🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🌸🍃
❤️ #بیراهه
🍃#پارت2
یه بیمارستان تازگیا نزدیکای خونمون زده بودنو همه مردم محله کلی خوشحال بودن که یه جا دارن بدون ماشین بتونن برن!
خیالم خیلی راحت بود که اونجا هست،سریع وارد شدمو داد زدم یکی بیاد بہ من کمک کنه..
کجا باید برم؟!
چیکار باید بکنم؟!
بچم داره جون میده..!تو رو خدا یکی کمکم کنه...
همه به سر و وضعم نگاه میحردنو پوزخند میزدن...
یکدفعه یکی از دکترا اومد طرفم،گفت چی شده خانم؟!
گفتم "خانم دکتر بچم سرش ضربه خورده،حالش خیلی بده،تو رو خدا کمکم کنین...آخه چیکار کنم؟خانم دکتر قلبش هنوز داره می تپه،تو رو خدا کمکم کنید..."
پرستار رو صدا زد و گفت:"سریع بچه این خانوم رو بستری کنید.
خون زیادی ازش رفته،کمی که حالش بهتر شد بگید بیام برای معاینه؛"
زل زدم توے چشمای دکترو گفتم"خانم،جون من اتفاق بدی براش افتاده؟" اونم با یه چهره مادرانه بهم نگاه کرد،نگاهی کرد که خیلی وقت بود نظیرشو ندیده بودم..
دستکشش رو در آورد و سرمو نوازش کرد و رشته آشفته موهامو کرد توی شالم،بعد بهم گفت:نگران نباش دخترم،به خدا توکل کن،ایشالا حالش خوب میشہ...
زل زدم توی چشماش و گفتم«ممنون»
لبخندی زد و رفت؛کلافه نشستم روی صندلی و سرمو تکیه دادم به دستم،دسته موهام مثل یه موجود لجباز از زیر شالم اومد بیرون و آویزون شد...
نمیدونستم باید به کی پناه ببرم...
به شوهر معتادم یا پدرم که منو از خودش رونده بود!؟
با یادآوری این جمله یه صدایی از درونم گفت«انصافا اون روند یا تو قلبشو شکوندی و رفتی؟!»
🍁به قلم بانو ح.جیم♡
#مقام.معظم.دلبری♥️✨
جان خود ࢪا دࢪ راھ اوݪاد عݪے می بازیم
همچۅ ماݪڪ بھ عدوان عݪے مے تازیم
اے ڪھ گویے ڪھ خلایق ز ولی خستھ شدند
ڪورے چشم تو برسید عݪی می تازیم
﹍﹍﹍﹍﹍﹍✾✾﹍﹍﹍﹍﹍﹍
" ﷽ "
سݪـامرفیق .✋.
رفیقمن،آرزونڪـنشھیدبشۍ؛
آرزوڪن،
مثلشھـدازندگۍڪنۍ♡:)
-🐚شھیدهادۍ
♡ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت... 👇🏻
@Patoghemahdaviyoon