به پیامبر امر کرد بگو اگر این طور است پس حضرت آدم اولی تر است به اینکه پسر خدا باشد چون نه پدری دارد و نه مادری در حالی که عیسی علیه السلام مادر داشت. مسیحیان نجران توان پاسخ نداشتند و وقتی دیدند نمی توانند بحث را ادامه دهند به دروغ اظهار اسلام کردند. پیامبر که به نهان آنها آگاه بود فرمودند شما از روی اجبار و برای فرار از بحث اینگونه می گویید.
حال که بر عقیده خود استوار هستید بیائید مباهله کنیم. مباهله سنتی بود که درادیان قبلی هم سابقه داشت و عبارت است از لعن (لعن دعا برای دوری از رحمت خدا است) الهی برای اثبات حقانیت است وقتی که هر دو طرف ادعای حقانیت دارند و خداوند دعای هر کدام بر حق بودند را مستجاب می کند. مسیحیان که این موضوع را منصفانه دیدند گفتند بله این سنت در دین ما هم وجود دارد و پذیرفتند که فردا مباهله کنند.
#ادامهدرپستبعدے👇
#داستـانـهاےڪوتـاه
@Dastanhaykotah
#ادامه....
فردا پیامبر (ص) در حالی برای مباهله آمد که دو کودک همراهشان بود و دو نفر دیگر پشت سر ایشان در حرکت بودند. مسیحیان که آنها را نمی شناختند پرسیدند اینها چه کسانی هستند که پیامبر را همراهی می کنند و اهل مدینه جواب دادند آن کودکی که در آغوش پیامبراست حسین نوه اوست و دیگری که دست در دست پیامبر دارد حسن نوه ی دیگر اوست. آن دو نفر نیز که پس از او می آیند علی پسر عمو و همسر دختر پیامبر است و آن زن نیز دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
ابو حارثه بزرگ مسیحیان اوضاع را که اینگونه دید گفت: اگر محمد بر حق نبود با عزیزترین افرادش نمیآمد و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند. به خدا من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جا برکند خدواند اجابت خواهد کرد، مباهله نکنید که همگی هلاک می شوید.[5] آنگاه درخواست کردند که به حکومت اسلام جزیه (مالیات) دهند و بر دین خود باقی بمانند که پیامبر (ص) پذیرفتند. چند تن از بزرگان آنها با اهداء هدایایی به پیامبر (ص) مسلمان شدند و آئین و طریق حقیقت را پذیرفتند.[6]
بنابراین، پس از فرارسیدن علم [وحی] به تو، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)]، با تو به چالش برخیزد، به او بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان، و زنانمان و زنانتان، و جانهایمان و جانهایتان را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری [تضرّع] کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم.
آیه 61 سوره آل عمران بر همین واقعه دلالت دارد که شیعه و اهل سنت همگی متفق القول اعتقاد دارند که آیه در شأن پنج تن آل عبا یعنی پیامبر اسلام، حضرت علی علیه السلام، امام حسن و امام حسین علیهم السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نازل شده است که فضیلتی بی همتا برای ایشان است و پیامبر در هنگام نزول آیه اینان را اهل بیت خود نامیدند.
امام رضا در پاسخ سوال مأمون که درخواست کرد بزرگترین فضل علی را در قرآن بگو، به آیه مباهله اشاره کردند و فرمودند هیچ آفریدهای برتر از پیامبر(ص) نیست؛ پس به حکم خداوند، بایستی کسی برتر از نَفْس[جان] پیامبر(ص) نباشد و علی در این آیه نفس و جان پیامبر است.[7]
اللهم هولاء اهلى؛ بار پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند.[8]
#داستـانـهاےڪوتـاه
@Dastanhaykotah
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁
🍁
✨ﺗـا #مـــــحرم
✨ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ
✨ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﮑﻨﺪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻤﺎﻧﻢ !
✨ﻧﮑﻨﺪ ﺑﻐﺾ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻏﻢ
✨ﻧﻪ ﺑﺒﺎﺭﺩ
✨ﻧﻪ ﺑﮑﺎﻫﺪ
✨ﺍﺑﺪ ﺍﻟﺪﻫﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ؟
✨ﻧﮑﻨﺪ ﺍﺷﮏ ﻧﺮﯾﺰﻡ؟
✨ﻧﮑﻨﺪ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ ﻧﺪﻫﯽ
✨ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺭﺑﺎﺏ ؟
✨نکند باز بمانم ؟
✨ﻧﮑﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺣﺮﻡ
✨ﺍﻫﻞ ﺣﺮﻡ
✨ﻣﯿﺮ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ ؟
✨ﻧﮑﻨﺪ
✨ﭘﺎﯼ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺣﺮﻣﺖ ﺑﺎﺯ ﺑﻤﺎند
✨ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺁﻫﺶ؟
✨ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ
✨ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﮑﻨﺪ ﺩﯾﺮ ﺷﻮﺩ ﺟﺎﯼ ﺑﻤﺎﻧﻢ
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🍁
🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁
یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...،
بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...!
ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟
گفت الحمدلله جام خوبه
ارباب این باغ و قصر رو بهم داده
دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن.
گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟
گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ،
صدا زد آقا مشهدی علی
خوش آمدی ..
مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ...
این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ...
میگفت دیدم مشت علی گریه کرد .
گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟
گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره
برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ...
عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید...
چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم چنان جبران میکنند که باورمان نمی شود...
#استادمظاهری
📔#داستان_کوتاه_پندآموز
گویند:
ملا مهرعلی خویی، روزی در ڪوچه دید دو ڪودڪ بر سر یڪ گردو با هم دعوا میڪنند.
به خاطر یڪ گردو یڪی زد چشم دیگری را با چوب ڪور کرد.
یڪی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها ڪردند و از محل دور شدند.
ملا رفت گردو را برداشت و شڪست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه ڪرد. پرسیدند تو چرا گریه میڪنی؟
گفت: از نادانی و حس ڪودڪانه، سر گردویی دعوا میڪردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت.
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها ڪرده و برای همیشه میرویم.
#داستـانـهاےڪوتـاه
@Dastanhaykotah
#ازدعاچهبهدستاوردهای
ازعارفى ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ!!؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ ! ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ !
ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ.
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خيال ﺁﺳﻮﺩﻩ تري داریم.
#داستـانـهاےڪوتـاه
@Dastanhaykotah
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒 #داستانک 🍒
💎عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت
مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت: نه
گفت: فلان عابد بود
نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم
عابد قبول کرد
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت:
سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد پاسخ داد:
دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی،،
#داستـانـهاےڪوتـاه
@Dastanhaykotah