eitaa logo
چراغ مطالعه
131 دنبال‌کننده
252 عکس
31 ویدیو
1 فایل
📚دورهمی نوجوانان کتاب‌خوان محلی برای به اشتراک گذاشتنِ برشی از خوانده‌ها، معرفی یا نقد کتاب، اخبار مربوط به کتاب.
مشاهده در ایتا
دانلود
‎‎‌تازه‌ترین اثر آقای ابراهیم حسن بیگی (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab
🎁 نفس بلند 🎁 چشیدن لذت مهربانی (عج) در داستان شیرین «نفس بلند» 🌟 این کتاب داستان نامه‌ای عجیب است که در خانۀ تمامی افراد یک محل می‌افتد. 🌟 در نامه با خط کودکانه‌ای نوشته شده: «همسایه عزیز سلام! قصد داریم برای در محله یک آب‌نما بسازیم اگر دوست دارید کنید پول را داخل این پاکت نامه بگذارید.» 🌟 اما هیچ کس نمی‌داند نویسندۀ نامه کیست؟ 🌟 با داستان این محله همراه شوید و شیرینی داستان را میهمان خودتان و کودکان دلبندتان کنید. 🌸📚🌸📚🌸📚🌸📚🌸📚 📖 انتشارات جمکران 📝چاپ ششم 🔖 کاغذ گلاسه و تمام رنگی ✏️ نویسنده: علی اصغر عزتی پاک ✅ مناسب برای سنین ۹ تا ۱۴ سال 💳 قیمت: ۴۰.۰۰۰ تومان (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab
📚مجموعۀ ۱۰ جلدی قصه‌هایی از ادبیات شفاهی ایران📚 📌مهدی آذریزدی نویسندۀ بزرگ کودکان و نوجوانان در حوزۀ بازنویسی متونِ کهن در مقدمۀ کتاب "قصه‌های تازه از کتابهای کهن" می‌نویسد: «... اما پیدایش وسایل ارتباط، دنیا را کوچک و به هم نزدیک ساخته و همۀ مردم ناگزیر باید با اندیشه‌های گوناگون بشری آشنا باشند، اما یکی از کارهای واجب مانند همیشه این است که هر ملتی و هر قومی از مردم دنیا پیش از همه‌چیز خودشان را بشناسند و بیش از همه‌چیز قدر آنچه را خودشان دارند بدانند تا در میان فخرآوری‌ها و خودخواهی‌ها و برتری طلبی‌های دیگران گم نشوند و ما ایرانیان که در این دنیای بزرگ تا دنیا به یاد دارد با فرهنگ و تمدن گرانمایه و ریشه‌دار خود سرافراز بوده‌ایم همچنان باید از آنچه داشته‌ایم و داریم با خبر باشیم.» 📌 همچنین برونو بتلهایم از روان‌شناسان و روان‌کاوان به‌نام جهان در مورد رشد روانی و هویت فردی کودکان معتقد است که هیچ چیز مهم‌تر از نفوذ پدر و مادر و مربیان و سپس میراث فرهنگی نیست. 🔹از مقدمۀ کتاب (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab
*نذر شهر تشنه سقا گفت: - من روزی پنج کاسه آب نذر دارم. نذرِ کودکانِ فقیر، غریبان و روستاییان بی‌چیز، که در بازار شهر می‌گردند و مالی ندارند که با آن کالایی بخرند، نذر پیرزنان و پیرمردانِ تشنه و بیمار و سرگردانِ کوی و بازار می‌کنم. اگر هوا سرد باشد و کودک و پیر نبینم که آب بخواهد غروب که به خانه می‌آیم، باقی آب را پای درختان و بوته‌های تشنه می‌ریزم، دلم شاد می‌شود و شب راحت می‌خوابم. این شهر خشک و کم‌باران است. آب نعمت بزرگی است و من نعمتی بزرگ در مشک خود دارم. ص۳۳ (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab
*اُشتر و آسیا *مکتب‌خانه‌ها الماس گفت: «در این چند روز که با اُشتر همدم بودم بسیار چیزها از او آموختم. در او تأمل کردم صبوری، طاقتِ تشنگی و گرسنگی داشتن، آرام و مدام رفتن. از آسیا نیز آموختم دُرشت ستاندن و نرم دادن. دانه‌های درشت زیر سنگ نرم می‌شدند. سنگ می‌چرخید، نرم می‌کرد و می‌بخشید.» … شیخ به ما گفت: «هرجا می‌تواند مکتب باشد، به شرط آنکه تو شاگرد باشی.» ص۶۳ (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 آیا پدر دستور زبان فارسی را می‌شناسید؟ 🔹 ۳ فروردین سالروز درگذشت ادیب معاصر و بنیان‌گذار دستور زبان فارسی، عبدالعظیم قریب گرگانی (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab
*سختی و رفاه همان‌گونه که گندم در سختی و غربت رشد می‌کند، سبز و شاداب قد می‌کشد و ده‌ها دانه به بار می‌آورد، انسان هم در سختی می‌شکفد و در رفاه تنبل می‌شود و می‌پوسد. اگر این دانۀ گندم را رها کنیم، به تدریج می‌پوسد. کودکان این مکتب، بادام و جوانه دختر حاکم هم اکنون دارند دوران سختی را می‌گذرانند. ص۱۰۳ (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab
*لج‌بازی روزی روزگاری، درخت بزرگ گلابی دید ریشه‌اش از خاک درآمده. زود یکی از گلابی‌های گُنده‌اش را از آن بالا زد به سر ریشه‌اش که: «برو زیر خاک، نمی‌خواهم کسی تو را ببیند، همه باید گلابی‌های درشت و خوشمزۀ مرا ببینند و من را تحسین و تشویق کنند.» ریشه گفت: «ما ریشه‌ها، سال‌ها در زیر خاک پنهان هستیم، سختی می‌کشیم و آب و قوّت را از زمین می‌گیریم و به شما درخت‌ها می‌دهیم و شما با گُل و میوه‌تان آن بالا خودنمایی می‌کنید.» ریشه این را گفت و سر زیر خاک برد و به ریشۀ دیگر گفت: «بیا به درخت‌مان آب نرسانیم تا دست از خودنمایی بردارد.» آن ریشه به ریشۀ دیگر گفت. ریشه‌های درخت‌ها که در کنار هم بودند پیغام را به همدیگر رساندند. درخت‌ها تشنه بودند، روز به روز حالشان بدتر می‌شد. دسته‌جمعی پیش ریشه‌ها التماس کردند، درخت گلابی که میوه‌اش را بر سر ریشه‌اش زده بود، خم شد. تعظیم کرد و شاخه‌های تشنه‌اش را به طرف ریشه‌اش دراز کرد و گفت: «عزیز دلم، ریشۀ مهربانم! من با تو شوخی کردم، می ترسیدم از خاک بیرون بیایی و سرما بخوری و خشک شوی، انسان و حیوان پایشان را بگذارند رویت. خدا نکرده با تیشه و تبر بلایی سرت بیاورند.» ریشه‌ها لج کردند و به درخت‌ها آب و غذا ندادند. درخت‌ها خشک شدند. درخت‌ها که خشک شدند ریشه‌ها هم خشک شدند و مُردند. ص۱۴۰ (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab