eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . گوش شنوای حرفاتون🌚🌻 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ظریف بگوید،داشتند درس‌میخواندند تادیپلماسی بیاموزند... اما بدون مردمیدان نمی‌توانند 🖤 🏴
🌿آخرین تپش های رمضان... آخرین بارش های رحمت کریمانه... نمیدانم چند لحظه و چندین قطره رحمت را از دست دادم... نمیدانم چقدر بر من و دنیای من بارید! اما کاش آنقدر خودمان را محروم از بارش نکرده باشیم که به زاری بگوئیم؛ "لا اِلهَ إلاّ اَنْتَ،سُبْحانَكَ اِنّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ" آخر رمضان است... وقت نجات از آتش! امّا دنیای من تب گرفته! تبی که شعله‌های آتشش از جگرهای سوخته مادران است! نگرانم... نکند بندگی نکردیم و این جگر سوزی هشدار آتش جهنم است... باز عظم البلا می خوانم و می‌رسم به "وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ" نکند آسمانت نبارید و دریغ کرد! نکند دیگر زمین آنقدر تنگ شده که جایی برای باریدن ندارد! دلتنگم خدا... شب قدر گذشت... روح و ملائک سلام آوردند اما اهل زمین گرفتار هستند، و محروم از "بَرداً و سلاماً " گرفتار آتش جگر سوز! این جرعه های آخر رمضان تو را به هزار نامت قسم می‌دهم... برسان آخرین غوث را برای تسلای دل مادرانی که فریادشان را هیچ کس جز خودت نشنید! ای جان جهان... آتش خیمه سوز و معجر سوز، به غنچه ها  و جگرها افتاده... کجاستی؟ "اللهم عجل لولیک الفرج" @patoghemahdaviyoon'•••)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشاهده و پخش كردن اين ويدئو تو اين شرايط جامعه از هرچيزي واجب تره 🚫🎥 هم ببينين هم براى كسايى كه نميخوان راى بدن بفرستين اگه فقط رو يك نفر تاثير بذاره ما به هدفمون رسيديم💯💪🏻 .
🚦✨ ←اين بار هم واسه بار آخر گناه ميڪنم و از فردا ... ←امروزم واسه بار آخر گناه ميڪنم و از فردا ... مواظب " بار آخرهايي " باشيم ڪه " " را سنگين ميكنند ... " خطرناڪ ترين " ترفند شيطون ميدوني چيه ؟! « ( عقب انداختن شروع ترڪ گناه ) » « نگو فــردا ؛ بگو هميــــن‌حالا »🌱 فرصت خوبیه بیا از همین حالا شروع کن✨ @patoghemahdaviyoon"•••°°°)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲| •ما اینگونه از خون و خاکستربر میخیزیم✌️ ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲| میشه روزی هزار بار بینِ همین مردم شهر بینِ همین انبوه وساوس شیطانی شهید شد.. ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲| خدا خواسته تو عزیز باشی ... +می‌دانم که‌میخندی‌به‌بازی‌های‌اهل‌دنیا! 💔 ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای یار سفر کرده ... 💚 ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی وقتا ک دلم میگیره ازین آدما.... ♡ ✨ ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
دست‌وپاگیـرترین‌منتظرت‌هستـم‌من💔'!
بپـٰاازبغـل‌خدا‌درت‌نیارن..!!!😉
• . من‌اصلاتوکتـم‌نمیـره‌کـھ‌یعنـی‌چـی‌یـھ سری‌ازکارابرای‌بچـھ‌مذهبیابده مثلافکرکن‌میگـھ‌شھربازی‌وسینمـاو... نرو🔪😐 امــروزی‌باشیم‌رفقا😉 اتفاقامـاهمـھ‌جــٰابایدباشیم!! توحـرام‌خدا‌روانجـام‌نده‌اگـھ‌شھیدنشدی بامن🙂♥! . •
هدایت شده از بانوی‌ِ یاس🌺
قشنگ‌وبادقت‌کارکُن؛ رفیق،مُومن‌‌هیچ‌کارے‌روالکے انجام‌نمیده! استاد‌پناهیان✨ @Patoghemahdaviyoon
🌱 " وَ بِجَنابِڪَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدني... " {وچه‌خوشبختم‌من‌ڪه‌تو‌رادارم..} ـیــــــــ‌‌ (عج‌)جـــــــانم♥️ ʝơıŋ➘ |❥ @Patoghemahdaviyoon
چــرا دارین لفت میدین😒 این همه زحمت میکشیم😔 جوابمون اینه):
29.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرم نیومدم ... 💚 ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس دل چی میشه؟! ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
29.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سر و دل و جان میدهم تا ‌.‌.. 💚 ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌ ╔═.🍃🕊.═══♥️══╗ @Patoghemahdaviyoon ╚═♥️════.🍃🕊.═╝
به دلت سر بزن.mp3
3.54M
🌟 لحظات آخر رمضان ، اینجوری دعا کن برای خودت .... 🎤 @Patoghemahdaviyoon
✨ گرچه‌دوریـم💔 بهـ ‌یادِ تـو سُخن ‌مۍ‌گوییم🌙 بُعـدِ منزل نَبود در سفرِ روحانے 💛|
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
#رمان_جانم_میرود * به قلم فاطمه امیری زاده * #قسمت_سی_وسوم مهیا دو قدم برداشت تا از اتاق خارج ش
* به قلم فاطمه امیری ‌زاده * شروع ڪرد تایپ ڪردن ـــ شما برای زهرا هم پیامی فرستاد ڪه فردا ڪلاس ساعت چند شروع میشہ بعد از چند دقیقه زهرا جواب پیامش را داد گوشیش را ڪنار گذاشت یاد طراحی هایش افتاد ڪه باید فردا تحویل استاد صولتی مے داد زیر لب ڪلی غر زد لب تاپش را روشن ڪرد و شروع ڪرد به طراحے ڪش و قوسے بہ ڪمرش داد همزمان صدای اذان از مسجد محله بلند شد هوا تاریڪ شده بود ـــ واے ڪی شب شد مثل همیشه پنجره ی اتاقش را بست و دوباره مشغول طراحي شد ـــ همینجا پیاده میشم پول تاڪسی را حساب ڪرد و پیاده شد روبه روی دانشگاه ایستاد خودش را برای یڪ دعواے حسابے با نازی آماده ڪرده بود مغنعه اش را جلو آورد تا حراست دوباره به او گیر ندهد از حراست ڪه گذشت مغنعه اش را عقب ڪشید با دیدن نازی و زهرا ڪه به طرفش می آمدند برگشت و مسیرش را عوض ڪرد ــــ و ایسا ببینم ڪجا داری فرار مے ڪنی ـــ بیخیالش شو نازی ـــ تو خفه زهرا مهیا با خنده قدم هایش را تند ڪرد ـــ بگیرمت میڪشمت مهیا وایسا * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا * * ادامــه.دارد... * 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید
* به قلم فاطمه امیری زاده * مهیا سرش را برگرداند و چشمڪی برای نازی زد تا برگشت به شخصی بر خورد ڪرد و افتاد ــــ واے مهیا دخترا به طرفش دویدن وڪنارش ایستادن مهیا سر جایش ایستاد ـــ وای مهیا پیشونیت زخمی شده مهیا با احساس سوزشی روی پیشونیش دستش را روی زخم ڪشید ـــ چیزی نیست با دیدن جزوه هایش در دستان مردونه ای سرش را بلند ڪرد پسر جوانی بود ڪه جزوه هایش را از زمین بلند ڪرده مهیا نگاهی به پسره انداخت اولین چیزی ڪه به ذهنش رسید مرموز بودنش بود ــــ شرمنده حواسم نبود خانم....ِ نازی زود گفت ـــ مهیا .مهیا رضایی مهیا اخم وحشتناڪی به نازی ڪرد ـــ خواهش میڪنم ولی از این بعد حواستونو جمع ڪنید مهیا تا خواست جزواش را از دستش بکشد دستش را عقب ڪشید لبخند مرموزی زد و دستش را جلو آورد ـــ صولتی هستم مهران صولتی مهیا نگاهی به دستانش انداخت با اخم بهش نگاهی ڪرد و غافلگیرانه جزوه را از دستش ڪشید و به طرف ساختمان رفت نازی و زهرا تند تند پشت سرش دویدند تا نازی خواست چیزی بگوید مهیا با عصبانیت گفت ـــ تو چته چرا اسم و فامیلمو گفتی ها ـــ باشه خو چی شد مگه ولی چه جیگری بود * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا * * ادامــه.دارد... * 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید
* به قلم فاطمه امیری زاده * ــــ بس کن دیگه حالت بهم نمی خوره همچین حرفایی بزنی زهرا برای آروم ڪردن اوضاع چشم غره ای به نازی رفت دست مهیا را گرفت ـــ نازی تو برو کلاس ما بریم یه چسب بزنیم رو زخم مهیا میایم و به سمت سرویس بهداشتی رفتن ــــ آخ آخ زهرا زخمو فشار نده ـــ باشه دیوونه بیا تموم شد نگاهی به خودش در آینه انداخت به قیافه ے خودش دهن کجی زد به طرف ڪلاس رفت تقه ای به در زد ـــ اجازه هست استاد استاد صولتی با لبخند اجازه داد مهیا تا می خواست سر جایش بشیند با دیدن مهران صولتی اخمی ڪرد و سرجایش نشست همزمان نازی در گوش شروع به صحبت کرد ــ وای این پسره مهران برادر استاد صولتیه ـــ مهران ڪیه ـــ چقدر خنگے تو همین که بهت زد مهیا با این حرف یاد زخمش افتاد دستی به اخمش کشید ـــ دستش بشکنه چیکارکرد پیشونیمو با شروع درس ساڪت شدند ــــ خسته نباشید همه از جایشان بلند شدند مهیا وسایلش را تند تند جمع ڪرد و همراه نازی و زهرا به سمت بیرون رفتند ــــ دخترا آرایشم خوبه ?? * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * * ادامــه.دارد... * 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا