eitaa logo
| پاتـوق مهـدویون |
4هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
8.3هزار ویدیو
174 فایل
[ وقف ِلبخند آســیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . محتوا ؟ فاقد ثبات ؛ کپی ؟ روزمرگی‌ها نه ، بقیش حلالت مؤمن . . جهت ارتباط : @R_Aaa806
مشاهده در ایتا
دانلود
اگـہ تو هر کارے حکمت خـدا رو در نظر بگیریم؛ دیگہ ناراحت نمیشیم♥️
🌸 ⛓ +میگفٺ: بعدشهادٺ‌عبدالحسین‌براےزیارٺ ‌رفٺهـ‌بودیم‌سوریهـ‌موقع‌برگشٺ دیدم‌ دخٺرم‌دارهـ‌‌پشٺ‌شیشهـ‌‌هواپیما دسٺ ٺڪون‌میدهـ گفٺم:چیشدهـ؟ گفٺ:مگهـ‌بابارونمیبینے؟ دارهـ‌بهمون‌نگاهـ‌‌میڪنهـ... همسر
📝 روایت دختر سوری در محاصره داعشی‌ها ❌پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقےافتاد و من نبودم خودتان را بکشید ..😱 از پدرم پرسیدم چرا ⁉️ گفت چون اگر خودتان را نڪشید داعشیها بلایی سرتان میاورند. ڪه ارزو میڪنید بدنیا نیامده بودید. فردای انروز چند خانواده از خانواده هاے منطقه به دست داعش اسیر شدند❌ ڪه پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها را سربریده و دختران و زنان را برده بودند. اینجا بود ڪه مجبور شدیم یڪی از خانواده را انتخاب ڪنیم ڪه اگر اتفاقی افتاد همان همه ما را بڪشد و در بعد هم خودش را بڪشد..و در اخر برادرم که 12 سال داشت به اصرار مادرم قبول ڪرد ڪه این ڪار را انجام دهد 😔💔 و ما نه شب داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین و سختترین شرایط روحی بودیم و مادرم باگریه به برادرم میگفت ڪه اسلحه را از خودت جدا نڪن چون هر لحظه ممڪن است ڪه اوضاع جوری شود که از ان استفاده ڪنی و نگذاری که ما زنده به دست این داعشیهای کافر بیافتیم و میگفت پسرم نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی ما را میکشند..😭😭😭 چند روزی را با این اوضاع بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز بعد داشتم نماز صبح میخواندم ڪه شلیک گلوله در روستا شروع شد و درگیری خیلی شدید بود همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه را به دست گرفته بود مادرم گفت هر وقت بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت بعد هم خودت..🕊 درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه... در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد مادرم گفت چی شده؟؟؟؟ پدرم گفت ما درگیر نشدیم ایرانیها امدند و با داعشیها در گیر شدند 😍😍😍😍 میخواهند محاصره روستا را بشکنند تا ما را از این کفار نجات بدهند.😭😍❤️ یکساعت بعد محاصره شکسته شد.💎 خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی روستا با دیدن نیروهای ایرانی از خوشحالی گریه شوق میکردیم و بالاخره این کابوس حقیقی تمام شد. 🛣✨ آنروزها را هیچ وقت فراموش نمیکنیم که چگونه شب را به صبح و روز را به شب میرساندیم.. . . برای شادی روح ســـــردار سلیمانی صلوات ❤️ .
شما رفیقت پیامتو ببینہ یھ ساعت دیگه جواب بده ناراحت میشۍ؟!🤬 بعد صداۍ اذانو میشنوۍ سہ ساعت دیگھ نمازتو میخونۍ؛🤭😞 انتظار دارۍ ، خدا ناراحت نشہ؟؟//: 🥀
توبه رسول الله "ص" فرمودند: وقتی یک انسان جوان توبه می کنداز مشرق تا مغرب قبرستان ها برای چهل روز از عذاب قبر نجات داده میشوند حضرت محمد"ص"می‌فرمایند: نورانی شود چهره ❤کسی که این حدیث را به دیگران می‌رساند
🌸🍃| رفقا خدا میدونه ته زدن... ته پیدا کردن... فقط و فقط وابستگی و دلشکستگی‌ِ کسی که وارد این رابطه ها میشه. ✔️ وقتی میدونی طرف یه ....❌ میدونی طرف قصدش نیست...❌ میدونی که طرف اصلا تو رو واسه ازدواج نمیخواد...❌ یا هی وعده وعید میده...❌ میگه ۵ سال دیگه ۱۰ سال دیگه... وارد رابطه نشو...❌📛 واسه قلبت یه در بساز🚪 که هرکسی واردش نشه... کلام آخر... وقتی نکنی مجبور میشی ... ❌ اینجا.گنـاه.ممــنوع📗🖇
. . هیچ چیزی ترس نداره‌ . .هیچ چیزۍ..! بجز‌‌وقتۍ ‌ك توۍ‌دو‌‌متر جـٰـاتنها‌ خوابیدۍ! ◡◡ و ‌فرصت‌ جبران‌ هیچ‌ ڪدوم‌ از ‌اشتباهاتتو ‌ندارۍ(:
تلنگرانه وقتے ڪانونهاے سیاسے ضدایـ🇮🇷ــرانے ، براے نابودے شب و روز ندارن، معلوم میشه چادر دیگه یه پارچه مشڪے ساده براے حفظ حجاب نیست‼️ یه اسلحه است... 👌🏻 . . اسلحتو زمین نذار بانو! 👊🏻🏹 شاید بدون چادر حجــ🧕🏻ـابت ڪامل باشه، ولے مبارزه‌ات چی؟!
طرف‌بودایی‌بوده؛ بودایی‌میدونی‌کیه؟ کسی‌که‌‌اصلاخداروقبول‌نداره(: براش‌پاپوش‌درست‌میکنن‌‌یه‌پاپوش‌خیلی‌سنگین فرداش ‌قراراعدام‌داشته(: این‌مردبه‌هردری‌میزنه‌نمیتونهدرمونشوپیداکنه میره‌‌پیش‌یکی‌ازرفیقای‌ایرانیش رفیقش‌میگه؛بیابریم‌پیش‌دکترماایرونی‌ها(: میبرتش‌ایران؛ میگه‌چیکارکنم؟ رفیقش‌میگه...بروتواین‌قبرستون یه‌آقایی‌هست،مابهش‌میگیم‌آسیدمهدی(: بروصداش‌کن‌وبگویااباصالح(: بودایی‌بودا...باکله‌قبول‌میکنه...ت تاخودصبح‌تواون‌قبرستون‌‌صدامیزنه‌امام‌زمانو میگه‌یااباصالح(: چندروزبعد رفیقش‌مردبودایی‌ومیبینه که‌شادوخوشحال‌داره‌میادسراغش میگه:چیشده؟اعدامت‌چیشد؟ شروع‌میکنه‌تعریف‌کردن میگه‌اون‌شب‌تاصبح‌گفتم‌یااباصالح‌مهدی.. نزدیکی‌های‌صبح‌بود...یه‌هاله‌ی‌نورکه‌نمیتونستم روشناییوببینم‌ظاهرشد... یه‌اسب‌نورانی‌که‌نمیتونستم‌چهرشوببینم اومدسوارم‌کرد...حس‌میکردم‌رواسبم امانمیتونستم‌ببینمش...بردتم‌پیش‌اون‌آقا... آقا‌امام‌زمان‌ گفت‌:فلانی‌؛پسرفلان چیکارداری‌بامن‌که‌تاصبح‌صدام‌کردی دردتوبگو((: بودایی‌میگه:وقتی‌اسممومیدونی‌‌دردمم‌میدونی‌دیگه(: امام‌زمان‌میگه ن..میخوام‌اززبون‌خودت‌بشنوم.. مردشروع‌میکنه‌تعریف‌کردن امام‌زمان‌‌بعدازتموم‌شدن‌حرف‌اون‌مردبودایی میگه:بروفلان‌جایه‌آقایی به‌این‌نام‌..برات‌‌پاپوش‌درست‌کرده تمام‌مدرک‌وآدرس‌هم‌بهش‌میده(: مردبودایی‌میگه یامهدی...توبه‌من‌که‌یه‌بودایی‌ام اصلاخداروقبول‌ندارم‌اینجوری‌کمک‌کردی دستموگرفتی(: شیعه‌هات‌دارن‌توفقروغم‌دست‌وپامیزنن چراکمکشون‌نمیکنی(: امام‌زمان‌لبخندتلخی‌زد.. وگفت‌کدوم‌یکی‌ازشیعیان‌من یک‌بارعین‌تو؛تاخودصبح‌صدام‌کرده بدون‌اینکه‌یه‌لحظه‌دلش‌بلرزه‌و باخودش‌بگه‌نکنهاصلانباشه‌‌امام‌زمان... ولی‌شیعیان‌من‌اگه‌صداکردن باورنکردن‌که‌من‌کنارشونم‌ومیشنوم‌حرفاشونو(: میفهمی‌چی‌میگم؟ طرف‌بودایی‌بوده‌ها(: اینجوری‌دستشوگرفتن.. واس‌همین‌که‌میگم اهل‌بیت‌به‌زبونت‌نگاه‌نمیکنن به‌حرفای‌قشنگ‌قشنگت‌نگاه‌نمیکنن.. به‌دلت‌نگاه‌میکنن(:💔
یلدای فاطمی‌تون مبارک باشه❤️ بهتون خوشبگذره🌱
🍉 به یاد آرمان عزیز و دیگر شهدای امنیت که لحظات شیرین شب یلدا را مدیون آنهاییم... 🌷 شب یلدا و یاد شهدا @patoghemahdaviyoon
مثلا‌شھید‌شۍرفیقات‌اینجوری‌ واست‌زار‌بزنن:)💔