#تباه!
اگھ؛
موقعی که دلمـون میگـیـره
به جای عوض كردن پروفایلمون
یه سـر به سجـاده میزدیم،
وضعمـون الآن این نبـود:)!
#تباهیات
#خدای_مهربون
#گناهممنوع
بچه شیعهبآش..😌☝️🏻
•🌱• # بچهـشیعهبآس..
پایامامزمانشمردونهوایسه✋
•🌙• # بچهـشیعهبآس..
سهتاساعتتنظیمکنهـ⏰
بهدونفرمبسپرهتانمازصبحبلندشهـツ
•🎈• # بچهـشیعهبآش..
خیرشبهمردمبرسه
•📿• # بچهـشیعهبآس..
مثلکوهمحکمبآشه
جلویمشکلاتزندگیشسینشوسپرکنه
بگهحریفمیطلبمممممツ💪
•✨• # بچهـشیعهبآس..
همیشهتوکلشبهخدابآشه
نهفقطزمانیکهکارشگیره🕊
#گناه_ممنوع
#گرهکورظهور
رفقاطولانی شد. ،،،ببخشیدحلال کنید
مارو دعا کنید ،،،یه صلوات برا معطر
کردن کانال بفرستین✨😁☺️😅
رفقای 《پاتوق مهدویون 》 تا اینجا که همراهیمون کردین
یه نظری هم راجب کانالمون بگین دیگه🙃
منتظر جوابتون هستیمااا
https://harfeto.timefriend.net/16363711602075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸❤️
سعیکن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه،اگه خدا عاشقت بشه خوب
تورو خریداری میکنه...💔
#محسن_حججی
#استوری
#گناهممنوع
#امام_زمان
@Patoghemahdaviyoon
🔷 شخصی از عالمی پرسید؛
😕 چرا نباید به جنس مخالف نگاه کنم و لذت ببرم؟⁉️😕
❇️ در پاسخ گفت : 😊
☠ چون برایت #ضرر دارد ☠
😳ضرر؟؟❗چه ضرری؟؟⁉️ 😐
1⃣ 👈🏻 #میبینی، میخواهی، به وصالش نمیرسی، دلتنگ و افسرده میشوی! 😔
2⃣ 👈🏻 #میبینی، شیفتهاش میشوی، عیبهایش را نمیبینی، ازدواج میکنی، بعد که عاقل میشوی طلاق میدهی!! 😐
3⃣ 👈🏻 #میبینی، دائم به او فکر میکنی، از یاد خــدا غافل میشوی، از زندگی لذت نمیبری! 😔
4⃣ 👈🏻 #میبینی، باهمسرت مقایسه میکنی، ناراحت میشوی، بداخلاقی میکنی، حال و روز خودت و زنت را سیاه میکنی! 😡
5⃣ 👈🏻 #میبینی، لذت میبری، به این لذت عادت میکنی، #چشم_چران👀 میشوی، درنظر دیگران آدم ضعیفی میشوی! 😓
6⃣ 👈🏻 #میبینی، لذت میبری، حب خدا در دلت کم میشود، ایمانت ضعیف میشود، با اندک مشکلی خرد میشوی! 👺
7⃣ 👈🏻 #میبینی، عاشق میشوی، از راه حلالش نمیتوانی! دست به #گناه میزنی!👺
❤️ لذا #اسلام دریک کلمه میگوید :
⛔ به جنس مخالف نگاه نکن ⛔
#خودسازی
یِدوتامنبرگوشدادیم ، سـھچھارتاکتابخوندیم ، پنجتاتوییتخوندیمازاینوراونور.. فڪرکردیمکارتمومشدهوعالِمشدیم!
نـھمشتـے !
زودهتابـھیِرڪعتشیطانبرسیم!
6000سالبندگـےشوخـےنیستا..!💔
دیدیدارههوابرتمیدارهومغرورمیشـے
ڪمنکسـےهستمووعالِممواسھخودم
خیلےحالیمھوکلـےکارمیکنمبراخدا..
بـھداداششهیدتفڪرکن(:
عینھوهواگیرمیشـھبرات!!😉♥️
میشینـےسرجـاتوشرمندهمیشـے..
بعضـےوقتاچندتاعملخوبماروبـھخودمون
مغرورمیکنـھ..:|💔
اصلاحواسموننیستڪخدابـھماتوفیق
دادهتابتونیماونڪاروبکنیم..!🚶🏿♂
یادمونباشھڪهرچـےبالاترباشیماحتمال
سقوطمونمخیلـےبیشترههااا !
