eitaa logo
| پاتـوق مهـدویون |
4هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
8.3هزار ویدیو
174 فایل
[ وقف ِلبخند آســیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . محتوا ؟ فاقد ثبات ؛ کپی ؟ روزمرگی‌ها نه ، بقیش حلالت مؤمن . . جهت ارتباط : @R_Aaa806
مشاهده در ایتا
دانلود
ما تشنه عشقیـمـ و شنیدیمـ که گفتند••• رفع عطش عشق فقط نامـ حسین است🕯🖤`
چشمانتـ‌ جنگ‌ است‌ و من؛ اولین‌ شهیدش🌿ˇˇ!'
💠مرحوم آقا سید ابراهیم شوشتری که یکی از ائمه جماعت اهواز و بسیار محتاط و مقدس بود پس از ازدواج سخت پریشان و مبتلا به فقر وتهیدستی می‌گردد به طوری که از عهده مخارج خود و خانواده اش برنمی آید، ناچار مخفیانه به نجف اشرف می‌رود و نزد یکی از طلبه‌های شوشتر در مدرسه می‌ماند چند ماه که می‌گذرد کاروانی از شوشتر می‌آید و به او خبر می‌دهند که خانواده ات از رفتن تو به نجف باخبر شده اند و اینک همسر و پدر ومادر و خواهرانت آمده اند. 💠نامبرده سخت پریشان می‌شود که در این موقعیت که نه جا دارد نه تمکن مالی، چکند؟ به هرطوری که بود سراغ خانه خالی را از این و آن می‌گیرد به او نشانه دکانداری را می‌دهند که کلید خانه خالی در دست او است به او مراجعه می‌کند می‌گوید بلی ولی این خانه بدقدم است و هرکس در آن نشسته مبتلا به پریشانی و مرگ زودرس می‌شود. 💠سید می‌گوید اگر هم بمیرم چه بهتر از این زندگی فلاکت بار زودتر راحت می‌شوم، پس کلید خانه را می‌گیرد و داخل خانه می‌گردد می‌بیند تار عنکبوت همه جا را گرفته و خانه پر از کثافت و آشغال است. شب که می‌خوابد ناگهان می‌بیند... 💠عربی با عقال لف (که از عقالهای معمولی عربی سنگین تر و محترمانه تر است) آمد و با تشدد بر روی سینه اش نشست و گفت سید چرا در خانه من آمدی؟ الا ن تو را خفه می‌کنم. سید در جواب گفت: من سید اولاد پیغبرم گناهی ندارم. عرب گفت: بلی چرا در خانه من نشستی؟ سید گفت: حالا هرچه بفرمایی انجام می‌دهم و از تو هم اکنون اجازه می‌گیرم. عرب گفت: خوب حالا یک چیزی. باید در سرداب بروی و آن را پاک و تمیز کنی و پرده گچی که بر آن کشیده شده برداری، آنگاه قبر 💠من پیدا می‌شود باید زباله‌های آن را بیرون بری و هرشب یک زیارت حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام (ظاهرا زیارت امین اللّه گفته بود) بخوانی و روزانه فلان مقدار (که ازخاطر ناقل محو گردیده) قرآن بخوانی، آن وقت مانعی ندارد در این خانه بمانی. 💠سید گوید: به همان ترتیب سطح سرداب را که گچینه بود کندم به قبر رسیدم و سرداب را تنظیف کردم و هرشب زیارت امین اللّه و هر روز به تلاوت قرآن مجید مشغول بودم، ولی از جهت مخارج، سخت در فشار بودم تا اینکه روزی در صحن مطهر نشسته بودم، شخصی که بعد معلوم شد حاج رئیس التجار معروف به سردار اقدس وابسته شیخ خزعل بود، مرا دید و 💠احوالپرسی کرد و به عدد افراد خانواده‌ام یک لیره عثمانی داد و ماهیانه مبلغ معین مکفی حواله داد و خلاصه وضعیت معیشت ما خوب شد و کاملاً در آسایش واقع شدیم. @Patoghemahdaviyoon
دل من گمشدھ؛ اگہ پیدا شد بسپاریدش بہ گمشدگان حرم📿
حسین جان....!':) ----_♡