نهالی کاشتم،هی صبرکردم تا به بار آمد
چه یخ ها آب شد در سینه من تا بهار آمد
زمین دور سرم چرخید تا باور کنم مستم
شراب تلخ لبخند تو آخر سر به کار آمد
دلم چیزی به غیرازعشق درمشتش نبود،اما
بدون هیچ تردیدی سر میز قمار آمد
شبیه مردعاشق پیشه ای بودم که ازشهرش
به دنبال طبابت رفت، اما شهریار آمد!
همیشه دیرکردی،صبرکردم، دیرکردی،حیف
همیشه تا خودم را باختم وقت قرار آمد
تو از آغاز،مشکل بودی و من سادگی کردم
که این طفل دبستان پای عشقت،مرد بار آمد
نبودت زخم شد، این را خودت فهمیدی و رفتی
به من آموختی با زخم ها باید کنار آمد
#امید_صباغ_نو
🌹🌹🌹
می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!
می شود حال بدِ ثانیه ها خوب شود
شهر هم غرقِ هماغوشی باران باشد
گیرم این عشق -که آتش زده بر زندگی ات-
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!
گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!
گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد
بعد شش ماه به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند
روز برگشتنِ او اولِ آبان باشد!
بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!
| #امید_صباغ_نو |
.
در آتش...
نمـــــرود...
تو می سوزم و افســوس...!!
از معجزه ے باغ و ڪَلستان خبــرے نیستــ ....
#امید_صباغ_نو
خیالی نیست دیگر دردهایم را نمی گویم
به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید
#امید_صباغ_نو