#چگونه_گناه_نکنم
🔺 چه کنیم نفس، ما را به آسانی به #گناه نکشاند؟
#شهید_مطهری
✅اگر انسان #خیال را در اختیار خودش نگیرد یکی از چیزهایی است که انسان را فاسد میکند؛ یعنی انسان نیاز به تمرکز قوّه خیال دارد. اگر قوّه خیال آزاد باشد، منشأ #فساد اخلاق انسان میشود.
✅امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَک؛ یعنی اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش #مشغول میکند.
✅یک چیزهایی است که اگر #انسان آنها را به کاری نگمارد طوری نمی شود، مثل یک جماد است. این #انگشتر را که من به انگشتم می کنم، اگر روی طاقچه ای یا در جعبه ای بگذارم طوری نمی شود.
✅ولی نفس #انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الّا اگر شما به او #کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش می خواهد وادار می کند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز می شود؛ در رختخواب فکر می کند، در #بازار فکر می کند، همین طور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه می کشاند. اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک #شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود می کشد و #جذب می کند.
📚تعلیم و تربیت در اسلام، ص278
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
#ما_چقدر_فقیر_هستیم ....❗️
✿ روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
〽️ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست!
〽️ با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.
📚 مجموعه شهر حکایات
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
#حاج_اقا_قرائتی
من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم
تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی زیبا است.
داخل اتاق رئیس رفتم گفتم:
شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه!
گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است.
گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.
گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیکرد.
گفتند: یا علی رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمیکنی؟ گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. میترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد.
گفتم: دل علی میلرزد، تو خاطرت جمع است.
بعضیها خودشان را از امیرالمؤمنین حزب اللهیتر میدانند.
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌فضیلت آیت الکرسی در روایات :
۱- آیه الکرسی نوری از آسمان است.
۲- آیه الکرسی آیتی از گنج عرش است.
۳- آیه الکرسی باعث #ایمنی در سفر است.
۴- آیه الکرسی اعلاترین نقطه قرآن است.
۵- ذکر رسول مکرم اسلام در بستر؛ خواندن آیه الکرسی بود.
۶- با خواندن آیه الکرسی انسان دچار هیچگونه آفتی نخواهد داشت.
۷- برای رفع فقر آیه الکرسی مؤثر است و کمک الهی از غیب میرسد.
۸- همه چیز در آیه الکرسی است یعنی کرسی گنجایش آسمانها و زمین را دارد.
۹- در تنهایی آیه الکرسی بخوانی باعث رفع #ترس میشود و از سوی خدا کمک میرسد.
۱۰- آیه الکرسی رادر نمازها؛ روزها؛ شبهای ایام هفته؛ سفرها و در نماز شب و دفن میت بخوانید.
۱۱- هنگام خواب نیز آیه الکرسی بخوانید زیرا باعث میشود خداوند فرشتهای نگهبان و محافظت بگمارد تا صبح سلامت بمانی.
۱۲- هر گاه از #درد_چشم شکایت داشتی آیه الکرسی بخوانید و آن درد را اظهار نکنید آن درد برطرف میشود و از آن عافیت میطلبید.
۱۳- پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله : در خانهای که آیه الکرسی خوانده شود ابلیس از آن خانه دور میشود و سحر و جادو در آن خانه وارد نمیشود.
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
میلتون اریکسون وقتی دوازده ساله بود دچار فلج اطفال شد. ده ماه بعد شنید که پزشکی به مادرش گفت:
پسرتان شب را تاصبح دوام نمیاورد.
🎯
اریکسون صدای گریه مادرش را شنید. فکر کرد شاید اگر شب را دوام بیاورم مادرم اینطور زجر نکشد...
تصمیم گرفت تا سپیده دم صبح بعد نخوابد وقتی خورشید بالا آمد به طرف مادرش فریاد زد: من هنوز زنده ام!
چنان شادی عظیمی درخانه در گرفت که تصمیم گرفت همیشه تمام تلاشش را بکند که یک شب دیگر درد و رنج خانواده اش را عقب بیندازد!
اریکسون در سال ۱۹۹۰ در هفتاد و پنج سالگی در گذشت و از خود چندین کتاب مهم درباره ظرفیت عظیم انسان برای غلبه بر محدودیت هایش بجا گذاشت...
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ومِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا ۚ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴿٦﴾
و برخی از مردم اند که افسانه های بیهوده و سخنان یاوه و سرگرم کننده را می خرند تا از روی نادانی و بی دانشی [مردم را] از راه خدا گمراه کنند و آن را به مسخره بگیرند؛ اینانند که برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود.
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّىٰ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا ۖ فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿٧﴾
چون آیات ما بر او خوانده شود متکبرانه روی برمی گرداند، گویی آنها را نشنیده است، انگار در دو گوشش سنگینی است، پس او را به عذابی دردناک مژده ده.
🔸سوره لقمان ۶،۷
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
🕌الإمام علیّ علیه السلام :
شَرطُ الاُلفَهِ تَرکُ الکُلفَهِ.
شرط الفت ، ترک تکلّف است .
📝شرح روایی:
امیرالمؤمنین علیهالسلام:
شَر الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب.(غررالحکم، ص:۴۱۸)
رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و #مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد.
و َعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام:
أَثْقَلُ إِخْوَانِی عَلَیّ مَنْ یتَکلَّفُ لِی وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِی مَنْ أَکونُ مَعَهُمْ کمَا أَکونُ وَحْدِی؛ (مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۵۵)
چه بار گرانى است آن رفیقى که براى من به تکلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم که خود را از او تحفظ نمایم و چه بار خفیفى است بر من آن #رفیق بى آلایشى که وقتى با او نشسته ام مانند این است که تنها هستم.
🔸عیون الحکم والمواعظ : ص 298 ح 5326
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌فضیلت آیت الکرسی در روایات :
۱- آیه الکرسی نوری از آسمان است.
۲- آیه الکرسی آیتی از گنج عرش است.
۳- آیه الکرسی باعث #ایمنی در سفر است.
۴- آیه الکرسی اعلاترین نقطه قرآن است.
۵- ذکر رسول مکرم اسلام در بستر؛ خواندن آیه الکرسی بود.
۶- با خواندن آیه الکرسی انسان دچار هیچگونه آفتی نخواهد داشت.
۷- برای رفع فقر آیه الکرسی مؤثر است و کمک الهی از غیب میرسد.
۸- همه چیز در آیه الکرسی است یعنی کرسی گنجایش آسمانها و زمین را دارد.
۹- در تنهایی آیه الکرسی بخوانی باعث رفع #ترس میشود و از سوی خدا کمک میرسد.
۱۰- آیه الکرسی رادر نمازها؛ روزها؛ شبهای ایام هفته؛ سفرها و در نماز شب و دفن میت بخوانید.
۱۱- هنگام خواب نیز آیه الکرسی بخوانید زیرا باعث میشود خداوند فرشتهای نگهبان و محافظت بگمارد تا صبح سلامت بمانی.
۱۲- هر گاه از #درد_چشم شکایت داشتی آیه الکرسی بخوانید و آن درد را اظهار نکنید آن درد برطرف میشود و از آن عافیت میطلبید.
۱۳- پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله : در خانهای که آیه الکرسی خوانده شود ابلیس از آن خانه دور میشود و سحر و جادو در آن خانه وارد نمیشود.
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✨﷽✨
✅اولویتِ نیکی، دخترانند...
✍هدیه دادن به همه خوبست اما به اعضای خانواده، بهتر است و هنگام هدیه دادن به اعضای خانواده، توصیه شده که دختران مقدّم باشند. در شرایط امروز جامعه، اگر نیاز عاطفی فرزندان به ویژه دختران از طریق والدین رفع نشود، چه بسا از راههای دیگری که اصلا به مصلحت نیست دنبال رفع آن باشند.
لذا لازم است که والدین مخصوصا پدرها توجه ویژه ای به خواسته ها و نیازهای دختران خود داشته باشند و از آن جمله میتوان به خرید هدیه درمناسبتهای مختلف برای دختران اشاره کرد. که این هدیه موجب تقویت محبت بین والدین و دختر خانواده میشود.
پیامبر گرامی اسلام میفرمایند: باید دختران را در دادنِ هدایا بر پسران مقدّم بدارید. زیرا هر کس دخترش را خوشحال کند گویا برده ای از نسل حضرت اسماعیل را آزاد کرده است.
📚اَمالی شیخ صدوق، ص۶۷۲
@besamtaramesh
استاد رمضانی پیرامون سفر مقام معظم رهبری به آمل، خاطرهای تعرف میکنند که جالب توجه است:
«روزی خدمت علامه بودم و در مورد تعابیری همچون "قائد ولی وفی"، "رائد سائس وفی"، "مصداق بارز نرفع درجات من یشاء" و "دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد" كه ایشان برای مقام معظم رهبری به كار بردهاند، گفتوگو و سؤال كردم. چرا كه آن زمان برخی نتوانستند این ستایشها را تحمل كنند و به استاد خرده گرفتند. وی افزود: به استاد عرض كردم كه برخی، عبارات شما در تمجید از مقام معظم رهبری را برنتافتهاند. ایشان فرمودند: این عناوین بسیار خوب و بهجا بود و از نظر بنده هیچ مشكلی ندارد.»
این سخنان حضرت علامه در شرایطی است که علامه عظیمالشأن حضرت آیتالله حسنزاده آملی در استقبال از رهبر انقلاب، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب میكنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه میفرمایند این كار را نكنید. علامه حسنزاده می فرمایند: «اگر یك مكروه از شما سراغ داشتم این كار را نمیكردم.»
#وصف_عشق
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
#زبان_نیش_دار
♦️مرحوم مادر بزرگم يك قصه اي در كودكي برايم تعريف كرده است كه بسيار زيباست. قصه ي دوستي يك خرس و يك هيزم شكن است كه سال ها در كوه با هم دوست بودند و با هم غذا مي خوردند.يك روز هيزم شكن براي ناهار آش پخت، خرس كه مي خواست آش را بخورد شروع كرد با زبانش ليس زدن و با سر و صداي زياد خوردن؛
♦️هيزم شكن كلافه شد و گفت: درست غذا بخور، حالم رو بهم زدي با اين غذا خوردنت. خرس ديگه غذا نخورد و كنار رفت و صبر كرد هيزم شكن غذايش را تمام كند. گفت: برو و تبرت را بياور و بزن توي سر من. هیزم شکن گفت آخه برای چی؟ ما با هم دوست هستیم.
♦️خرس گفت: همین که میگم یا می زنی یا از بالای کوه پرت می کنمت پایین. هیزم شکن هم تبر را برداشت و زد توی سر خرس و خون آمد و بیهوش شد. هیزم شکن فرار کرد و تا یکی دو سال سراغ خرس نرفت اما بعد از چند وقت طاقت نیاورد و رفت ببیند که خرس زنده است یا نه.
♦️دید که خرس سالم است و مشغول کار خودش است، سلام و احوالپرسی کرد، گفت چه قدر خوشحالم که می بینم حالت خوبه، آخه خودت گفتی بزن من که نمی خواستم بزنم. خرس گفت: نگاه کن ببین زخم خوب شده یا نه؟ هیزم شکن نگاه کرد و گفت: آره خدارو شکرخوبه خوبه و جایش هم نمانده.
♦️خرس گفت: ولی جای زخم زبونی که زدی هنوز جایش مانده، زخم تبر خوب شد ولی زخم زبون هنوز جاش مونده.
♦️زبان نیشدار روح را بیمار می کند. توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کنند.
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✅شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي
✍️آيت الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سالها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود :
« مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،سجدهي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شدهام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالبتر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري ميكشيدم، بيدرنگ شفا مييافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماريهاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .»
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشهي چشمي به ما كنند
📚 بحارالانوار
✍️امام صادق عليه السّلام :
هرجوان مؤمنی که قرآن را تلاوت كند،قرآن با گوشت و خون او بياميزد و خداوند او را با فرشتگانى كه سفير حضرت حقّند و بزرگوار و نيكوكارند همراه كند، و قرآن در روز قيامت از رفتن او در آتش جهنّم جلوگيرى مىكند و مىگويد:
پروردگارا! هر خدمتكارى بجز خادم من دستمزد خويش را گرفته است، پس گراميترين بخششهاى خود را بر او ارزانى دار،
پس خداوند دو جامه از جامههاى بهشتى بر اندام او مىپوشاند، و تاج كرامت بر سر او نهاده مىشد،
آنگاه به قرآن خطاب مىشود كه:آيا تو را به خاطر اين جوان خشنود ساختيم؟
و قرآن در پاسخ مىگويد: پروردگارا!من بيش از اين(از رحمت تو)در بارۀ او آرزو داشتم،پس امان نامهاى را به دست راست،
و منشور جاودانگى او در بهشت در دست چپ او قرار مىدهند، وارد بهشت مىشود و به او گفته مىشود:
بخوان و يك درجه بالا برو،و به قرآن خطاب مىشود:
آيا او را به پاداشى كه مىخواستى نواختيم،و تو را از اين موهبت خشنود ساختيم؟قرآن در پاسخ مىگويد:آرى اى خداوندگار من!امام عليه السّلام فرمود:كسى كه آن را زياد بخواند،و عليرغم سختي هايى كه دارد(قرآن) را به خاطر بسپارد، خداوند دو بار اين پاداش را به او عنايت فرمايد.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال , ج۱ ,ص۱۰۰
🌸
🕌مدیریت ، مسئولیت
عَن اَبی ذَرٍّ (سَلامُ اللّهِ عَلَیهِ) اَنَّ النَّبیَّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی اِنّی اَراکَ ضَعیفاً فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَینِ وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم.
رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: ای ابوذر! من آنچه برای خود دوست میدارم برای تو نیز دوست میدارم؛ همانا تو را ناتوان میبینم، پس هیچ گاه به دو نفر امر نکن و به هیچ وجه عهدهدار مال یتیم مباش.»
قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی
خود جناب ابیذر این توصیهی پیغمبر به خودش را ذکر میکند؛ برای ماها هم درس است، درس بسیار بزرگی است. حضرت به او فرمود من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم؛ یعنی آن چیزی که میخواهم به تو بگویم، از روی کمال محبّت است؛ چون انسان به خودش کمال محبّت را دارد. خب حالا آن حرفی که حضرت میخواهد به ابیذر بزند چیست؟
اِنّی اَراکَ ضَعیفا
من جنابعالی را در مدیریّت، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی، مجاهد فیسبیلاللّه، رُکگو، و آسمان بر راستگوتر از او سایه نیفکنده، زمین راستگوتر از او را بر خودش حمل نکرده؛ اینها همه به جای خود محفوظ، امّا شما آدم ضعیفی هستی.
فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَین
حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی! یعنی پیدا است آن ضعفی هم که حضرت فرمودند، ضعف در مدیریّت است؛ یعنی تو آدمی هستی که مدیریّت نداری؛ اگر چنانچه بر دو نفر یا بیشتر ریاست پیدا کردی، نمیتوانی کار آنها را به سامان برسانی. این، درس برای ماها است.
ما -حالا همهی ما نه؛ بعضیمان این جوری هستیم- به مجرّد اینکه یک مسندی، یک جایی، یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم که برویم آنجا! خب شما اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی.
حالا بحث اسمنویسی برای #انتخابات_مجلس است، گفتند شروع شده، همین طور بدون محابا میروند!
خب شما که میخواهی بروی آنجا، آنجا سؤال دارد؛ این تواناییای که خدا به من و شما میدهد، کنارش مسئولیّت هست. این [مطلبی] که عرض میکنم، در مورد خود این حقیر از همه بیشتر است. شما هم همین جور؛ یعنی آن کسانی که مسئولیّتی دارند، همین جور. هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است.
🔹امالی طوسی، مجلس سیزدهم، ص ۳۸۴
شرح : امام خامنهای، درس خارج روز دهم آذر
✨﷽✨
#حکایت
✅اطلاع آیتالله بروجردی از بدهکاری طلبه
✍طلبه ای در کوچه به خواهرزادۀ آیتالله العظمی بروجردی میگوید: به داییات بگو من حدود هزار تومان بدهکار هستم، مشکل دارم. گفت: میگویم و آمد خدمت آیتالله العظمی بروجردی رنج طلبه را انتقال داد. ایشان فرمودند: خودش را بردار پیش من بیاور، یعنی همیشه با ما زندگی کنید نه با من، اگر زندگیت با من است بدبخت هستی، با ما زندگی کنید.
