گناهی كه تو را پشیمان كند بهتر از كار نیکی است كه تو رابه خودپسندی وادارد
📚نهج البلاغه ،
┄•●❥ گ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا فکر میکنید که
خدا صدای شما رونمیشنوه...
ببینید عااااااالیه👍
الا بذکر الله تطمئن القلوب❤️
┄•●
آدم خبرای خوب زندگیشو،
اول از همه به کسی میگه
که بیشتر از همه دوستش داره
و خبرای بد زندگیشو،
اول از همه به کسی میگه
که بیشتر از همه رفیقشه!!!
∞🌓∞
💞الهــۍ
هرشب به آسمانت نگاه میڪنم
و مےاندیشم دراین آرامش شب
چه بسیار #دلهایی ڪه غمگینند.
خدایا تو آرام دلشان باش شب
ما و همه درد مندان را با یادت
بخـیر ڪن.
✨ #شـبتونمـهدوۍ✨
#کنترل_زبان
🍃امام رضا (ع)
کسی که از آبرو ریزی ولطمه زدن به حیثیت مسلمانان خودداری کند خدا از لغزش های او در روز قیامت خواهد گذشت
در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند!
برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد
قرعه به نام همسایه دوم افتاد پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد
همسایه دوم سم را سرکشید و به خانهاش رفت
قبلاً به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض
او همین که به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد به اتاق رفت و تخت خوابید
صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایهاش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری
او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید
همسایه اول هر روز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد
کم کم نگرانی و ترس همه وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند، شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه همسایه میشنید دلهرهاش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت
هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربهای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد
روز سوم خبر رسید که مرده است او قبل از اینکه سمی بخورد از ترس مرده بود!!
این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست، کرونا یا هر بیماری دیگری مادامی که روحیه ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست
خیلیها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـدایـا
از تو معجزهای بزرگ
در حدّ خدا بودنت میخواهم
الهی دلی را که گرفته شاد کن
تا جایی که اشک شوق جاری شود
و همه را از نعمت سلامتی
برخوردار کن
تا وقتی خدا هست
هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست
شبتـ🌙ـون سرشار از معجزه الهی🌟