eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.1هزار دنبال‌کننده
43.6هزار عکس
13.1هزار ویدیو
187 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
مقام معظم رهبری (مدظله العالی): روز عرفه را قدر بدانید، از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمی است، لحظه لحظه این ساعات مثل اکسیر مثل کیمیا حائز اهمیت است، اینها را با غفلت نگذرانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید جان را فروخت و در مقابلِ آن، بهشت و رضاى الهى را گرفت که بالاترین دستاوردها است. مقام معظم رهبری(مدظله العالی) ۱۳۶۸/۰۵/۲۵ https://splus.ir/ravabetomomi.setadnaj
الهی! من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی. 🏷 بخشی از وصیت‌نامه شهید حاج قاسم سلیمانی 🕋 به مناسبت ایام حج 💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات 🇮🇷روابط عمومی استان کرمان
taheri-doa-arafe.mp3
17.53M
🔴 « دعای عرفــــه » 🎙با نوای جناب آقای محمدرضا طاهری کانال رسمی نورالقــ♥ــرآن 🆔 @nouralquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 چرا خداوند در روز قبل از اهل عرفات به زائران امام حسین علیه‌السلام توجه نموده و آنها را مورد اجابت قرار می‌دهد؟ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج ►┅═۞﴾📖﴿۞═┅◄ https://eitaa.com/nouralquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️فضیلت عجیب ❤️ 🔹حتما گوش کنید و برای دیگران هم بفرستید🔹 🌸۳ فضیلتی که فقط شب عرفه دارد 🌹فضیلتی ویژه که فقط مخصوص است 📚آیت الله آقا مجتبی تهرانی (ره) •┈┈••••✾•🌿🌺🌺🌿•✾•••┈ ┈•https://eitaa.com/PR_Police
doaye_arafe_rahbari.mp3
2.48M
امروز است ؛ قدر این روزهای باارزش را بدانید‌.! 🔴https://eitaa.com/nouralquran
💯 ✨ روز را قـــدر بدانیــــد از ظهـر عــــرفـہ تا غـروب عــــرفـہ ساعات مهمی است؛ لحظه لحظه‌ی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائزاهمیت‌است با غفلت‌نگذرانیم. https://eitaa.com/PR_Police
❌علی مطهری به تازگی گفته است؛ از جنگ اوکراین کنار بکشید چرا که روسیه تکیه‌گاه محکمی نیست! ✅اولا اینکه ما در جنگ اوکراین حضور نداریم ، ثانیا در نگاه برخی رجال سیاسی ما [مخصوصا قشر اصلاح طلب] هنوز تفکر تکیه دادن به دیگری و کدخدا منشی وجود دارد و دنبال یک کشور هستند که ایران به آن تکیه بدهد و باعث بسی تاسف است که نفهمیده‌اند یا نمیخواهند بفهمند که ایران در حال تبدیل شدن به یک قطب جهانی است که دیگر کشورها علاقه‌مند هستند به او تکیه دهند! https://eitaa.com/PR_Police
افتتاح مرکز فرهنگی و خانواده در رشت با حضور حجت الاسلام والمسلمین سید علیرضا ادیانی نماینده ولی فقیه و ریاست محترم سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی ج.ا.ایران
تقدیر و تجلیل از خانواده های حاضر در مرکز فرهنگی خانواده انتظامی شهرستان رشت توسط حجت‌الاسلام والمسلمین سید علیرضا ادیانی ریاست سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی
💢مراسم اولین سالگرد شهادت شهید مدافع وطن مرتضی کریم زاده 🔹زمان: پنجشنبه 8 تیر ماه 1402- ساعت: 15:30 الی 16:30 🔹مکان: استان چهارمحال بختیاری- شهرستان شهرکرد- گلزار شهدا روستای مصطفی آباد
🔺فروش مشروبات تقلبی در پوشش ماءالشعیر/ دستگیر ساقی در دکه اش در رباط کریم‌ سرهنگ علی زنگنه، فرمانده انتظامی رباط کریم: 🔹در پی مسمومیت و فوت تعدادی از همشهریان با مشروبات تقلبی ، ماموران پلیس رباط کریم تحقیقات گسترده ای را در این رابطه آغاز کردند. 🔹پس از تحقیق از خانواده قربانیان و مسموم شدگان مشخص شد آنها مشروبات تقلبی را از یک دکه دار در جاده رباط کریم به پرند خریده بودند. 🔺این متهم مشروبات تقلبی را در پوشش یک برند معروف ماءالشعیر به مشتریانش می فروخت.
کلاهبرداری به بهانه نذورات مجرمان سايبري به راحتي با بهره گيري از احساسات و اعتقادات مذهبي افراد، با سوءاستفاده از نام عید قربان از طریق ۱.ارسال پیامک جعلی یا ۲. پیام هایی از طریق شبکه‌های اجتماعی، شهروندان را به درگاه فیشینگ هدایت و با سرقت اطلاعات کارت بانکی نیات مجرمانه خود را عملی می‌کنند. يکي از راه هاي تشخيص سايت هاي فيشينگ بررسي قسمت URL سايت است كه کاربران بايد حتما به آدرس سايت و درگاه مورد استفاده توجه کنند.
