*این عکس یکی از دردناکترین و در عین حال حماسیترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به محاصرۀ عراقی ها در میآیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخر بیسیمچی گردان همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که میگوید:*
*احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بیسیم دارد تمام میشود عراقي ها عنقریب میآیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم از قول ما به امام بگویید همانطور که فرمودید حسين وار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم....*
* این وعدہ خداست*
*ڪہ حق النــــــاس را نمے بخشد!*
*خـــــــون شهدا حق الناس است*
*نمے دانم با این حق النـــــاس*
*بزرگے ڪہ بہ گردن ماســــــت،*
*چہ خواهیم ڪرد؟!*
*هفته دفاع مقدس گرامی باد.*
@Patoghedoostanha
پاييزی رو دوست دارم
كه بارونش فقط برای
شستن غمهاتون باشه
عمرتون بلند
آرزوهاتون دست يافتنی
لبتون خندان
دلتون شاد ♡
@Patoghedoostanha
ﺩﻭﺳﺘﯽ
ﻣﺜﻞ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺧﯿﺲ
ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ!
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ بمانی،
ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺳﺨﺖتر میشود
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮوﯼ، ﺟﺎﯼ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﯼ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﻗﯽ خواهد ماند..!
@Patoghedoostanha
آدم نمیخواد که همه دوسش داشته باشن...
آدم یکیو میخواد به اندازه ی همه ؛
دوسش داشته باشه...
@Patoghedoostanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت دلتنگی مادرانه...
چیه این مادر آخه!😍
تو همه موجودات مادرا دریای
محبت و از خودگذشتگی هستن❤️
@Patoghedoostanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شیخ بهایی پرسیدند:
"سخت می گذرد"
چه باید کرد؟
گفت: خودت که می گویی
سخت "می گذرد"
سخت که "نمی ماند"
پس خدارا شکر که "می گذرد" و "نمی ماند".
امروزت خوب یا بد "گذشت"
و فردا روز دیگری است...
قدری شادی با خود به خانه ببر...
راه خانه ات را که یاد گرفت،
فردا با پای خودش می آید....
هیچ کس به ما نگفت
به کارِ هم ، کار نداشته باشیم ،
که با کوچک کردنِ آدم ها ، احساسِ بزرگی نکنیم ،
که با قضاوت کردن و وصله چسباندن به دیگران ، نُقلِ هیچ مجلسی نباشیم !
کسی نگفت حقِ دخالت در افکار و باورهایِ هم را نداریم ،
که با خط زدنِ آرزویِ دیگران ، به آرزویمان نخواهیم رسید ،
که با زمین خوردنِ هیچ کس ،
سربلند یا خوشبخت نخواهیم شد !
تا به اینجا رسیدیم ؛
جایی که سرهایمان همه جا هست ،
جز در کار و زندگیِ خودمان
"روزی چـــهارشــمع درخانه ای تاریک روشن بودند"
اولین آنها که ایمان بود گفت:دراین دور و زمـــانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد.
شمع دومی که بخـــشش بود،گفت:دراین زمانه مردم دیگر به هـــم کـــمک نمی کنند و بخشش ازیاد مردم رفته است.و او هم خاموش شـــد.
شمع سوم که زندگی بود،گفت: مردم ،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.درهمین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم رابرداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد.
سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟
گفت:من امیدم.وقتی انسانها همه درهارابه روی خود بسته می بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می کنم تا به راه زندگی خودادامه دهند...
دوست خوب من :خوشبختی نگاه خداست ،آرزو دارم ،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد،و شعله شمع امیدت همواره روشن بماند...
آمیــــن🕯🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جـــانــم بـــاش
نوش دارو؛ بعدِ مرگ، فایده نداره
جـــانـــم بـــاش رُخ، نمایان کن وُ
این ماهِ شبِ تابانم باش
جــــانـــم باش ، داد از دل
بی قرارت شدم؛ ای فریاد از دل
صبــرِ من؛ رفته دگر بر باد، از دل
داد از دل... داد از دل…
دیوانه وُ دیوانه وُ دیوانه وُ مستم
غیر از تو وُ غیر از تو؛ کسی را نپرستم
دل، دستِ تو وُ مستِ تو وُ بسته به جانم
از عشقت، حیــرانم
دیوانه وُ دیوانه وُ دیوانه وُ مستـــم
غیر از تو وُ غیـــر از تو؛ کسی را نپـرستم…
🌸روزتون پُر انرژی🌸
حسِ تنهایِ درونم میگوید
تو خدا را داری ...
و خدا اول و آخر با توست ...
و خداوند عشق است ...
#سهراب_سپهری
#هرجاهستیننگاهخدابرزندگیتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂دیگه بايد آغاز مهرماه
🍁و شروع فصل پاييز
🍂را تبريک بگوييم
🍁قدر بدانيم
🍂آخرين لحظه های
🍁فصل تابستان را
🍂و پر رنگ کنیم
🍁محبتها و مهربانی ها را
🍂عمر چون
🍁فصل کوتاهست ...🍂🍃
4_5933985738809936756.mp3
6.04M
🎼 #شورفوق_العاده_شنیدنی
🎧آرزومه توی بین الحرمین ،
بگیرم من دو سه تا عکس تکی
🎤 کــربــلایی جــواد مـــقــدم
#السلام_علیک_یااباعبدالله
#ویـژه_نـامــه_اربـعـیـن_۱۴۰۰
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
📍🌺 سپهبد شهید قاسم سلیمانی🌺
🌱🕊
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
آورده اند که: روزی زبیده زوجه ی هارون الرشید در راه بهلول را دید که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط می کشید.
پرسید: چه می کنی؟
گفت: خانه می سازم.
پرسید: این خانه را می فروشی؟
گفت: آری.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
بهلول مبلغی ذکر کرد. زبیده فرمان داد که آن مبلغ را به بهلول بدهند و خود دور شد. بهلول زر بگرفت و بر فقیران قسمت کرد. شب هارون الرشید در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانه ای رسید و چون خواست داخل شود او را مانع شدند و گفتند این خانه از زبیده زوجه ی توست. دیگر روز، هارون ماجرا را از زبیده بپرسید. زبیده قصه بهلول را باز گفت. هارون نزد بهلول رفت و او را دید که با اطفال بازی می کند و خانه می سازد.
گفت: این خانه را می فروشی؟
بهلول گفت: آری
هارون پرسید: بهایش چه مقدار است؟
بهلول چندان مال نام برد که در جهان نبود.
هارون گفت: به زبیده به اندک چیزی فروخته ای.
بهلول خندید و گفت: زبیده ندیده خریده و تو دیده می خری. میان ایندو، فرق بسیار است.
☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 یادی از شهدای افغانستانی دفاع مقدس
◻️ در هفته دفاع مقدس ضمن گرامی داشت، یاد و نام همه شهدایِ سالیان دفاع مقدس بجاست که یادونام ۲۰۰۰ شهدای عزیز برادران مهاجرین افغانستانی را که در نبرد حق علیه باطل در رکاب نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به فیض شهادت نائل آمدند را نیز گرامی بداریم...
#افغانستان
#دفاع_مقدس