eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.8هزار دنبال‌کننده
52هزار عکس
15.1هزار ویدیو
201 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
51.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تهران خیابان ولیعصر/ خرداد ۱۴۰۲ ✅ شناسایی و تذکر به متخلفین ♨️ تذکر رعایت حجاب به متخلفین و اخذ تصویر چهره افرادی که اصرار بر ارتکاب جرم دارند. 🔻 افرادی که از قانون سرپیچی کنند و حجاب را رعایت ننمایند، احراز هویت و به مرجع قضایی معرفی شدند 🔻حتی آقایونی که اخلال در فرآیند قانونی تذکر حجاب داشته باشند شناسایی و پرونده تحویل مراجع قانونی خواهد شد.
❇️«پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»: فَوقُ كُلِّ ذِی‌بِرّ‍ٍ بِرٌّ حتّی یُقتلَ الرّجُلُ شهیداً فی سبیلِ الله. ❇️هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا که نیکوتر عملی از آن وجود ندارد. (خصال، ج ١، ص ٨) 💢طراحی چهره شهید مظلوم امنیت 🌷محمد قنبری🌷 رباعی های سروده شده در وصف شهید 1⃣این خاک حماسه و رشادت دارد خرازی و باکری و همت دارد دیدید شهید قنبری ثابت کرد مردانه لیاقت شهادت دارد ✍شهرام _شارخی 2⃣‌دلواپس امنیت این بوم و بَر بود ‌سقف و ستون خانواده او پدر بود ‌بر تربت پاکش چنین باید نگارند.. ‌«با دوستان مانوس و بر دشمن شرر بود» ✍ پدرام_ اکبری 3⃣بر بام ِ دلت نشسته خوش مرغِ سعادت فرجام تو شد نیک و رسیدی به شهادت در حفظ وطن خواب و قرار از تو جدا بود سرمایه ی تو عشق و وفا بود و صداقت ✍فرح_یارمحمودی (صبا) ✅کانال روابط عمومی پلیس          ┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄ 🆔@PR_Police
💢پوستر | تصویری از حضور مردم باغلملک در تشییع پیکر شهید مظلوم محمد قنبری🌷 1⃣این خاک حماسه و رشادت دارد خرازی و باکری و همت دارد دیدید شهید قنبری ثابت کرد مردانه لیاقت شهادت دارد ✍شهرام _شارخی 2⃣‌دلواپس امنیت، این بوم و بَر بود ‌سقف و ستون خانواده او پدر بود ‌بر تربت پاکش چنین باید نگارند.. ‌«با دوستان مانوس و بر دشمن شرر بود» ✍ پدرام_ اکبری 3⃣بر بام ِ دلت نشسته خوش مرغِ سعادت فرجام تو شد نیک و رسیدی به شهادت در حفظ وطن خواب و قرار از تو جدا بود سرمایه ی تو عشق و وفا بود و صداقت ✍فرح_یارمحمودی (صبا)  ❇️«پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»: فَوقُ كُلِّ ذِی‌بِرّ‍ٍ بِرٌّ حتّی یُقتلَ الرّجُلُ شهیداً فی سبیلِ الله. ❇️هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا که نیکوتر عملی از آن وجود ندارد. (خصال، ج ١، ص ٨) ✅کانال روابط عمومی پلیس          ┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄ 🆔@PR_Police
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 حضور همسر «شهید بیرامی» در منزل مدافع امنیت «شهید شاه‌ملکی» 🔹همسر «شهید نادر بیرامی» از شهدای ناآرامی‌های سال گذشته در منزل شهید مدافع امنیت «شهید شاه‌ملکی» حضور یافت.
14.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢مراسم تشییع شهید مدافع امنیت رسول مهدوی پور در کوهدشت استان لرستان
رفاقت یعنی این دو رفیق باصفا که فاصله شهادت‌ شون فقط یک روز بود ...
✍️ 💠 اشکم تمام نمی‌شد و با نفس‌هایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت می‌خواد بره ، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم ، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!» حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره سعد در قلبش نشست که بی‌اختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد شکسته بود که پاسخ اشک‌هایم را با داد و بیداد می‌داد :«این با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز وارد شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و رو کرده انبار باروت!» 💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت می‌کشیدم به این مرد بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، می‌بارید و مصطفی ندیده از اشک‌هایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده‌ام که گلویش را با تیغ بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید ؟» با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش می‌کردم که تمنای دلم را شنید و امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!» 💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمی‌شد او هم اهل داریا باشد تا لحظه‌ای که در منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم. دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل می‌شد. هنوز طراوت آب به تن گلدان‌ها مانده و عطر شب‌بوها در هوا می‌رقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!» 💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپ‌های مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و می‌خواست صحنه‌سازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟» زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بی‌صدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس می‌کرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم هستن، امشب به حرم (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده‌شون!» 💠 جرأت نمی‌کردم سرم را بلند کنم، می‌ترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمی‌توانستم سر پا بایستم که دستی چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. مصطفی کمی عقب‌تر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بی‌منت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟» 💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی می‌شد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از اومده!» نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بی‌غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریه‌اس، ولی فعلاً پیش ما می‌مونن!» 💠 به‌قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانه‌هایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت. او بی‌دریغ نوازشم می‌کرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه می‌لرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال می‌کردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این مست محبت این زن شده بودم. 💠 به پشت شانه‌هایم دست می‌کشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر در دلم شکست و زبانم پیش‌دستی کرد :«زینب!» از اعجاز امشب پس از سال‌ها نذر مادرم باورم شده و نیتی با (سلام‌الله‌علیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به وفا می‌کردم که در برابر چشمان مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم...
مهدوی پور نظری رحیمیان عس کرمانشاه
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ شبی بهشتی با شهید مدافع امنیت ، در کوهدشت، لرستان 📌 وداع با پیکر پاک شهید مدافع وطن سرگرد "رسول مهدوی پور "
پوشش خبری اولین مراسم یادواره شهدا مهندسی و پدافند غیرعامل فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران