✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_چهارم
💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!»
دلم نمیآمد در هدف تیر #تکفیریها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم.
💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راهپله بلند شد :«سریعتر بیاید!»
شیب پلهها به پایم میپچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم.
💠 ظاهراً هدفگیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین #وحشت از در خارج شدیم.
چند نفر از رزمندگان #مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت.
💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه میکردم و مادرش با آیهآیه #قرآن دلداریام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند.
مثل #رؤیا بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لبهایم نمیآمد و اشک چشمم تمام نمیشد.
💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که میلنگید و همانجا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشکهایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بیهیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست.
برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش #عشقش فروکش نمیکرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش میکرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمیشد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟»
💠 به چشمانش نگاه میکردم و میترسیدم این چشمها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر میچکید و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!»
لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لبهایم بیاختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، بهجای اشک از روی گونه تا زیر چانهام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟»
💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز #حرم نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمیآوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش #شرمنده به زیر افتاد.
هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از #خون روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟»
💠 بیتوجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه #شرمی که در گلویش مانده بود، صدایش به خسخس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگشون دراوردم! الان که نمیدونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر #سید_علی_خامنهای بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟»
میدانستم نمیشود و دلم بیاختیار بهانهگیر #حرم شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟»
💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لبهایش بیقراری میکرد که کسی به در اتاق زد.
هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همزمان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمیشد دوباره میخواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم.
💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :«#زینبیه گُر گرفته، باید بریم!»
هنوز پیراهن #دامادی به تنش بود، دلم راضی نمیشد راهیاش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی #حضرت_زینب (علیهاالسلام) کردم و بیصدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم #زیارت کنی، یادت نمیره؟»
💠 دستش به سمت دستگیره رفت و #عاشقانه عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم میخورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!»
و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست...
#ادامه_دارد
#قسمت_چهل_وچهارم
#دمشق_شهرِ_عشق
#تولیدی_عس_زنجان
هر 16 ساعت یک شهید
🔹در مدت شش روز ، 9 مامور پلیس در جریان درگیری با قاچاقچیان ، اشرار و همچنین اقدام تروریستی به شهادت رسیدند.
🔹در این مدت به طور میانگین هر 16 ساعت یک مامور پلیس به شهادت رسید.
تقابل جمعیت انبوه عزاداران حسینی با تعداد اندک منافقین و براندازان در ونکوور کانادا
💢 رسول خدا (ص): کسی که با حسین (ع) عناد ورزد، خداوند رایحه بهشت را بر او حرام گرداند.
✍️
نوحه واحد -عجب رسمیه.mp3
19.71M
🔳 #نوحه_واحد_شام_غریبان
🌴عجب رسمیه رسم زمونه
🌴برادر میره خواهر می مونه
🎙 #حسن_زردشت
👌پیشنهاد دانلود
#محرم_حسینی_کارکنان_فراجا
#التماس_دعا
مداحی وعزاداری کارکنان فراجا در
سوگ حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
✅کانال روابط عمومی پلیس
┄┅┅┅┅❁🇮🇷❁┅┅┅┅┄
https://eitaa.com/PR_Police
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت شهید علیرضا ستاری، تکنسین اورژانس از آتش زدن یک بسیجی در روز عاشورای سال ۸۸ توسط فتنه گران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حمله وحشیانه فتنه گران روز عاشورای 88 به چند جوان بسیجی
#فراموش_نمیکنیم
🗓ایام هتک حرمت عاشورای حسینی در سال 88
💢 خوب به حمدالله دشمنان این مملکت دارن یکی یکی به تیر غیب گرفتار میشن ..
🔹 الان کسی نیست بگه تو زده کی زده تو سر این نخود مغز که سکته مغزی کرده آخه موقع مرگ مهسا مرگ مغزی شو میگفت ضربه خورده تو سرش و مرگ مغزی شده حالا نوبت خودش رسید ..
🔹 حالا باید بفهمه وقتی خدا بخواد بزنه جوری میزنه که اینجوری سکته مغزی کنه ..
✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰پخش مراسم عزاداری سرور وسالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین در محل حسینیه ستاد انتظامی استان کردستان با حضور نماینده محترم ولی فقیه از سیمای استانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برپایی ایستگاه صلواتی موکب الحسین (ع) شهدای فراجا به نیت
شهید سرگرد مهدی هادی
#مهدی_هادی
#شهید_فراجا
#پلیس_تراز_انقلاب_اسلامی
#ایستگاه_صلواتی
#عاشق_قرآنیم
#محرم
#تولیدی_عس_ابهر
#کربلا
#یا_ابوالفضل
#پلیس_ابهر
#تولیدی_عس_زنجان
گور پهلوی چون داخل یک مسجد است، حکومت لاییک مصر همه را مجبور می کند با حجاب وارد آنجا بشوند و پهلوی پرستهای بیحجاب هم گردن مینهند، اینجا هم صورتیون توصیه میکنند با بیحجابی که وارد خیمه اباعبدالله میشود کاری نداشته باشید!
#حجاب
در اقدامی خدا پسندانه آنجلینا جولی و کرباسچی و اصلاحطلبان و پروژهبگیر یهویی نگرانی دو جاسوس خبرنگار شدند :)))
https://eitaa.com/PR_Police
دستگاه امام حسین (علیه السلام) معجزه کننده است
رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فراجا با اشاره اهمیت دستگاه امام حسین (ع) ، یکی از برکات آن را قدرت متحول کنندگی آن عنوان کرد
به گزارش خبرنگار روابط عمومی فراجا، حجتالاسلام "ادیانی" در مراسم روز یازدهم ایام محرم ستاد ساعس فراجا گفت: دستگاه ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) معجزه کننده است، متحول کننده است ، داستان رسول ترک همدانی را همه میدانیم که چگونه عشق به امام حسین (ع) او را رستگار کرد و عاقبت بخیر از دنیا چشم فرو بست. نقطه عطف زندگی رسول ترک، آغاز ماه محرم است. از این دست تحولات کم ندیده و کم نشنیده ایم که اگر بخواهیم آن را به تحریر در بیاریم مشخص نیست چند جلد کتاب باید بنویسیم
نماینده ولی فقیه در انتظامی در ادامه سخنان خود به سرگذشت طیب حاج رضایی اشاره کردند و خاطر نشان کردند نام «طیب حاجرضایی» در تاریخ نهضت اسلامی، یادآور مردانگی و جوانمردی است . طیب نظر کرده امام حسین علیهالسلام است.
ریاست سازمان عقیدتی سیاسی اظهار داشت مردی خدمت امام حسین (علیهالسلام) آمد و عرض کرد: من مردی گنهکارم و قدرت ترک گناه ندارم. مرا موعظه ای کن. سیدالشهدا (علیه السلام) فرمود: پنج کار انجام بده و هر چه میخواهی گناه کن اوّل: رزق و روزی خدا را نخور، هر چه می خواهی گناه کن-دوم: از ولایت و قلمرو حکومت خدا بیرون برو، هر چه میخواهی گناه کن-سوم: جایی را پیدا کن که خدا تو را نبیند، هر چه میخواهی گناه کن -چهارم: وقتی فرشته مرگ (عزرائیل) برای قبض روح تو میآید، او را از خودت دور ساز، هر چه میخواهی گناه کن-پنجم: وقتی مالک دوزخ تو را وارد جهنّم میکند، اگر میتوانی وارد نشو، و هر چه میخواهی گناه کن.
ریاست سازمان عقیدتی سیاسی تا کید کردند شهید «محمّدحسین یوسف الهی» عارفی است که در واحد اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله، مراتب کمال الی الله را طی کرد او مصداق سالکان و عارفانی است که به فرموده حضرت امام (ره)، یک شبه ره صد ساله را طی و چشم همه پیران و کهنسالان طریق عرفان را حسرتزده قطرهای از دریای بیانتهای خود کردند. او شهیدی است که حاج قاسم در توصیف این شهید گفت دوست دارم تا مرا پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معروفترین سخنرانی شهید مطهری درباره حادثه کربلا تحت عنوان «شعارهای عاشورا»
https://eitaa.com/PR_Police
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از پاسگاههای نقاط دور دست انتظامی شهرستان شیروان ' پاسگاه انتظامی زيارت برپایی ایستگاه صلواتی
( روز عاشورای حسینی)