بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_هفتم
#داستان_عشق_آسمانی_من
با خانم سلیمانی تماس میگیرم، با شرمندگی قرار را به پنجشنبه می اندازم...
بی صبرانه منتظر شنیدن ادامه خاطرات هستم...با صدای مهدیه سرم را برمیگردانم:زهرا آماده شو بریم.
آرام اما پر انرژی میگویم:حاضرم بریم
در حیاط را باز میکنم،روبه مهدیه میگویم:مهدیه خونشون نزدیکه،بیا پیاده بریم.مهدیه سریع جواب میدهد:چشم هرچی شما بگی گلم.
آرام آرام قدم برمیدارم،پنج دقیقه هم کمتر فاصله داشتیم،نگاهم را به خانه رو به رویی می اندازم مهدیه سریع زنگ را میفشارد.در خانه باز میشود و خانمی با چادر سفید رنگ نمایان میشود.
چهره معصوم و آرامی دارد!چشمانش برق میزنند،برق خوشحالی!
صدایش در گوشم میپیچد:بفرمایید عزیزم
وارد حیاط میشویم،حیاط بزرگی که تمام زمینش گل ودرخت است. زیر درخت ها سنگ های ریز و درشت کنار هم قرار گرفته اند.درخت انار وسط حیاط با نوازش باد میرقصد.مهدیه وارد اتاق میشود و من هم پشت سرش.مینشینم و جرعه ای از چای داغم را مینوشم.سینی لیوان ها را برمیدارم و به سمت آشپزخانه قدم برمیدارم،زینب مقابل ظرفشویی می ایستد:بده من بشورم زهرا جان.سپس به ما اشاره میکند به سمت میز غذاخوری برویم،چادرم را از سرم برمیدارم. یکی از صندلی ها را عقب میکشم مینشینم،مهدیه هم کنارم
چند دقیقه بعد زینب به سمتمان می آید و روی صندلی مقابلم مینشیند.
به ساعت مچی ام نگاه میکنم:مهدیه نیم ساعت دیگه بریم؟
چشمان عسلی اش معصوم تر از همیشه است،آرام میگوید:باشه سفره اینارو جمع کنیم میریم.
زینب حرفش را میکند و میگوید:حالا ساعت دهه کجا به این زودی؟!
روسری ام را مرتب میکنم و میگویم:ممنون خیلی زحمت کشیدید،ان شاءالله بتونم جبران کنم.
❣❣❣❣❣❣❣❣
ماشین با سرعت کم به سمت کوچه می آید،صدای کشیده شدن لاستیک ها روی زمین گوشم را ازار میدهد،نگاهم را به سر کوچه می اندازم:زینب جان بازم ممنون، خدانگهدار.
در ماشین را باز میکنم،سوار تاکسی میشویم. صدای موبایلم بلند میشود،خانم سلیمانی است.
_الو!
صدای خانم سلیمانی میپیچد:سلام عزیزم کی میای؟
_چند دقیقه دیگه اونجام خانم سلیمانی
دستم را روی دستگیره در ماشین میفشارم و در را باز میکنم.
محیا از دور میدود و چادرم را میگیرد
هدیه محیا را از داخل کیف برمیدارم به محیا میدهم
چقدر دوست دارمش!
بلند سلام میدهم:سلام خانم سلیمانی ببخشید دیر شد
سرش را به سمت من برمیگرداند:سلام زهرا جان خواهش میکنم عزیزم.
_خانم سلیمانی اگه میشه ادامه خاطرات رو تعریف کنید
بی تاب تر از همیشه منتظر شنیدن خاطرات هستم،خانم سلیمانی محیا را با عروسک سرگرم میکند و شروع میکند:
محمد پسرعمه ام بودن اما هم مسافت قم -نجف آباد جوری نبود که من دقیق و کامل محمد رو بشناسم.
۲۱اسفند ۸۳ محمد با داییم (که عموی محمدهم بود)اومدن نجف آباد.
آنقدر غرق صحبتهایش شده ام که نمیتوانم حرف بزنم،چندبار لب میزنم تا بتوانم جمله ای را به زبان بیاورم : ازدواج فامیلی رسمتونه؟
خانم سلیمانی:الان که کلا رسم ورسومات عوض شده
لحظه ای مکث میکند و ادامه میدهد:
اون موقع فکر میکردم اصلا نمیشه کنار یه پاسدار زندگی کرد و دنیای منو محمد دو دنیای کاملا متفاوفته
اما با محرمیت نظرم و دیدگاهم عوض شد.
محمد و دایی چند روزی خونه ما بودن،بعد از چند روز محمد موضوع خاستگاری رو مطرح کرد.
به مادرم گفتم به محمد آقا بگید من دوتا شرط دارم
اول اینکه:چادر سر نمیکنم
دوم:قم نمیرم
#ادامه_دارد
#قسمت_هفتم
#شهید_مدافع_وطن_محمد_سلیمانی
#تولیدی_عس_زنجان
نام نویسنده:بانوی مینودری
🌹 #روابط_عمومی_پلیس 🌹
🆔 @PR_Police
#جهاد_تبیین
✍حجت الاسلام والمسلمین «سیدعلیرضا ادیانی» نماینده ولی فقیه در انتظامی کشور
🔻قدرت اصلی این نظام مردم اند، به همین جهت دشمن شبانه روز در حال تغییر محاسبات ذهنی و شناختی مردم است و با تهاجم ترکیبی قصد دارد ارزش هایی مثل حجاب و نهاد مقدس خانواده را کمرنگ و نابود کند.
#جهاد_تبیین
#خادمان_امین
#مرزبانی_فراجا
🌹 #روابط_عمومی_پلیس 🌹
🆔 @PR_Police
🔻حجاب
حیا برای مرد فضیلت است، برای زن هم فضیلت است و این حیا مظاهری دارد؛ یکی از مظاهرش پوشش ظاهری است؛ یکی از مظاهرش معاشرتها و مکالمات سخنورانه است که انسان در حرف زدن، در اظهار نظر کردن، در تبادل کلمات، حیا را ملاحظه کند.۱۳۹۷/۱۲/۱۳
#عفاف_حجاب_
#خادمان_امین
#تولیدی_عس_فاتب
🌹 #روابط_عمومی_پلیس 🌹
🆔 @PR_Police
🔻نماینده چین در شورای امنیت: تاریخ، وتوی آتشبسِ غزه توسط آمریکا را فراموش نخواهد کرد
🔻اسرائیل تمام خطوط قرمز را نقض کرده و ۴۴ هزار نفر را در غزه کشته است. با این وجود آمریکا در استفاده از حق وتو برای نقض آتشبس تردید نمیکند.
#قصاب_غزه
#افول_آمریکا
#للقدس_الشريف
#الطوفان_وحد_العالم
#تولیدی_عقیدتی_سیاسی
🌹 #روابط_عمومی_پلیس 🌹
🆔 @PR_Police
🔻حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیرضا ادیانی رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فراجا:
🔰 قدرت اصلی این نظام مردم اند.
#قصاب_غزه
#تولیدی_عس_لرستان
🌹 #روابط_عمومی_پلیس 🌹
🆔 @PR_Police
🔻در هفته_بسیج یاد و خاطره بسیجی شهید ، مرد خستگی ناپذیر ، طلبه خاکی و خادم مردم را زنده نگهداریم.
#خادمان_امین
#رئیسی_عزیز
#هفته_بسیج
#مجتمع_انتظامی_فاطمیه
🌹 #روابط_عمومی_پلیس 🌹
🆔 @PR_Police