گفت: او را پیش من بیاور چون آن هم ماست، من هم او هستم. طلبه را آورد خیلی با عاطفه و با محبت پولی را گذاشتند در پاکت و دادند به آن طلبه رفت. یکی دو روز بعد واسطه را دید و به گفت: دایی تو عرشی است، دایی تو ملکوتی است، دایی تو غرق در معنویت است. گفت: برای چه؟ گفت: من هشتصد و پنجاه و شش تومان بدهکار بودم نَه هزار تومان! به دایی ات گفتم حدود هزار تومان بدهکارم. اما ایشان هشتصد و پنجاه و شش تومان گذاشت در پاکت و به من داد، این معلوم میشود به یک جای دیگر وصل است
📚سخنرانی استاد انصاریان در مسجد
اعظم قم،سالگرد آیت الله العظمی بروجردی
@besamtaramesh
✨﷽✨
🔴سخن چینی از گناهان کبیره:
✍یکی از گناهان کبیره که در آیات و روایات به آن اشاره شده، سخن چینی است. تا جایی که پیامبراسلام(ص) میفرمایند: یک سوم عذاب قبر از سخن چینی است. دو بهم زدن، افشای راز دیگران و تخریب رابطه افراد از مصادیق سخن چینی به شمار می آیند.
بنیاسرائیل را قحطی گرفت، موسی(ع) ازخداوند باران خواست. وحی رسید دعای تو را و کسانی که با تو هستند، مستجاب نمیکنم، زیرا در بین شما نمامی است که از سخنچینی دست بر نمیدارد. موسی (ع) گفت: خدایا آن شخص کیست، تا او را از بین خود بیرونش کنیم؟
فرمود من شما را از نَمیمه(سخن چینی) نهی میکنم، چگونه راز دیگری را آشکار میسازم. پس توبه اجتماعی کردند و آن هم داخل آنها توبه کرد پس برایشان باران بارید.
📚محجه البیضا. ج ۵ ص ۲۷۶
@besamtaramesh
✍پیامبر مهربانی ها (ص)
✅هرگاه خداوند عزوجل، بنده اى را دوست بدارد، بلا را سخت بر سر او سرازير مى كند و آن را سخت بر او مى بارد. پس چون بنده دعا كند، جبرئيل مى گويد : «پروردگارا! حاجتش را برآورم؟»امّا خداوند متعال مى گويد: «او را رها كن كه من دوست دارم صدايش را بشنوم»
و چون دعا كند، خداوند عز و جل مى گويد:
«بنده ام، لبّيك! به عزّتم سوگند كه هرچه از من بخواهى، به تو عطا مى كنم و هرچه دعاء كنى، اجابت مى نمايم، [بدين معنا كه] يا آن را زود برايت برمى آورم و يا بهتر از آن را برايت ذخيره مى كنم».
📚الفردوس: ۱ ،۲۵۱ ،۹۷۲
💠: 🌷. .:
. .:
@besamtaramesh
✨﷽✨
✅کار امروز را به فردا واگذار نکنیم
✍آیت الله بهجت(ره) فرمودند: خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچ ساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند، مگر از روی عذر؛ وگرنه نمی داند که بعد از این ساعت چه طور می شود. یادم می آید زمانی در ایام تحصیل مریض بودم، و نمی توانستم درس بخوانم و فکر کنم و فرمایش استاد را تعقل نمایم، ولی می توانستم تا محل درس که مقبرهی آقا محمد تقی شیرازی -رحمه الله - بود بروم و در مجلس درس استاد شرکت کنم. اگر نمی رفتم درس فوت می شد، و اگر می رفتم نمی توانستم دربارهی مطالب استاد فکر و تعقل کنم؛ لذا با خود گفتم: می روم و تنها الفاظ را بدون فکر و نظر، در خاطر می سپارم و یادداشت می کنم. به درس رفتم و از اول تا آخر درس، فقط الفاظ را بدون فکر، حفظ و بعد از درس ثبت کردم و عملا حتی یک لفظ را از قلم نینداختم ولی در باره ی آن هیچ فکر نکردم. بعد که حالم مساعد شد، به نوشته ها مراجعه کردم دیدم که درست ضبط کرده ام. بار دیگر مریض شدم، دیدم نمی توانم در درس شرکت کنم، به درس نرفتم ولی نوشته های دیگران را گرفتم و درج کردم. مقصود این که: اگر انسان کاری را که می توانست در وقتش بکند، ولی نکرد، چه بسا بعد دیگر نتواند آن را انجام دهد. بنابراین، نباید انسان درس ها و غیر آن را از وقت خود به وقت و زمان دیگر احاله کند. چرا که چه بسا دیگر موفق به انجام آن نشود، چون در آن زمان هم کارها و وظایفی برای او پیش می آید که دیگر نمی تواند آن کار فوت شده را جبران نماید.
📚 در محضر بهجت ص۳۳۵ و ص۳۳۶
@besamtaramesh
✨﷽✨
✅شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي
✍آيت الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سالها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود :
« مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،سجدهي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شدهام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالبتر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري ميكشيدم، بيدرنگ شفا مييافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماريهاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .»
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشهي چشمي به ما كنند
📚 بحارالانوار
@besamtaramesh
#حڪـایــت
👈 شیخ نخودکی و ماری که برادرش را زده بود
🔷 حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا ابطحی اصفهانی از قول آقای جلالی نقل کرده اند:
🔶 حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (ره) معروف به نخودکی یک برادری داشت که به او ملاحسین میگفتند.
ایشان در (زمره اصفهان) چوب، قند، نفت و چای و اینها میفروخت و در قدیم یکی از کاسب های متدین بود.
🔷 آقای جلالی گفت: یک روز بچه بودم، تقریبا 10-13 ساله بودم، یک مرتبه دیدم سر و صدا می آید، و میگفتند که:
🐍 مار ملاحسین را زده است و میخواهد فوت کند.
🔶 پدرم چون کدخدای محل بود، دوید آمد دید یک مار از زیر چوب های انباری مغازه بیرون آمده و پای بردار آقا شیخ حسنعلی را زده است.
🔷 پدرم به یکی از کارگرها گفت: بروید یک گوسفند بکشید و غذا درست کنید، حالا که دفنش میکنیم مردم برمیگردند، غذا بخورند.
🔶 یک عده رفتند برای ملاحسین قبر بکنند، ما هم نگاه میکردیم که چطور فوت میکند.
یک مرتبه شنیدیم که گفتند: حاج شیخ آمد.
مردم خیلی خوشحال شدند.
💠 حاج شیخ تا رسیدند، پرسیدند که برادرم در چه حال است?
🔶 گفتند: آقا برادر شما در حال جان دادن است.
💠 بالای سر برادرش آمد و فرمود: چی شده?
🔶 گفت: مار مرا زده.
💠 فرمودند: کجای پایت را
🔶 او نشان داد
💠 با قلم تراش که توی جیبش بود، یک خشی روی پایش زد و بعد پشت پایش را گذاشت پشت رگ گردنش و فشار داد و همین طور دست کشید تا به آن زخم رسید، یک قدری آب زرد از این پا بیرون زد. و با آب دهانش تر کرد و به ماهیچه پایی که مار زده بود مالید، و فرمرد: بلند شو خوب شدی
🔶 برادر حاج شیخ خیلی خوشحال شد و بلند شد، نشست.
💠 آقا فرمودند: مار کجا بود.
🔶 گفت: از زیر این انباری آمد.
💠 به مردم فرمود: چوبها را بریزید این طرف
🔶 چوبها را ریختند کنار، یک سوراخ مار پیدا شد.
💠 فرمودند: این سوراخ مار است.
بعد عصایش را زد به سوراخ و فرمود: بیا بیرون
🔶 ما هم ایستاده بودیم و نگاه میکردیم، دیدیم سر مار بیرون آمد.
💠 فرمودند: کارت ندارم بیا بیرون
این مار تا وسط مغازه آمد،
آقا به دم مار زد و فرمود: چرا این را زدی، برو اینجا دیگر پیدایت نشود.
🐍 مار میخواست برود اما ترسیده بود، چون مردم ایستاده بودند.
💠 آقا فرمودند: بروید کنار
مردم کنار رفتند.
🐍 مار شروع کرد همین طور پرت شدن و خودش را حرکت دادن.
🔷 میگفت ما دنبال مار تا قبرستان آمدیم، این زبان بسته توی قبرستان در سوراخی رفت و آنجا ناپدید شد.
🔶 پدرم به حاج شیخ اصرار کرد که برویم منزل ما ناهار، چون گوسفندی کشتیم و ناهاری درست کردیم که اگر برادرتان فوت کند، مردم غذا بخورند.
💠 آقا فرمود: نه من باید بروم. الان مردم در مشهد منتظر من هستند و باید بروم، یک چای خورد و یک ساعتی نشست و با ما صحبت کرد و من که بچه بودم روی زانویش نشستم و دست آقا را بوسیدم و یک وقت دیدم آمد توی بیابان و ناگهان ناپدید شد.
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
#حڪـایــت
💥تسلیم در برابر حکمت خداوند
🌳 روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد.