مراقبیاشیمغرورپایـھهایایمانمونرو
نلغزونـھ!❌
مباداروزیبـھخودمونمغروربشیماا
یادمونباشـھشیطانهریِسجدهاشفلان
قدرطولمیکشید...
اونشداین..😐
ماڪھدیگـھجـایخودداریم!!🚶🏾♂
🎐 #مکتب_حاج_قاسم
🔹 أنا أفتقده کثیرا
من دلم خیلی برایش تنگ شده!
#حاجی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@Patoghemahdaviyoon
اگه موفق شدی میتونی از
سیم خاردار نفست عبور کنی✅
رفیق،حرف شهداحمایت از ولایت فقیه
وحفظ حجاب ومهمتر عبور از سیم خاردار نفس‼️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ...
[آل عمران/۱۰۲]
+می گـفـت:
خُـدا واسه #امتحان بنده هاش همه ی راه های حلال رو بر انسان میبنده و راه حروم رو باز نگه میذاره...❗️
اونوقت میگه؛
خب ببینم تو بودی که ادعا میکردی؟!
اگه راست میگی
حالا #تقوا پیشه کن،
حالا گناه نکن؛
حالا مال حروم نخور؛
حالا با نامحرم شوخی نکن؛
حالا بندگیـت رو #ثابت کن...!
#گناهممنوع
#امام_زمان
ـــ ـ ـ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـ ـــ🔗🌱ـــ ـ ـ ـ ـ ـــ ـ ـ ـــ
💡| #تلنگر✍
میگفت↓
هروقتمیخوایدعاکنی،
قبلازاینکهدعاکنیبگوخدایامنازهمه
کساییکهغیبتمنوکردنومنوناراحتکردن
منگذشتم..
توهمازمنبگذر(:
دراجابتدعاخیلیموثره..🌱
#یامہدے_ادرکنے
ـــ ـ ـ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـ ـــ🔗🌱ـــ ـ ـ ـ ـ ـــ ـ ـ ـــ
💡| #تلنگر✍
یادتونباشه‼
دیـن.."
سبدمیوهنیستشکهمثلا
موزوبرداریولیخیارونه..!🍌🥒
روزهبگیریونمازنه..!
ذکربگیوترکغیبتنه..!
نمازبخونےوآهنگحراممگوشبدی!!📿📲
اهلنمازوروزهباشیـمولےاهلخمسنه!!
#شهیدانه🥀
بہشگفٺم:
+ای شہیـــد...
خیلےدوسٺدارم❤️
برگشٺگفٺ:
-اےمشٺے،
ڪجاےڪارے...
ٺوهنوزنبودےمنفداٺشدم✨🌿
+دیدمراسٺمیگہ🥀
+ارادٺمنڪجاومالاونڪجا💔
#شهیدانه
#گناهممنوع
•|♥|•
#تـلنگر 🍃
میگما🖐🏻
احیانااینقدرڪہشڪایٺمےکنی
ازنداشتہهات
خداوکیلۍ
چقدرواسہ داشتھ هات شڪرخداکردی؟
#بی_انصاف_نباشیم ✨
♡
#تباهیات⛓
ـــــــــــــــــ
داریمبہروزایےمیرسیم
کہازخیلےازمذهبیامون،
صرفایہتیپِمذهبےوتسبیح
باقےمونده ..
کوآرمانهامونپس ..!
