eitaa logo
روابط عمومی پلیس
8.1هزار دنبال‌کننده
63هزار عکس
18.5هزار ویدیو
226 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 وضعیت ذلیلانه و رقت بار «مهرداد لهراسبی» از برعندازان خارج نشین 🔹 ای کاش به حرف حاج قاسم گوش میدادین و تیری به سمت این حرم پرتاب نمیکردید تا اینجوری آواره نشید و دست گدایی جلوی آدم های رذل دراز نکنید! ✍️
💢رضا اسدی فوتبالیست فعال فتنه ززا برای دو فصل با سپاهان اصفهان 110 میلیارد تومان ناقابل قرارداد بسته 🔹اگه اسدی ایرانی نبود و تو لیگ فرانسه بازی میکرد از فوتبال مادام العمر محروم میشد و دنبال یه بقالی میگشت تا بره برا شاگردی بقالی 🔹اما نه اینجا ایرانه و بهشت براندازا «
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم وَالْعَصْرِ ﴿1﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿2﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿3﴾ به عصر سوگند، (1) که انسانها همه در زیانند؛ (2) مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده‌اند! (3) سوره مبارکه عصر؛ آیات ۱_۳  
🔻 کانادا بدون روتوش...
✍️ 💠 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم می‌پیچیدم، ثانیه‌ها را می‌شمردم بلکه زودتر برگردند و به‌جای همسر و برادرم، با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست. از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمی‌تواند برخیزد. 💠 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و می‌خواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه می‌کردم :«حتماً دوباره بوده!» به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد، تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و می‌دیدم قلب نگاهش برای مصطفی می‌لرزد که موبایلم زنگ خورد. 💠 از فقط صدای مصطفی را می‌خواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟» و نمی‌دانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیری‌ها به کوچه‌های حمله کرده‌اند که پشت تلفن به نفس‌نفس افتاد :«الان ما از اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیری‌ها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!» 💠 ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود و انگار می‌ترسید دیگر دستش به من نرسد که التماسم می‌کرد :«زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!» ضربان صدایش جام را در جانم پیمانه کرد و دلم می‌خواست هر چه زودتر به خانه برگردد که من دیگر تحمل ترس و تنهایی رو نداشتم. 💠 کنار مادرش روی مبل کز کرده بودم، نمی‌خواستم به او حرفی بزنم و می‌شنیدم رگبار گلوله هر لحظه به خانه نزدیک‌تر می‌شود که شالم را به سرم پیچیدم و برای او بهانه آوردم :«شاید الان مصطفی بیاد بخوایم بریم !» و به همین بهانه روسری بلندش را برایش آوردم تا اگر تکفیری‌ها وارد خانه شدند کامل باشد که دلم نمی‌خواست حتی سر بریده‌ام بی‌حجاب به دست‌شان بیفتد! 💠 دیگر نه فقط قلبم که تمام بدنم از ترس می‌تپید و از همین راه دور تپش قلب مصطفی و ابوالفضل را حس می‌کردم که کسی با لگد به در خانه زد و دنیا را برایم به آخر رساند. فریادشان را از پشت در می‌شنیدم که می‌کردند در را باز کنیم، بدنم رعشه گرفته و راهی برای فرار نبود که زیر لب اشهدم را خواندم. 💠 دست پیرزن را گرفتم و می‌کشیدم بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب امان نمی‌داد که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست و قفل را از جا کَند. ما میان اتاق خشک‌مان زده و آن‌ها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ می‌زدیم. 💠 چشمانم طوری سیاهی می‌رفت که نمی‌دیدم چند نفر هستند و فقط می‌دیدم مثل حیوان به سمت‌مان حمله می‌کنند که دیگر به راضی شدم. مادر مصطفی بی‌اختیار ضجه می‌زد تا کسی نجات‌مان دهد و این گریه‌ها به گوش کسی نمی‌رسید که صدای تیراندازی از خانه‌های اطراف همه شنیده می‌شد و آتش به دامن همه مردم افتاده بود. 💠 دیگر روح از بدنم رفته بود، تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی می‌تپید که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد. نام و تصویر زیبایش را که روی گوشی دیدم، دلم برای گرمای آغوشش پرید و مقابل نگاه نجس آن‌ها به گریه افتادم. 💠 چند نفرشان دور خانه حلقه زده و یکی با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت تا بالای سرم آمد، برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد. یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد و دل مصطفی برایم بال‌بال می‌زد که بی‌خبر از اینهمه گوش به فدایم رفت :«قربونت بشم زینب جان! ما اطراف درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو می‌رسونه خونه!» 💠 لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت و با اشک‌هایم به ابوالفضل التماس می‌کردم دیگر به این خانه نیاید که نمی‌توانستم سر او را مثل سیدحسن بریده ببینم. مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از هستند و به خون‌مان تشنه‌تر شوند. 💠 گوشی را مقابلم گرفت و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانه‌ام پاشید. از شدت درد ضجه زدم و نمی‌دانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفس‌هایش را می‌شنیدم و ندیده می‌دیدم به پای ضجه‌ام جان می‌دهد...
سخنگوی پلیس ضمن تقدیر از اقدام به موقع وآنیِ فرمانده انتظامی استان فارس در پیگیریِ موضوعِ هتکِ حرمت به بانوی محجبه و آمر به معروف وهمچنین برخوردِ قانونی و تحویل فردِ خاطی به مراجع قضایی و روانه‌ی زندان شدنِ ضارب اعلام کرد حفظِ حرمتِ بانوان و حریم آمرانِ بمعروف و ناهیان از منکر در اولویت پلیس میباشد دراینخصوص نیز سردار فرمانده محترم کل انتظامی کشور باتشکر از اقدامِ خواهرِ آمربمعروف مقرر فرمودند فارغ از پیگیری و اقداماتِ قضایی ، پرونده‌ی این فرد در اختیار بازرسی کل فراجا قرار و در کمیسیونِ عالی تخلفات مورد بررسی و رسیدگی قرارگیرد
🔰حجاب ازدیدگاه اندیشمندان غربی.: 💠جودیت میل خبرنگار نیویورک تایمز در مقاله “زنان در آغوش اسلام، امنیتی تازه می یابند” مینویسد: 🌸پوشش حجاب، برای زن این امکان را فراهم ساخته که در شهرهای شلوغ بتواند به راحتی فعالیت کند و از مزاحمت مردان جوان در امان بماند. پیام غیرقابل تردید این لباس به اطرافیان این است که: این زن نجیب است، به او کار نداشته باشید.
🔴بازداشت مدیر و کارمند بانک در دماوند به علت ارائه خدمات به خانم بی حجاب با دستور مدعی العموم ♦️مرتضی طهماسبی دادستان عمومی و انقلاب شهرستان دماوند از بازداشت و تشکیل پرونده قضایی برای مدیر و کارمند بانکی در دماوند به علت بی اعتنایی به فرد مجرم که با کشف علنی حجاب در بانک حاضر شده بود و از سوی کارمند بانک به ایشان ارائه خدمات بانکی صورت پذیرفت خبر داد. ♦️همچنین دستورات قضایی در خصوص تعقیب و شناسایی خانم بی حجاب ، جهت رسیدگی به اتهام ایشان صادر گردید. ♦️طهماسبی اظهار داشت :مطابق مواد ۷۲ و ۲۲ قانون آیین دادرسی کیفری در راستای حفظ حقوق عمومی ، و بند ۱۳ ماده ۸ و نیز ماده ۹ قانون رسیدگی به تخلفات اداری و قانون تکلیف را برای همه مدیران و مسئولین روشن کرده است. ♦️دادستان دماوند بیان کرد: مدیران و مسئولین در صورت مواجهه با جرم مشهود همچون بی حجابی یا کشف حجاب در محل کار قبل از ارائه هر گونه خدمات اداری و عمومی به شخص خاطی، در اجرای مواد ۱و۲و۳و۴ قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر باید به وی تذکر دهند. ♦️وی افزود: در صورت عدم توجه شخص بی حجاب نسبت به تذکر داده شده و اصرار بر منکر ارتکابی، لازم است بلافاصله با پلیس فراجا تماس گرفته و موضوع به ضابطین اطلاع داده شود. ♦️طهماسبی تصریح کرد: ضابطین عام مانند پلیس فراجا موظف هستند پس از تماس تلفنی مدیران، سریعاً در محل حاضر شده و صورتجلسه تنظیم کنند.
◾️مستبدینی که شیخ را به دار کشیدند و با طناب دار او عکس گرفتند، بعدها در تاریخ ایران ملقب به آزادی خواهان شدند ▪️١١مرداد سالگرد شهادت شیخ فضل الله نوری 🕊شادی روح بلندش صلوات