💢مراسم اولین سالگرد شهادت شهید مدافع وطن محمد صیاد 🔹زمان: چهار شنبه7 تیرماه 1402- ساعت 17 الی 18 🔹مکــان: استان سیستان بلوچستان- شهرستان زابل - شهرک علی اکبر مسجد جامع
حجت الاسلام والمسلمین ادیانی ریاست سازمان عقیدتی سیاسی فراجا در مراسم شهدای ۷ تیر و سالروز شهادت دکتر بهشتی و یاران باوفایش در جمع کارکنان فرماندهی انتظامی استان گیلان گفت: یاد و خاطره شهدای هفتم تیر و سید الشهدای این شهدا ، شهید دکتر بهشتی را گرامی می داریم. حجت الاسلام والمسلمین ادیانی عنوان کرد؛شهید بهشتی مدرسه دین و دانش را به راه انداخت تا کادری برای امام تربیت کند که بار این نظام و این کشور را به دوش بکشند. وی در ادامه با اشاره به شهادت حضرت مسلم بن عقیل و همچنین روز عرفه گفت؛ کاروان ابا عبدالله در حرکت بسمت کربلا و آغوش شهادت می رود. نماینده ولی فقیه در فراجا حضرت مسلم بن عقیل را اسماعیل حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خواند و بيان داشت؛ او اولین فدایی مکتب امام حسین و از اولین شهدای واقعه کربلاست. وی در ادامه ضمن تبريک بمناسبت فرارسیدن عید قربان به جمع حاضرین خاطر نشان کرد؛ عید قربان تجلی امامت و ولایت است. ادیانی در ادامه سخنرانی خود با اشاره به حادثه عظیم و تاریخی منا گفت؛منا یعنی فضای مجازی امروز.۱۰ ذی الحجه از همه اطراف عالم به مکه می آیند جز آقا ابا عبدالله الحسین که حج را مفرده بجا آورد و به کربلا رفت. ادیانی همچنین با تبریک دهه ولایت و امامت و عید غدیر گفت؛غدیر یعنی تحقق حاکمیت الهی ، غدیر یعنی نصب مستقیم امیر المومنین حضرت علی ع با حکم پروردگار، غدیر یعنی تجلی حاکمیت الهی. نماینده ولی فقيه در فراجا در ادامه سخنان خود بیان داشت؛انتظامی جمهوری اسلامی افتخار می کند که تحت ولایت و زعامت مقام معظم رهبری خدمت می کند. وی اظهار داشت؛ما نوکر ولایتیم.امروز آن ولایت به یغما رفته در دوران اهل بیت علیه السلام و زمان شاهنشاهی با انقلاب امام و همراهی مردم تحقق یافت.امروز اگر بخواهیم نعمت ولایت را شکر کنیم از پس آن بر نمی آئیم.
دیدار حجت الاسلام والمسلمین ادیانی ریاست محترم سازمان عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با حضرت آیت‌الله رسول فلاحتی نماینده ولی فقیه در استان گیلان نماینده محترم ولی فقیه در فراجا در حاشیه برگزاری مراسم شهدای هفتم تیر ماه و گرامیداشت سالروز شهادت شهید بهشتی و یاران باوفایش با حضرت آیت‌الله رسول فلاحتی(نماینده ولی فقیه در استان گیلان) دیدار و گفتگو کرد. حجت الاسلام ادیانی در این دیدار ضمن عرض تبریک ایام دهه امامت و ولایت ،عید قربان و عید غدیر خم گفت؛ثواب زیارت مومن بسیار است. وی در ادامه خطاب به آیت الله فلاحتی گفت؛از موضع انقلابی جنابعالی تشکر می کنم و انشاالله که همه ما انقلابی بمانیم. نماینده ولی فقیه در فراجا ضمن بیان اينکه مجموعه انتظامی افتخار می کند که تحت هدایت ها و رهنمود های رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی معظم کل قوا ، مشغول خدمت به نظام مقدس اسلامی است اشاره کرد؛ گاهی اوقات مجموعه انتظامی بیشتر از سایر ارگان ها می تواند مردم را پای کار بیاورد. آیت الله فلاحتی نیز ضمن خوش آمد گویی و تشریف فرمایی حجت الاسلام والمسلمین ادیانی به استان گیلان وحدت میان نیروهای مسلح را قابل تقدیر دانست و گفت؛ رابطه و تعامل نزدیکی با نیروی انتظامی داریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین اظهارات فردی که توسط انتظامات مسجد مکی بازداشت شده بود 🔹آنها تهدید کردند اگر اعتراف نکنم مرا تکه‌تکه می‌کنند.
