eitaa logo
کانال پاتـــــوق دوستـــــان
2.6هزار دنبال‌کننده
122.1هزار عکس
88.1هزار ویدیو
266 فایل
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما سروران وبزرگواران کانال پاتوق بهترین جملات زیبا, مذهبی , واشعار وبهترین جملات ناب لینک کانال @Patoghedoostanha
مشاهده در ایتا
دانلود
حجاب فاطمی🧕 سخن میگویم: از چند متر پارچهٔ مشکی🍃 ازعشــ😍ـقی که میان تارو‌پودش درتکاپوست💞 رنگ داشتنش ازتبار بودنش و صد شکر که از تبار زهراییم 👌☺️ @Patoghedoostanha
💫 خــدایا... زیر آسمان تو چه آزادانه میگردیم دلمان قرص است تو... هوای ما را داری دلمان نمیخواهد آنی شویم که تو آنی رهایمان کنی... آرامش شب نصیبتان🌙 @Patoghedoostanha
✍ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌فرمایند: ریشه و اساس تمام بیماری ها سردی است. 📚 بحار الانوار، ج ۵۹، ص ۲۹۰ ✅دشمن خوب این نکته را فهمیده و بهتر از ما به روایات عمل می کند. رواج سردی خواری، از برنامه های صهیونیسم علیه مسلمانان است که عوارض آن را در جامعه شاهد هستیم. علت شیوع بیماری هایی مانند ام اس، نازایی، مشکلات زنانگی، تیروئید، درد مفاصل، مشکلات گوارشی، مشکلات مغزی و ... تا سرماخوردگی ساده، از سردی بدن هست که سیستم ایمنی تحلیل می رود و راحت هر ویروسی از دیواره دفاعی نفوذ می کند و امراض تشکیل می شود. @Patoghedoostanha
✨زلال و شفاف باشید✨ 💠استخر خيلی زلال و شفاف است، نگاه که می‌کنيد ته آن پيداست. اما حوض‌ها همیشه زلال نيستند. گاهی چنان جلبک زدند که اگر شما يک سينی هم در آن بياندازيد پيدا نمی‌شود. ❓ چرا استخرها اينقدر زلال و شفاف هستند؟ چون اطرافش يک دريچه‌هايی هست. دائم سرريز می‌شوند. چون سرريز می‌شوند زلال هستند. 💠انسان‌هايی که سرريز می‌شوند ثروت و سرمايه و دانشی دارند و برای خودشان نگه نمی‌دارند و پيرامون خودشان را برخوردار می‌کنند همين باعث زلال شدن آنها می‌شود. باعث پاک شدن آنها می‌شود. قرآن به پيامبر می‌فرماید: «خذ من اموالهم» از اينها پول بگير، برای چه؟ «تُطَهِرُهُم» چون تو با اين کار اينها را پاک می‌کنی. ادامه دارد... 📚سوره توبه، ۱۰۳. @Patoghedoostanha
وقتی شب میشه یه دنیــا خاطره و یه دنیا خیال میاد تـو دل آدم من آرزو میکنم امشب دلتون آروم و رویاهاتون شیرین باشه @Patoghedoostanha
💠♥️💠 ♥️💠 💠 هردوتون درد نکنه آقاسیاوش میگوید:اختیار دارین،به لطف شما یه روز به خودمون مرخصی دادیم و خوش گذشت،دست شما درد نکنه عمو میگوید:نبینم دیگه از این تعارفها،نشنوم دیگه،خب؟ سر تکان میدهم. جلوي رستوران آقاسیاوش،ماشین متوقف میشود و پیاده میشویم. فِرِد،همان گارسون،جلو میآید و سلام میدهد:سلام آقاوحید،آقا سیاوش و خانم. جواب سلامش را میدهم،عمو و آقاسیاوش گرم بااوصحبت میکنند. عمو دستم را میگیرد و راهنمایی ام میکند به طرف پشت رستوران. جاي قشنگ و دنجی به نظر میرسد،به جاي صندلی،فقط یک تخت سنتی گذاشته اند و لاله عباسی هاي قدیمی ایرانی... انگار نه انگار،در قلب لندن،چنین جایی هست.. همه چیز سنتی و ایرانی. به نظر میرسد جزو محیط رستوران نیست عمو میگوید:اینجا،جایگاه من و سیاوشه. تو تنها نفر سومی هستی که از اینجا باخبري. سیاوش خواست که تو هم اینجا رو ببینی :+خیلی قشنگه. آقاسیاوش به طرفمان میآید:اي بابا هنوز که ایستادید؟چی میلدارید؟ با تعجب نگاهش میکنم. عمو میگوید:من کوبیده، تو چی نیکی؟ :+منم همینطور. آقاسیاوش می رود،متعجب به عمو میگویم:مگه نگفتین آقاسیاوش صاحب اینجاست؟پس چرا سفارش گرفت؟؟ عمو میخندد: بس که متواضعه آقاسیاوش میآید و مینشیند:الآن غذا حاضر میشه، خب نیکی خانم،اینجا چطوره؟ :+واقعا قشنگه،رستوران ایرانی بدون تخت نمیشه که. آقاسیاوش لبخند میزند،عمو میگوید:من الآن میام، چیزي که نمیخواین؟ :+نه ممنون عمو میرود،پس از چند لحظه میگویم:شما خیلی با عمو صمیمی هستید،درسته؟ :_خب بله،من و وحید از بچگی باهم دوست بودیم.وحید فوق العاده است در دل،حرفش را تأیید میکنم فرد سینی غذا در دست می آید،آقاسیاوش هم بلند میشود و به کمک او میرود. صبر می کنیم تا عمو بیاید و بعد مشغول خوردن غذا میشوم،واقعا خوشمزه است. فرد براي لحظه اي عمو را صدا میزند. میگویم:آقاسیاوش آشپزتون دست پخت عالی داره آقاسیاوش میگوید:بله،ولی آشپزخونه جزء قلمرو وحیده متوجه حرفش نمیشوم:عمو؟ :+نکنه به شمام گفته رستوران،مال منه؟ :_مگه نیست؟ :+چرا هست،ولی نصفش،نصف دیگه اش واسه وحیده. ڱه؟ :_خب چرا اینو نمی :+میخواد به قول خودش دچار منیّت نشه عمو به جمعمان اضافه میشود،آقاسیاوش چپ چپ نگاهش میکند،عمو میپرسد:چیه؟چرا اینطوري نگا میکنی؟ سیاوش سري تکان میدهد و عمو میخندد. غذایمان که تمام میشود،عمو جعبه اي برابرم میگیرد:ناقابله خاتون حیرت میکنم:مال منه؟ :+بله مال شماست،ببین خوشت میاد؟ 💠 ♥️💠 💠♥️💠
کانال پاتـــــوق دوستـــــان
💠♥️💠 ♥️💠 💠 #part51 هردوتون درد نکنه آقاسیاوش میگوید:اختیار دارین،به لطف شما یه روز به خودمون مرخ
💠♥️💠 ♥️💠 💠 عمو تماس را قطع میکند،نگاهم میکند و نفسش را با صدا بیرون میدهد.. میخندم:طفلک چه ذوقی کرد. عمو میخندد:اینجوري بهتره،بذا خیالشون راحت باشه. راستی مدرست هم جور شد! :_جدي؟ :+بله،عمو وحیدت رو دست کم گرفتی؟ :_اون که عمــــرا،مرسی عمو. بابت همه چی ممنون ★ کمی از شیرکاکائو را سر میکشم و به چشم هاي گرد شدهـ ي فاطمه خیره میشوم. خنده ام میگیرد،صورت گرد و گندمی اش،وقتی تعجب میکند بامزه میشود. :_چیه؟چرا اینطوري نگام میکنی؟ :+یعنی تو یه سال بدون مامان و بابات موندي اونجا؟ :_یه سال نه. کمتر شد،فک کنم...اممم...آره نُه ماه شد،تو این مدت با هم تماس تصویري داشتیم،ولی دلم براشون خیلی تنگ شد. :+اونجا مدرسه میرفتی؟ :_آره مدرسه ي ایرانی ها.:+چه جالب... مشغول خوردن میشود،یک دفعه انگار چیزي یادش افتاده،میگوید:راستی نیکی شما سال تحویل کجا میرین؟ :_مـــا؟ پارسال و پیارسال که خونه ي خودمون بودیم. سال قبلش که من ایران نبودم،سال هاي قبلشم یا مهمونی بودیم یا مهمون داشتیم. شما چی؟ :+مــا چند بار مشهد بودیم،چند بار خونه مامان بزرگم اینا بودیم،ولی امسال، بازم جمع میشیم خونه مامان بزرگم،به هرحال اولین سالیه که تنها شده. روز سوم،چهارم عید،میخوایم بریم امامزاده صالح و شاعبدالعظیم... :_واقعا؟؟ :+آره اگه خدا بخواد،تو هم اگه بخواي میتونی باهامون بیاي. :_من؟نه بابا،من مزاحمتون نمیشم! :+مزاحمت چیه،مامان و بابام گفتن. من بهشون گفتم تو دوس داري بري زیارت،گفتن خب با هم میریم امامزاده . :_فکر نمیکنم فاطمه،مامان و بابام اجازه بدن :+بگو بهشون شاید اجازه دادن:_نمیدونم،ولی کاش میشد.. دستم را به گرمی میگیرد :+میشه،من میدونم... ★ کتاب هاي روي میزم را مرتب میکنم،فکرم میرود سراغ حرف هاي فاطمه،کاش مامان و بابا اجازه بدهند.. بعد از برگشتنم از لندن،وقتی دیدند تیرشان به سنگ خورده و من،محکم تر از قبل روي حرف هایم پافشاري کردم،حساس شده اند. دلم نمیخواهد به فاطمه هم ظنین شوند،او تنها دوست من است،البته بعد از عمو! باید در فرصت مناسب،خواهش کنم که اجازه بدهند. صداي مامان،از پشت در،میآید و مرا از خیالات بیرون میکشد. :_نیکـــــی... نیکی ...بیا پایین کارت دارم :+چشم بلند میشوم،چه کاري با من دارد؟ کتاب تست جغرافیا را داخل کتابخانه ام جا میدهم. دستی به موهایم میکشم و با ذکر {بسمـ اللّه} از اتاق خارج میشوم. دلشوره،در جانمـ میدود. از پله ها پایین میروم و وارد هـال میشوم. مامان روي مبل تک نفرهشبیه ملکه ها نشسته،سلام میدهم. به جاي جواب سلامـ با دست اشاره میکند،رو به رویش بنشینم. آب دهانم را قورت میدهم و مینشینم. دست هایش را در هم قفل میکند و حرف هایش آغاز میشود:ببین نیکی،من نمیفهمم یه دفعه چی شد که تو ازاون دختر کوچولوي معصوم،تبدیل شدي به اینی که الآن هستی. مامانِ خوب من،گذشته ي پر گناهم را عروسک معصوم میبیند و الآنم را اژدهایی دوسر! خنده امـ میگیرد... مامان حرفش را ادامه میدهد:حالا اینم بماند که اون وحیدِ حقه بازم سرمون کلاه گذاشت و تو رو عین خودش کرد و تحویلمون داد.. آرامـ و مؤدب میگویم:خواهش میکنم راجع عمو وحید،با احترام صحبت کنید. مامان پوزخند میزند:چیه؟مگه دروغ میگم؟ :_من فقط به شرط بابا عمل کردم،رفتم انگلیس و قرار شد بعدش،دیگه کاري به نوع لباس پوشیدن من نداشته باشید،من شرط رو عمل کردم ولی شما زیرش زدید. مامان نگاهم میکند_:ما زیرش زدیم؟مگه غیر اینه که هر لباس مسخره اي که دلت میخواد میپوشی و آبروي ما رو میبري؟ 💠 ♥️💠 💠♥️💠
صبحتون طلایی 🌟 هر کجای این کره خاکی ؛ که هستید روزهای زندگیتون آفتابی☀️ آسمون دلتون بی لکه ایی از ابر ... لبتون خندون 😊 دلتون مهربون 💛 طلوع شادیاتون پاینده 🌻 @Patoghedoostanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فراموش نشه امام صادق(علیه السلام):هرکس چهل روز به هنگام صبح،دعاى عهد رابخواند از یاران قائم مااست واگر قبل ازظهور ازدنیا برود خداوند درزمان ظهور، اورا ازقبر بیرون مى آورد. 🙏التماس دعا @Patoghedoostanha
سلام ای پرمعنا ترین نگاشته ی هستی سُلاله ی آفتاب ... پدر مهربانم چشم وجودمان خیره به نورِ حضور شما ست... السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ @Patoghedoostanha
به تو از دور سلام✋ السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام دربی از درب های بهشت .. 💠پيامبر اکرم(صلی الله عليه و اله): ☘ إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛ 💫امام حسین " سلام الله علیه " دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.🔥 📚 البرهان فی تفسیر القرآن ج3، ص232 @Patoghedoostanha
امروز: 🌞شمسی: دوشنبه - ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ 🌲میلادی: Monday - 08 Juneه 2020 🌙قمری: الإثنين، 16 شوال 1441 ذکر روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) @Patoghedoostanha
نمی دانم شاید لبخندهایتان ، تسبیح ذکر خداوند بود!! که اینگونه دلنشین مانده است... 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی 🌺 @Patoghedoostanha
صبح یعنی🌼 یک سلام سبز🌺 که بوی زندگی میدهد صبح یعنی امید برای شروعی زیبا🌸 طلوع صبحتان🌺 به شادابی باران روزتان به زیبایی🌼 گلهای رنگارنگ و صبحتون بخیر و شادی 🌸 @Patoghedoostanha
امام صادق (علیه السلام ): مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الكِرامِ البَرَرَةِ ، وَ كانَ القُرآنُ حَجيزا عَنهُ يَومَ القيامَةِ ؛ هر جوان مؤمنى كه در جوانى قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش مى آميزد و خداوند عزّوجلّ او را با فرشتگان بزرگوار و نيك قرار مى دهد و قرآن نگهبان او در روز قيامت، خواهد بود. كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 603 @Patoghedoostanha
💎پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله جدا شدن از دلى كه دوست باشد ممكن نيست. 📖تنبيه الخواطر،ج٢، ص١٢٢ @Patoghedoostanha
صبح آمده، با بـویِ "بهار" خورشیدِ سَحَر، مویِ نگار بلبل به طرب، سویِ چمن نرگس به تماشایِ "هَـزار" 🌸 @Patoghedoostanha
دوشنبه نوزدهم 🌷 خردادماهتون دل انگیز الهے روز زیبای بهاریتون پرازفرکانس هاے مثبت و زیباے زندگے ... روزوروزگارتون،بروفق مراد زندگیتون سبز،دلتون شاد عمرتون نیک،عاقبتتون بخیر🌷 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