eitaa logo
پرسشگری و مطالبات امام جامعه، امت و شهداء
245 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
237 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم. بفرموده رهبر معظم و ولی امر مسلمین، حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات و بالاترین امربمعروف است. بیاری خداوند این کانال عمومی، جهت انعکاس دغدغه و مطالبات امام جامعه مسلمین و امت پیرو، راه اندازی شد. https://eitaa.com/Soltanzade112
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 کید شیطانی 🔻اظهارات جدید "میبدی" روحانی شاذگوی اصلاح طلب: حجاب از ضروریات اسلام نیست‼️ مساله حجاب و بی‌حجابی را رها کنید‼️ .... ✍پ.ن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم الحمد لله به روشنی روز مشخص است و کید شیطانی در این جریان پیداست. ☝️همان جریان ترسو، محافظه کار، غربگرا، و لیبرال که جام زهر را به خورد امام راحل داد. همان جریانی که از حق مسلم ملت انرژی هسته ای کوتاه آمد. همان جریانی که خسارت محض برجام را بر ملت و رهبری تحمیل کرد. 👈امروز در پی تحمیل آزادی حجاب و کوتاه آمدن از حیثیت و شرافت زنان مسلمان است. تاریخ اثبات کرده است که این جریان به هیچ اصلی پایبند نیست؛ دیاثت سیاسی را به دیاثت اجتماعی و فرهنگی هم کشاند‼️ با توکل بر خداوند عزیز صاحب انتقام ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ https://eitaa.com/PORSASHGARIMOTALEBHTAMAMVOMAT
شعار مشترک محرم امسال "نجات اهل عالم با حسین است" لطفا دوستان در ترویج شعار در فضای مجازی، طراحی بنر و پوستر، تزیینات هیات، مساجد، کانون‌ها و ... همت بفرمایند. باتشکر
هدایت شده از ParsinTV l پارسین
♦️ممنوعیت ورود بدحجاب‌ها به برخی واحدهای صنفی در قم/ مردم هم زنگ بزنند فروشندگان بدحجاب را معرفی کنند حمید خرمی رییس اتاق اصناف قم: 🔹قوانین محکمی در خصوص ضرورت رعایت حجاب و عفاف توسط فعالان صنفی مختلف با مدیریت اتاق اصناف وضع شده و در حال اجرا است. 🔹حتی عده‌ای از فروشندگان متعهد و با اصالت، ورود و عرضه کالا و خدمات به مشتریان بدحجاب را نیز در محدوده کاری خود ممنوع کرده‌اند. 🔹شهروندان در صورت مشاهده فروشنده بدحجاب در قم یا در صورت مشاهده فروش کالا به مراجعه‌کنندگان بدحجاب توسط فروشگاهی در قم، می‌توانند این مسئله را به شماره تلفن «۳۴۱۲» گزارش دهند تا موضوع مورد رسیدگی قرار گیرد./ فارس 🌐 با خبر از همه‌جا در «خبردار» ⇩⇩ 🆔 @khabardar_ir https://eitaa.com/joinchat/501284925C42aa98de8f
*راننده جوان برزیلی گوشه روسری ام را بوسید و گفت : خوش به حال شوهرانتان* طاهره اسماعیل‌نیا بانوی ایرانی است که به واسطه شغل همسرش، چندین سال به همراه همسر و فرزندان خود در کشور برزیل، زندگی کرده است می‌گوید: در یکی از تابستان‌هایی که در برزیل بودیم، فاطمه دختر کوچکم بیمار شد. با توجه به‌ مشغلاتی که همسرم داشت، با معصومه دختر سیزده ساله‌ام، راهی مطب پزشک شدیم. در مسیر بازگشت، تاکسی گرفتیم ، من و دخترم در حالی که مانتو و روسری بلند پوشیده بودیم، سوار تاکسی شدیم. در مسیر حدس زدم که نوع پوشش ما، توجه راننده را به خود جلب کرده است. راننده پس از دقایقی سکوت، با لحنی دلسوزانه در حالی که متوجه شده بود ما برزیلی نیستیم و خارجی هستیم، به ما گفت: الآن تابستان است و هوا بسیار گرم. شما با این لباس و پوشش خیلی اذیت می‌شوید. به نظر من اینجا که کشور خودتان نیست، راحت باشید. در کشور ما آزادی هست و می‌توانید حجاب خود را بردارید. من در جواب گفتم: بله ما هم گرمیِ هوا اذیت‌مان می‌کند؛ ولی ما به این پوشش اعتقاد داریم. من به‌ خاطر کشورم حجاب ندارم، حجاب من به خاطر دین و اعتقادم به خداوند جهانیان است. راننده‌ مسیحی که باورِ حرف‌هایم برایش سنگین بود، تاملی کرد و گفت: بله متوجه شدم؛ اما من شنیده بودم که همسرانتان شما را با کتک مجبور به داشتن حجاب می‌کنند! من لبخندی زدم و به آرامی گفتم: خُب اگر این طور بود، الآن که شوهر من اینجا و همراه ما نیست، دیگر ترسی از همسرم نداشتم و می‌توانستم حجابم را بردارم! راننده‌ تاکسی در حالی که با سَر حرف‌هایم را تائید می‌کرد، در فکر فرو رفت و گفت: خُب چرا دخترِ نوجوانت را مجبور کردی حجاب داشته‌ باشد؟ گفتم: می‌توانی از خودش بپرسی تا جواب سوالت را بگوید. سپس از دخترم پرسید: عزیزم! مادرت مجبورت کرده تا این‌گونه لباس بپوشی؟ اینجا دخترم معصومه با لحنی قاطع و محکم به راننده گفت: نه! نه! من حجاب را دوست دارم و به حجاب معتقدم و به این نتیجه رسیدم که حجاب به من امنیت می‌دهد و از من محافظت می‌کند. من هم مثل مادرم حاضر نیستم بدون حجاب باشم و به دستورات دینم عمل می‌کنم. من مثل راننده که از نگاهش معلوم بود از جواب معصومه خوشحال و فطرتش تا اندازه‌ای بیدار شده است در درونم از پاسخ دقیقِ دخترم به وجد آمده بودم و سکوت کردم. دقایقی بعد راننده بالحنی پُر از حسرت، آهی کشید و چند بار گفت: خوش به حال شوهرانتان، سپس ماشین را کنار خیابان نگه‌ داشت. من و دخترم کمی ترسیدیم، بعد دیدیم که راننده‌ جوان، سَر بر روی فرمانِ ماشین گذاشت و با لحنی محزون گفت: من این‌طور زندگی را بیشتر دوست دارم. زمانی که خانمِ من از خانه خارج می‌شود، نمی‌دانم با دوستانش کجا می‌رود، با چه کسانی سخن می‌گوید و حتی من اجازه ندارم از او این سوالات را بپرسم. من در زندگی‌ام آرامش ندارم و خیلی ناراحتم. اوقاتی که دلم می‌گیرد و غصه‌دار هستم، به خانه مادربزرگم که مثل شما انسان معتقدی هست می‌روم. مادربزرگم اعتقاد دارد که نباید لباس کوتاه پوشید و پوشش نسل جدید و بسیاری از کارهای آنان را قبول ندارد. به نظر من افرادی مثل مادربزرگ من، زنان بسیار خوب، پاک و خلاصه پایبند به همسر و زندگی خودشان هستند؛ به همین خاطر من او را خیلی دوست دارم، سر روی شانه‌اش می‌گذارم و ضمن دریافت آرامش، از او می‌خواهم تا برایم دعا کند. راننده‌ تاکسی با تمام احساس ادامه داد: واقعا خوش به‌حال همسرتان. شما برای من هم خیلی محترم هستید که حتی در نبودِ او هم، پوشش‌تان را حفظ کردید و با این‌که اینجا تنها بودید و هیچ‌کس هم نبود، با اصرار من، حاضر نشدید حجابتان را بردارید. سپس راننده تاکسی از ماشین پیاده شد، درب ماشین را باز کرد و گوشه‌ روسری من را گرفت و بوسید و ضمن معذرت‌خواهی گفت: دوست داشتم از زبان خودتان بشنوم که زن مسلمان به‌ زور حجاب نمی‌گذارد، خدا شما را حفظ کند. لطفا برای من هم دعا کنید. منبع: سایت روزنامه همشهری ۲۴ تیرماه ۱۴۰۱