#مشتیازخوابغفلتبیدارشو👋🏿
♡
#رمان
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_چهارم
وارد اتاق شد
سرشو چرخوند تا دور تا دور اتاقو ببینہ محو تماشاے عکسایے بود کـہ رو دیوار اتاقم بود
عکس چند تا از شهدا ک خودم کشیده بودم و ب دیوار زده بودم
دستم و گذاشتہ بودم زیر چونم و نگاهش میکردم عجب آدم عجیبیہ ایـݧ کارا ینی چے
نگاهش افتاد ب یکے از عکسا چشماشو ریز کرد بیینہ عکس کیہ رفت نزدیک تر اما بازم متوجہ نشد
سرشو برگردوند طرفم خودمو جم و جور کردم
بی هیچ مقدمہ ای گفت ایـݧ عکس کیہ چهرش واضح نیست متوجہ نمیشم
چقــدر پرو هیچے نشده پسر خالہ شد اومده با مـݧ آشنا بشہ یا با اتاقـم❓
ابروهامو دادم بالاو با یہ لحن کنایہ آمیزے گفتم
ببخشید آقاے سجادے مثل اینڪہ کاملا فراموش کردید براے چے اومدیم اتاق
بنده خدا خجالت کشید تازه ب خودش اومد و با شرمندگے گفت معذرت میخوام خانم محمدے عکس شهدا منو از خود بیخـود کرد بی ادبے منو ببخشید
با دست ب صندلے اشاره کردم و گفتم
خواهش میکنم بفرمایید
زیر لب تشکرے کرد و نشست منم رو صندلے رو بروییش نشستم
سرش و انداخت پاییـݧ و با تسبیحش بازے میکرد
دکمہ هاے پیرهنش و تا آخر بستہ بود
عرق کرده بود و رنگ چهرش عوض شده بود احساس کردم داره خفہ میشہ
دلم براش سوخت
گفتم اوݧ عکس یہ شهید گمنامہ چون چهره اے ازش نداشتم ب شکل یک مرد جوون ک صورتش مشخص نیست کشیدم
سرشو آورد بالا لبخندے زد و گفت حتما عکس هموݧ شهید گمنامیہ ک هر پنج شنبہ میرید سر مزارش
با تعجب نگاش کردم بله❓❓❓شما از کجا میدونید❓❓❓
راستش منم هر....
در اتاق بہ صدا در اومد ....
✍ ادامه دارد ....
#رمان
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_پنجم
در اتاق ب صدا در اومد...
مامان بود...
اسماء جان❓❓❓
ساعت و نگاه کردم اصلا حواسموݧ بہ ساعت نبود یڪ ساعت گذشتہ بود
بلند شدم و درو اتاق و باز کردم
جانم ماماݧ
حالتوݧ خوبہ عزیزم آقاے سجادے خوب هستید چیزے احتیاج ندارید
از جاش بلند شد و خجالت زده گفت
بلہ بلہ خیلے ممنوݧ دیگہ داشتیم میومدیم بیروݧ
ایـݧ و گفت و از اتاق رفت بیروݧ
ب ماماݧ ی نگاهے کردم و تو دلم گفتم اخہ الاݧ وقت اومدݧ بود❓❓❓
چرا اونطورے نگاه میکنے اسماء❓❓
هیچے آخہ حرفاموݧ تموم نشده بود
ن ب ایـݧ کہ قبول نمیکردے بیاݧ ن ب ایـݧ ک دلت نمیخواد برݧ
اخمے کردم و گفتم واااااا ماماݧ من کے گفتم...
صداے یا اللہ مهمونارو شنیدیم
رفتیم تا بدرقشوݧ کنیم
مادر سجادے صورتمو بوسید و گفت چیشد عروس گلم پسندیدے پسر مارو❓❓
با تعجب نگاهش کردم نمیدونستم چی باید بگم ک ماماݧ ب دادم رسید حاج خانم با یہ بار حرف زدݧ ک نمیشہ انشااللہ چند بار همو ببینن حرف بزنـݧ بعد
سجادے سرشو انداختہ بود پاییـݧ
اصـلا انگار آدم دیگہ اے شده بود
قــرار شد ک ما بهشوݧ خبر بدیم ک دفہ ے بعد کے بیاݧ
بعد از رفتنشوݧ نفس راحتے کشیدم و رفتم سمت اتاق ک بوے گل یاس و احساس کردم
نگاهم افتاد ب دستہ گلے ک با گل یاس سفید و رز قرمز تزيئـݧ شده بود عجب سلیقہ اے
مـݧ و باش دستہ گل شب خواستگاریمم ندیده بودم...
شب سختے بود انقد خستہ بودم ک حتے ب اتفاقات پیش اومده فکر نکردم و خوابیدم
صب ک داشتم میرفتم دانشگاه
خدا خدا میکردم امروز کلاسے ک با هم داشتیم کنسل بشہ یا اینکہ نیاد نمیتونستم باهاش رودر رو بشم
داشتم وارد دانشگاه میشدم ک یہ نفر صدام کرد سجادے بود بدنم یخ کرد فقط تو خونہ خودموݧ شیر بودم
خانم محمدی...❓❓❓
شهادت شوخی نیست...😌
قلبت را بو میکنند❤
اگر بوی دنیا داد رهایت میکنند...😔
✍ ادامه دارد ...