eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.9هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.3هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . آیدی جهت ارتباط و تبادل : @R_Aa_8y . گوش شنوای حرفاتون🌚🌻 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
'⁦♥️⁩
♥️🌿 . . . عیدقربان‌شده‌ودرعوض‌قربانے مابه‌قربان‌تورفتیم‌أباعبدالله🌿♥️. 🌱|@Patoghemahdaviyoon
جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یكی برداشت و گفت: می‌تونم یكی دیگه بردارم؟ گفت: البته سید جون، این چه حرفیه ؟ برداشت ولی هیچ كدوم را نخورد، كار همیشگی‌اش بود، هرجا غذای خوشمزه یا شیرینی و شكلات🍫 تعارفش می‌كردند برمی‌داشت اما نمی‌خورد، می‌گفت: می‌برم با خانم و بچه‌هام می‌خورم. می‌گفت: شما هم این كار رو انجام بدید، اینكه آدم شیرینی های زندگیش رو با زن و بچه‌اش تقسیم كنه خیلی تو زندگی خانوادگی تاثیر می‌گذاره. "به روایت همسر شهید مرتضی آوینی🌿"
-بہ‌من‌بـے‌سر‌و‌پا‌گوشہ‌ۍ‌چشمے‌بنما ڪہ‌محال‌است‌جز‌این‌گوشہ‌ پناهے‌مارا ..!(: 🌱|@Patoghemahdaviyoon
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
سلام‌اربابم ...💔
و‌‌أنا‌ كُلي‌‌حنين‌... و‌‌تمامِ‌‌من‌‌دلتنگی‌ست…♥️
شهید گمنام یعنی؛ شهیدی که می‌توانست عقب بیاید اما ماند♥️:) @Patoghemahdaviyoon🌱
میگفت: دو جعبه سیب و پرتقال آوردیم تو چادر و سریع پشت لباس ها قایم کردیم ؛ آقا مهدی که اومد گفت اینا چیه؟ گفتیم: میوه است ! گفت : میدونم میوه است اینجا چیکار میکنه؟ از تدارکات برداشتین؟! می‌برید سر نماز بین بچها تقسیم میکنید گفتیم : توروخدا آقا مهدی! اونجا نه لااقل! بچها به ریشمون میخندن ‌‌‌... گفت: [ اتفاقا لازمه بعضی وقتا بچها به ریش آدم بخندن ... ] @Patoghemahdaviyoon🌱
میگفت تومترو بودیم داشتیم‌میرفتیم ،یه‌ بنده‌خدایی‌ رو دیدم ڪلی‌نون باگت دستش بودگفتم چقدر دلم‌سالاد الویه خواست!بعدگفتم نه، ولش ڪن‌پا روی نفسم‌میزارم،میرم سرمزار ،سیر میشم‌بادیدنش! رفتم نشستم سرمزارش سرمو تکیه دادم چشامو بستم،یه‌خانمی‌اومدصدام زدچشام‌بازڪردم،گفت:«اینانذری شهید ابراهیم هادی‌هستش،نوش جونتون.» دیدم تودستش سالاد الویه ست... :) @Patoghemahdaviyoon🌱