eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.6هزار دنبال‌کننده
49.6هزار عکس
14.6هزار ویدیو
199 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 : هگزاکوپتر مسلسل؛ راهکاری برای تقویت سریع و کم هزینه مرزبانی ایران با بررسی تجهیزات فعلی نیروهای مرزبانی ایران، به نظر می‌رسد جلیقه های ضدگلوله سبک و همچنین تسلیحات جدید در کنار خودروهای زرهی همچون طوفان و کیا به جای تویوتا نیاز ضروری مرزبانان ماست. این موارد نیاز روز هر کشوری با مرزهای ناامن است و علاوه بر این، پیشرفت روزانه صنعت پهپادی ایران نیز پاسخ های بسیار سریع به تهدیدات مرزی را فراهم می‌نماید. بر این اساس، از تسلیحات موجود در رزم نیروهای مسلح استفاده کرده و به طرح یک هگزاکوپتر مسلح به نوعی مسلسل پرداخته‌ایم که نمونه تک تیرانداز آن در آمریکا ساخته و به خدمت گرفته شده است.
امام جمعه اصفهان، در دیدار با فرمانده انتظامی کشور گفت: بحث بی‌حجابی، امری عادی نیست؛ نباید لحظه ‌ای کوتاه آمد و‌عقب نشینی کرد سید یوسف طباطبایی نژاد، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اصفهان در در دیدار با احمدرضا رادان، فرمانده انتظامی کشور که به منظور تکریم و معارفه فرمانده انتظامی استان در اصفهان حضور یافته بود، گفت:بحث بی‌حجابی سازماندهی شده و ترویج برهنگی در سطوح جامعه، امری عادی نیست بلکه به مثابه تعرض به آرمان های انقلاب و مبارزه با اصول اسلام است و نباید لحظه ‌ای از این حربه جدید دشمن در عرصه جنگ فرهنگی کوتاه آمد و‌عقب نشینی کرد./
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش خبر برگزاری بیست و هشتمین دوره مسابقات استانی قرآن کریم کارکنان پایور و وظیفه فرماندهی انتظامی استان همدان از سیمای مرکز استان همدان روابط عمومی انتظامی استان همدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ رجز خوانی حماسی پاسداران یگان ویژه استان البرز 🔺رجز خوانی حماسی و زیبای پاسداران یگان ویژه از تبار محسن حججی ها در حضور سردار هداوند فرماندهی انتظامی استان البرز 🔺ما را بُکُشید…
🌹حضور گروه جهادی عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی استان اردبیل در مناطق سیل زده شهرستان گرمی این استان
❄️بهترين روش براى كار كردن 📿قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِير مَملُول مِنْهُ ❇️«كار كم اما مستمر (و پرنشاط) از كار بسيار امّا ملالت آور (و زودگذر) بهتر است» ✍هدف امیرالمومنین عليه السلام از اين گفتار حكيمانه اين است كه نبايد همچون كسانى بود كه وقتى مدح و فضيلت كارى را مى شنوند با شتاب به آن روى مى آورند و به صورتى خسته كننده آن را انجام مى دهند ولى چيزى نمى گذرد كه از آن ملول شده رهايش مى سازند. 🔷چه بهتر كه انسان كار سبك ترى را انتخاب كند و همواره پرنشاط آن را انجام دهد. اين سخن، هم درمورد عبادات صادق است و هم درمورد مسائل اخلاقى و كمك هاى اجتماعى و فراگيرى علم و دانش و مانند آن. 📡 درصورت ممکن برای☝️نفر ارسال نمایید. ✅کانال روابط عمومی پلیس          ┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄ 🆔@PR_Police
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥بازداشت عاملان قتل مولوی «کریم بخش سپاهی» 🔹فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان:در پی قتل مسلحانه مولوی «کریم بخش سپاهی» امام جماعت مسجد روستای «کوران» شهرستان مهرستان در تاریخ هفتم آذرماه ۱۴۰۱، تیم ویژه تحقیق و تفحص پرونده موفق شدند عاملان قتل را در مخفیگاهشان پس از ۶ ماه زندگی مخفیانه دستگیر کنند. 🔹عامل اصلی و همدست او در بازجویی اولیه به قتل مولوی کریم بخش سپاهی اعتراف و انگیزه خود را اختلاف عنوان کردند.
🚨ناکامی در انتقال ۱۰۰ کیلو حشیش از محور"کهنوج-فاریاب" 🔹سرپرست قرارگاه عملیاتی ابوذر استان کرمان از توقیف یک دستگاه پژو عبوری از محور"کهنوج-فاریاب" حامل ۱۰۰ کیلو حشیش خبر داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 خاطره‌ای شنیدنی از سفر سردار شهید حاج حسین خرازی به مشهد مقدس به روایت احمدرضا واعظ 👇 https://eitaa.com/rahehpasandideh
✍️ 💠 منتظر پاسخم حتی لحظه‌ای صبر نکرد، در را پشت سرش آهسته بست و همه در و دیوار دلم در هم کوبیده شد که شیشه بغضم شکست. به او گفته بودم در جایی را ندارم و نمی‌فهمیدم چطور دلش آمد به همین سادگی راهی ایرانم کند که کاسه چشمانم از گریه پُر شد و دلم از ترس تنهایی خالی! 💠 امشب که به می‌رسیدم با چه رویی به خانه می‌رفتم و با دلتنگی مصطفی چه می‌کردم که این مدت به عطر شیرین محبتش دل بسته بودم. دور خانه می‌چرخیدم و پیش مادرش صبوری می‌کردم تا اشکم را نبیند و تنها با لبخندی ساده از اینهمه مهربانی‌اش تشکر می‌کردم تا لحظه‌ای که مصطفی آمد. ماشین را داخل حیاط آورد تا در آخرین لحظات هم از این محافظت کند و کسی متوجه خروجم از خانه نشود. 💠 درِ عقب را باز کردم و ساکت سوار شدم، از آینه به صورتم خیره ماند و زیر لب سلام کرد. دلخوری از لحنم می‌بارید و نمی‌شد پنهانش کنم که پاسخش را به سردی دادم و دیدم شیشه چشمانش از سردی سلامم مِه گرفت. در سکوتِ مسیر تا فرودگاه دمشق، حس می‌کردم نگاهش روی آینه ماشین از چشمانم دل نمی‌کَند که صورتم از داغی احساسش گُر گرفت و او با لحنی ساده شروع کرد :«چند روز پیش دو تا ماشین بمبگذاری شده تو منفجر شد، پنجاه نفر کشته شدن.» 💠 خشونت خوابیده در خبرش نگاهم را تا چشمانش در آینه کشید و او نمی‌خواست دلبسته چشمانم بماند که نگاهش را پس گرفت و با صدایی شکسته ادامه داد :«من به شما حرفی نزدم که دلتون نلرزه!» لحنش غرق غم بود و مردانه مقاومت می‌کرد تا صدایش زیر بار غصه نلرزد :«اما الان بهتون گفتم تا بدونید چرا با رفتن‌تون مخالفت نمی‌کنم. ایران تو امنیت و آرامشه، ولی معلوم نیس چه خبر میشه، خودخواهیه بخوام شما رو اینجا نگه دارم.» 💠 به‌قدری ساده و صریح صحبت می‌کرد که دست و پای دلم را گم کردم و او راحت حرف دلش را زد :«من شما رو می‌خوام، نمی‌خوام صدمه ببینید. پس برگردید ایران بهتره، اینجوری خیال منم راحت‌تره.» با هر کلمه قلب صدایش بیشتر می‌گرفت، حس می‌کردم حرف برای گفتن فراوان دارد و دیگر کلمه کم آورده بود که نگاهش تا ایوان چشمانم قد کشید و زیرلب پرسید :«سر راه فرودگاه از رد میشیم، می‌خواید بریم زیارت؟» 💠 می‌دانستم آخرین هدیه‌ای است که برای این دختر در نظر گرفته و خبر نداشت ۹ ماه پیش وقتی سعد مرا به داریا می‌کشید، دل من پیش زینبیه جا مانده بود که به جای تمام حرف دلم تنها پاسخ همین سؤالش را دادم :«بله!» بی‌اراده دلم تا دو راهی زینبیه و داریا پر کشید، که ادا شد و از بند سعد آزادم کرد، دلی که دوباره شکست و نذر دیگری که می‌خواست بر قلبم جاری شود و صدای مصطفی خلوتم را پُر کرد :«بلیط‌تون ساعت ۸ شب، فرصت دارید.» 💠 و هنوز از لحنش حسرت می‌چکید و دلش دنبال مسیرم تا ایران می‌دوید که نگاهم کرد و پرسید :«ببخشید گفتید ایران جایی رو ندارید، امشب کجا می‌خواید برید؟» جواب این سوال در حرم و نزد (سلام‌الله‌علیها) بود که پیش پدر و مادرم شفاعتم کند و سکوت غمگینم دلش را بیشتر به سمتم کشید :«ببخشید ولی اگه جایی رو ندارید...» 💠 و حالا که راضی به رفتنم شده بود، اگرچه به بهای حفظ جان خودم، دیگر نمی‌خواستم حرفی بزنم که دلسوزی‌اش را با پرسشم پس دادم :«چقدر مونده تا برسیم ؟» فهمید بی‌تاب حرم شده‌ام که لبخندی شیرین لب‌هایش را بُرد و با خط نگاهش حرم را نشانم داد :«رسیدیم خواهرم، آخر خیابون حرم پیداست!» و چشمم چرخید و دیدم حرم در انتهای خیابانی طولانی مثل خورشید می‌درخشد. 💠 پرده پلکم را کنار زدم تا حرم را با همه نگاهم ببینم و بی‌تاب چکیدن شده بود که قبل از نگاهم به سمت حرم پرید و مقابل چشمان مصطفی به گریه افتادم. دیگر نمی‌شنیدم چه می‌گوید، بی‌اختیار دستم به سمت دستگیره رفت و پایم برای پیاده شدن از ماشین پیش‌دستی کرد. او دنبالم می‌دوید تا در شلوغی خیابان گمم نکند و من به سمت حرم نه با قدم‌هایم که با دلم پَرپَر می‌زدم و کاسه احساسم شکسته بود که اشک از مژگانم تا روی لباسم جاری شده بود. 💠 می‌دید برای رسیدن به حرم دامن صبوری‌ام به پایم می‌پیچد که ورودی حرم راهم را سد کرد و نفسش به شماره افتاد :«خواهرم! اینجا دیگه امنیت قبل رو نداره! من بعد از جلو در منتظرتون می‌مونم!» و عطش چشمانم برای زیارت را با نگاهش می‌چشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد :«تا هر وقت خواستید من اینجا منتظر می‌مونم، با خیال راحت زیارت کنید!»...
🔸 سومین یادواره شهدای مدافع حرم و امنیت استان گلستان 📍مصلی وحدت گرگان
🤔خداوند کدامیک از مؤمنان را دوست نمیدارد!؟ ⭕️تولید ع.س کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 ‏خبر بسیار دردناک و شوک آور است! 🔹 همسر شهید مدافع حرم حمید رضا باب‌الخانی بخاطر فریضه امر به معروف توسط چند زن کتک خورد. 🔹 کسانی که برای یک سطل ماست یقه پاره می کردن و از خلخال و زن یهودی می گفتن نمی‌خواهد حرفی بزند؟ 🔹 تا قیامت مدیون شهدا بمانید ✍️
💢 برای قاتلی که فرزندان مدافع امنیت رو یتیم کرده اینجوری مراسم میگیرن و قبرش رو گل بارون می کنن! 🔹 حالا کی مظلومه؟ براندازها یا مدافعان امنیت؟! تازه اون زنک فتنه ماه منیر مولایی راد هم هنوز برای خودش آزادانه می گرده!
🌷 آیت‌الله : 🔰زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غائب (علیه‌السلام) را در خواب دید، حضرت به او فرمود: اینها که در اینجا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و…، ولی هیچ‌کس به فکر من نیست و برای و فرج من به‌طور جدی دعا نمی‌کند! 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص٢۴٨