✍️ 💠 تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه‌جانش را به اتاق عمل بردند و تازه دیدم بیمارستان مجسم شده است.جنازه مردم روی زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادران‌شان دل سنگ را آب می‌کرد. چشمم به اشک مردم بود ودر گوشم صدای سعد می‌آمد که به بهانه رهایی مردم مستانه نعره می‌زد:«بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!»و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و هم‌پیاله‌هایش بودند. 💠 کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم ومی‌ترسیدم مصطفی مظلومانه شود که فقط بی‌صدا گریه می‌کردم. ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار زده وچشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ شده بود که به سمتش چرخیدم و باگریه پرسیدم:«زنده می‌مونه؟» 💠 از تب بی‌تابی‌ام حس می‌کرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی می‌تپد که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید:«چی‌کاره‌اس؟» تمام استخوان‌هایم از ترس وغم می‌لرزید که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم:«تو پارچه فروشه، با جوونای شیعه از حرم (علیها‌السلام) دفاع می‌کردن!» 💠 از درخشش چشمانش فهمیدم حس دفاع از به کام دلش شیرین آمده و پرسیدم:«تو برا چی اومدی اینجا؟» طوری نگاهم می‌کرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد:«برا همون کاری که سعد ادعاش رو می‌کرد!» 💠 لبخندی عصبی لب‌هایش را گشود، طوری که دندان‌هایش درخشید و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد:«عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه‌شون می‌خوان کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این که می‌بینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه‌های سوریه، معارضین صلح‌جو هستن!!!» و دیگر این حجم غم در سینه‌اش جا نمی‌شد که رنگ لبخند از لبش رفت و غریبانه شهادت داد:«سعد ادعا می‌کرد می‌خواد کنار مردم سوریه مبارزه کنه، ولی ما اومدیم تا واقعاً کنار مردم سوریه جلو این حرومزاده‌ها کنیم!» 💠 و نمی‌دانست دلِ تنها رها کردن مصطفی را ندارم که بلیطم را از جیبش درآورد، نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید:«چقدر دنبالت گشتم زینب!» از صدایش دلم لرزید، حس می‌کردم در این مدتِ بی‌خبری از خانواده، خبر خوبی برایم ندارد و خواستم پی حرفش را بگیرم که نگاه برّاق و تیزش به چشمم سیلی زد. 💠 خودش بود،با همان آتشی که از چشمان سیاهش شعله می‌کشید و حالا با لباس سفید پرستاری در این راهرو می‌چرخید که شیشه وحشتم درگلوشکست. نگاهش به صورتم خیره ماند ومن وحشتزده به پهلوی ابوالفضل کوبیدم:«این باتکفیری‌هاس!»از جیغم همه چرخیدند و بسمه مثل اسفند روی آتش می‌جنبید بلکه راه فراری پیدا کند ونفهمیدم ابوالفضل با چه سرعتی از کنارم پرید. 💠 دست بسمه از زیر روپوش به سمت کمرش رفت ونمی‌دانستم می‌خواهد چه کند که ابوالفضل هردو دستش را از پشت غلاف کرد. مچ دستانش بین انگشتان برادرم قفل شده بود و مثل حیوانی زوزه می‌کشید،ابوالفضل فریاد می‌زد تا کسی برای کمک بیاید و من از ترس به زمین چسبیده بودم. 💠 مردم به هر سمتی فرار می‌کردند و دو مرد نظامی طول راهرو را به طرف ما می‌دویدند. دستانش همچنان از پشت در دستان ابوالفضل مانده بود، یکی روپوشش را از تنش بیرون کشید و دیدم روی پیراهن قرمزش کمربند انفجاری به خودش بسته که تنم لرزید. ابوالفضل نهیب زد کسی به کمربند دست نزند، دستانش را به دست مرد دیگری سپرد و خودش مقابل بسمه روی زمین زانو زد. 💠 فریاد می‌زد تا همه از بسمه فاصله بگیرند و من می‌ترسیدم این کمربند در صورت برادرم منفجر شود که با گریه التماسش می‌کردم عقب بیاید و او به قصد باز کردن کمربند،دستش را به سمت کمر بسمه برد. با دستانم چشمانم را گرفته واز اضطراب پَرپَر شدن برادرم ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که گرمای دستش را روی صورتم حس کردم. 💠 با کف دستانش دوطرف صورتم را گرفت، با انگشتانش اشک‌هایم را پاک کرد و با نرمی لحنش نازم را کشید:«برا من گریه می‌کنی یا برا این پسره که اسکورتت میکرد؟» چشمانش با شیطنت به رویم می‌خندید، می‌دیدصورتم از ترس می‌لرزد و می‌خواست ترسم تمام شود که دوباره سر به سر حال خرابم گذاشت:«ببینم گِل دل تو رو با پسر برداشتن؟ پسر قحطه؟» 💠 با نگاه خیسم دنبال بسمه گشتم ودیدم همان دو مرد نظامی او را درانتهای راهرو می‌برند. همچنان صورتم را نوازش می‌کرد تا آرامم کند و من دیگر از چشمانش شرم می‌کردم که حرف را به جایی دیگر کشیدم:«چرا دنبالم می‌گشتی؟»