🌸 گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند.
💨 تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت!
✨فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت: " مي آيد، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست.
🔶 فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
✨"با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست.
🌑 "گنجشك گفت:
" لانه كوچكي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي كسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست.
سكوتي در عرش طنين انداز شد.
👈فرشتگان همه سر به زير انداختند. خدا گفت:
🐍"ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمين مار پر گشودي."
💥گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود.
🕊خدا گفت: "و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي."
💦 اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت. هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد...
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
دو سوره در قرآن، با کلمه "ویل" شروع شده
"ویل" یکی از شدید ترین تهدید های قرآن است،
و اون دو آیه اینها هستند:
وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ
وای بر کم فروشان...
وَیْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ
وای بر عیبجویان طعنه زننده...
اولی در مورد مال مردم
دوم در مورد آبروی مردم...
مراقب هر دو باشیم.
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✅بدتر از قتل
✍"محمد بن مسلم زهری" یکی از علمای مشهور مدینه بود که از طرف بنیامیه، در یکی از مناطق، حکمرانی میکرد. در همان ایام، محمد یک نفر را تنبیه کرد که اتفاقا در اثر تنبیه، آن شخص به قتل رسید و به همین دلیل، محمد ترک خانه و زندگی کرد و در بیابان خیمه زد.
روزی امام سجاد علیه السلام او را دیدند و فرمودند: «نا امیدی تو از بخشش پروردگار، بدتر از گناهی است که مرتکب شدهای. استغفار کن و خونبهای مقتول را برای وراث او بفرست و به میان خانوادهات برگرد» کلام امام سجاد علیه السلام در محمد تاثیر گذاشت و او به میان خانوادهاش برگشت.
📚کشف الغمه ، ج ۲ ، ص ۳۱۹
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
✅✨ پرده پوشی گناه دیگران ✨✅
🔹حضرت محمد صلی الله علیه و آله از امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام پرسیدند:
اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی, گناهی دیدی چه میکنی؟
مولا امیرالمؤمنین پاسخ دادند:
او را میپوشانم
🔹رسول الله پرسیدند:
اگر دوباره او را در حال ارتکاب گناه دیدی چه؟ مولا باز هم جواب دادند:
او را میپوشانم.
رسول الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند و مولا امیرالمؤمنین هر سه بار، همان پاسخ را دادند.
🔹حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند: جوانمردی جز علی نیست.
آنگاه رسول الله رو به اصحاب کردند و فرمودند:
برای برادران خود پرده پوشی کنید
🔸مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۲۶
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•. .:
. .:
. .:
@besamtaramesh
#سبک_زندگی
💢آیت الله بهجت اینگونه بود...
برای بچهها چند تا جوجۀ #یک_روزه خریده بودم.
آقا دوست داشتند بچهها بهجای عروسک، از حیوانات کوچک نگهداری کنند.
وقتی فهمید، دائم میگفت: «مواظبشان باشید، بهشان رسیدگی کنید.»
جدی هم میپرسید؛ میگفت: «اموراتشان باید تأمین شود.»
جعبۀ مقوایی کوچکی درست کرده بودیم
و جوجهها را در آن گذاشتیم.
زمستان از ترس سرما، جعبه را آوردیم داخل
و آن را گذاشتیم گوشۀ اتاق.
تا از در آمد، اول پرسید: «به اینها #غذا دادهاید؟!»
بعد هم گفت: «شاید آنجا دلشان گرفته باشد. درِ جعبه را باز کنید بیایند توی اتاق، یک گشتی بزنند!»
یک روز دیگر #جوجهها را گذاشته بودیم بیرون،
باخبر شد. گفت: «شاید امشب نزدیک صبح هوا سرد بشود، چرا اینها را بیرون گذاشتید؟ شاید هم گربه ببردشان.»
گفتم: «خب شاید خدا اینها را برای گربه خلق کرده باشد؛ گربۀ #بیچاره چه باید بخورد؟»
طوری نگاهم کرد که انگار آن گربه میخواهد انسانی را بخورد!
رفت آنها را #برداشت و آورد و گذاشت گوشۀ اتاق.
📚این بهشت، آن بهشت، ص٣٩و۴٠؛ بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام و المسلمین علی بهجت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•. .:
. .:
. .:
@besamtaramesh